🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۹۴ سوره نساء - بخش۱
🌸 يا أيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَ لَاتَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمْ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِّنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُم فَتَبَيَّنُواْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرا
ً
🍀 ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده اید! هرگاه در راه خدا گام برداشتید پس تحقیق كنید و به كسى كه نزد شما اظهار اسلام و صلح مى كند، نگویید: تو مؤمن نیستى، تا بدین بهانه كالاى زندگى دنیا و غنایم به دست آورید. زیرا كه غنیمت های بسیار، نزد خداوند است. شما نیز خودتان قبلاً این گونه بودید، پس خداوند بر شما منّت نهاد پس تحقیق كنید كه خداوند همواره به آنچه انجام مى دهید، به خوبى آگاه است.
#ضربتم: زدید، در این آیه یعنی گام برداشتید
#سبیل: راه
#تبینوا: تحقیق کنید، آشکار کنید
#لا_تقولوا: نگویید
#ألقی: اظهار
#لست: نیست
#تبتغون: طلب شدید می کنید
#عرض: چیز ناپایدار، در این آیه به مال دنیا عرض گفته شده زیرا ناپایدار است.
🌷 #مغانم: غنیمت ها
🌷 #تعملون: انجام می دهید
🌷 #خبیر: کسی که از همه چیز باخبر است.
🔴 #شأن_نزول_آیه: پس از نبرد خیبر، رسول خدا صلى الله علیه و آله «اُسامة بن زید» را همراه گروهى از مسلمانان به سوى یهودیان در یكى از روستاهاى فدک اعزام كرد تا آنان را به #اسلام یا قبول شرایط ذمّه دعوت كنند. یكى از یهودیان به نام «مرداس» با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام، در حالى كه به توحید و نبوّت پیامبر گواهى مى داد به استقبال آمد. اُسامه به خیال آنكه او #دشمن است و از روى ترس اظهار اسلام مى كند، او را كشت و اموالش را به غنیمت گرفت. هنگامی که خبر به #پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانی را کشتی. اسامه ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد ، #پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه می دانی! شاید به راستی مسلمان شده است، در این موقع آیه ۹۴ سوره نساء نازل شد.
🌸 «یا أیها الذین ءامنوا إذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا: ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه در راه خدا گام برداشتید پس تحقیق کنید.» #قرآن وقتی فعل ضرب کنار فی سبیل الله قرار می دهد بیشتر منظور #جهاد در راه خداست. یعنی وقتی می خواهید در راه خدا جهاد کنید مانند تمام امور دیگر تحقیق و بررسی کنید مبادا یک مرتبه دست به شمشیر بردارید. سپس می فرماید: «و لا تقولوا لمن ألقی إلیکم السلام لست مؤمنا تبتغون: و به کسی که نزد شما اظهار #اسلام و صلح می کند، نگویید تو مؤمن نیستی» یعنی می گوید بدون بررسی و تحقیق به او نگویید تو ایمان نداری شما از کجا می دانید مگر از #دل او خبر دارید شاید در دل با خداست.
🌸 دلیل اینکه عده ای به کسی که اظهار #اسلام می کند می گویند تو ایمان نداری ریشه در دنیا خواهی آنهاست. که #قرآن در ادامه می فرماید: «تبتغون عرض الحیوة الدنیا: تا به این بهانه کالای زندگی دنیا و غنایم به دست آورید.» قرآن به مال دنیا می گوید عرض یعنی نمی ماند و از بین می رود. افرادی که #مسلمان نبودند و قبلا دشمن بودند و الآن اظهار اسلام می کنند را نکشید و اموال آنها را دست نزنید. سپس می فرماید: «فعند الله مغانم کثیرة: زیرا که غنیمت های بسیار، نزد خداوند است.»
🌸 سپس می فرماید: «کذلک کنتم من قبل: شما خودتان قبلا اینگونه بودید.» در دوران #جاهلیت جنگ های شما انگیزه غارتگری داشت ولی اکنون در پرتو اسلام و منتی که #خداوند بر شما نهاده است از آن وضع نجات یافته اید ، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ لازم است که در کارها تحقیق کنید که می فرماید: «فمن الله علیکم فتبینوا: پس #خداوند بر شما منت نهاد پس تحقیق کنید.» که در پایان آیه می فرماید: «إن الله کان بما تعملون خبیرا: قطعا خداوند همواره به آنچه انجام می دهید، به خوبی آگاه است.» #خدا می داند در دل ها چه می گذرد.
⬅️ پیام های آیه در جلسه بعدی...
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"قرآن همه چیز ماست"
🎙امام خامنه ای
♦ارسال گزارش عملکرد حسن روحانی در ستاد ملی مقابله با کرونا به قوه قضائیه
🔹نمایندگان مجلس پس از قرائت گزارش کمیسیون بهداشت و درمان در مورد عملکرد حسن روحانی به عنوان رئیس وقت ستاد ملی کرونا گزارش این عملکرد را به قوه قضائیه فرستادند.
🔹این گزارش با ۱۶۷ رای موافق، ۲۸ رای مخالف و ۱۵ رأی ممتنع از میان ۲۳۵ نماینده حاضر همراه بود.
شکایت از روحانی:
asle90.24on.ir
@Emam_kh
⭕️ مبارک است ان شاءالله!
🔹عادی شدن این صحنه و صحنههایی از این زشتتر، در کشوری که هنوز پیکر شهدای گمنام و مفقودالاثر در خیابانهای آن تشییع میشود و تنها حکومت دینی دنیا به شمار میآید را به این عزیزان تبریک عرض میکنیم:
▪️به اساتید معظمی چون مرتضی آقاتهرانی که در طول سالها حضور در مجلس گامی برای اصلاح و به روز کردن قانون "بیخاصیت" مقابله با بیحجابی برنداشته و اصولا متوجه عادی شدن بیعفتی در کشور نشده و کلامی در اعتراض به این روند فاجعه بار بر زبان نیاورده و مهمترین موضعشان در برابر شهادت و جراحت پیدرپی آمرین به معروف "سکوت" بود!
▪️ به سرداران پرافتخاری چون حاج باقر قالیباف که به توصیه مشاوران و اطرافیان، پرداختن به مقوله امنیت اخلاقی و دفاع از حکم الهی حجاب را دون شان خود دیده و قدمی هم در مسیر حفاظت از حرمت خون همسنگرانشان برنداشتند!
▪️به روحانیون مشهور و پرمخاطبی که در منبرها درباره "مبانی فلسفی حکومت مهدوی" گرفته تا "ضرورت پرسمانی کردن اصول اخلاقی" سخن گفتند اما یادمان نمیآید حتی یک بار در اعتراض به زیر پا رفتن حکم الهی حجاب در مملکت امام زمان (عج) موضعی گرفته باشند!
▪️ به عدلیه عزیز که سالهاست بیحجابی را جرم نمیداند و مروجان و بانیان بیحجابی را مجازات نکرده است!
▪️به مدیران سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری در چهل سال اخیر که برای ترویج حجاب و عفاف حتی یک فیلم نیم ساعته هم نساختند!
▪️و به سربازان و پاسداران گمنام و نیروهای عزیز امنیتی، که نخواستند باور کنند ترویج بیحجابی و بیعفتی "موفقترین روش براندازی جمهوری اسلامی" است.
@Emam_kh
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️روایتی از واقعیت هالووین
🔻 این قدر پول خرج میکنند تا سه روز بترسند، وحشت کنند، جیغ بکشند اما هیچ کس حواسش به هالووینهای واقعی در جهان نیست!
@Emam_kh
‼️نحوۀ انجام تيمم
🔷تیمم عبارت است از:
1⃣نيّت کردن
2⃣زدن کف هر دو دست با هم بر چيزى که تيمّم با آن صحیح است
3⃣کشیدن کف هر دو دست را به تمام پيشانی و دو طرف آن، از جائی که موی سر میرويد تا ابروها و بالای بينی
4⃣کشیدن کف دست چپ بر تمام پشت دست راست و کف دست راست بر تمام پشت دست چپ
5⃣بنابر احتياط واجب یک بار ديگر دستها را بر چیزی که تیمم با آن صحیح است بزند و کف دست چپ را بر پشت دست راست و کف دست راست را بر پشت دست چپ بکشد.
📕منبع: khamenei.ir
@Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
❣️داستان کوتاه
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ...
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد .
❣️پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ
❣️ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ
نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ
❣️ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ
ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ .
❣️ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم ...
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا
نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم ...
❣️شراب شوق می نوشم به گرد
یار می گردم
❣️سخن مستانه می گویم ولی
هشیارمی گردم
❣️گهی خندم
گهی گریم
گهی افتم
گهی خیزم
مسیحادر دلم پیداومن بیمار
می گردم...
مولانا
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🌹هربار_نماز_میخوانی_ببین_چیزی
#به_دست_آوردی❗️
🔸حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✨ هر بار که نماز بهجا میآوری، ملتفت باش که چیزی به دست آوری و مطلبی بفهمی که قبلاً آن را نمیفهمیدی.
⭕️ تلاوت سورهها و آیات قرآن هم همینگونه است؛ یعنی در هر دفعه چیزی به دست بیاور، غیر از آنچه قبلاً به دست آورده بودی.
📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢۶٩
رمان #بغض_محیا
ما ازهم جدا شدیم ...
شرعا ...
عرفا ...
قانونا...
بی حرف به سمت کتابخانه لم رفت و توضیح المسائل را بیرون کشید ...
روي تخت پرتاب کرد طلاق رجعی رو بخون بعد بیا واسه من آبغوره بگیر ...
کتاب را برداشتم ...
خواندم و چشم هایم هر لحظه گردتر میشد ...
' طلاق رجعی :رجوع در صیغه ي نود و نه ساله چهل و پنج روز حق مرد میباشد ' دست روي قلبم
گذاشتم ...
یا امام حسین...
من ...
الان زنش بودم هنوز ...
موهایم را چنگ زدم ...
من هوو میشدم ...
.
بیشتر زار زدم ...
خدایا خودت کمکم کن ...
خدایا ...
من تا ابد اسیر مردي میشدم که عاشقانه میپرستیدمش ...
و سایه میشدم در زندگی اش ...
نه ...
من نمیتوانستم انقدر پست باشم ...
نه ...
من آدم بدي نبودم...
از جا بلند شدم ....
و با دو از اتاق خارج شدم ...
-
پسر عمه این چه کاریه .. دست به سینه شد و ابرویش را تا به تا کرد ...
چرا اینکارو میکنید ...
امروز که جدا شدیم چرا دوباره اینکارو کردید ...
که چیو ثابت کنید ...
اوج گرفتم و کمی تن صدایم بالا رفت ...
میخواید انتقام بگیرید ...
؟؟؟؟ از کی ؟؟؟ از من ؟؟؟ ازمنی که تمام زندگیم با یاد شما گذشت ؟؟؟ !!!!!شرم را کنار گذاشته بودم و
دهان باز کرده بودم ...
آره ...
من بچگی کردم ...
من احمق بودم ...
روي زمین نشستم ...
اما حق من این نیست ...
من نمیخوام تو زندگی به زن دیگه سایه باشم .. به سمتش رفتم و خم شدم و پایش را گرفتم ...
میدانستم که رقت انگیز شده بودم ...
اما اینجا زنی بود که براي هویتش ...
اعتقادش و ...
قلبش میجنگید...
توروخدا از من بگذرید پسر عمه ...
تمام اتفاقات بینمون رو فراموش کنید ...
من میرم به خدا میرم تا مزاحم زندگیتون نباشم ...
میرم یه شهر دیگه ...
اصلا ...
اصلا...
ازدواج میکنم و میرم یه شهر...
حرفم با سیلی اي خوردم نیمه ماند ...
طعم شوري خون را حس کردم در دهانم ...
او ...
او مرا زد ...
دستش رو من بلند شد ...
کسی که ادعا داشت نباید دست روي زن بلند کرد ...
خودش دست رویم بلند کرده بود...
یقه ام را گرفت و به سمت خودش کشید ...
- دوست داري من و روانی کنی ؟؟؟؟؟ آره ؟؟؟؟ اون روزي که اون گوهو خوردي باید فکر اینجاشو
میکردي ...
نمیفهمی؟؟؟؟ نمیفهمی نمیتونم ولت کنم دیگه ...
احمق...
تو دست خورده ي من شدي ...
احمق...
میخواي چیکار کنی هان ؟؟؟؟ شوهر کنی ؟؟؟؟ روي سینه اش زد ...
اون موقع که التماس میکردي به فکر شوهر کردن بودي؟؟؟ تا آخر عمرت ولت نمیکنم محیا ...
تو انتخابتو کردي ...
حاال نوبت منه...
خفه شو و بشین سر زندگی اي که خودت انتخابش کردي...
انگشت سبابه اش را به رویم گرفت ...
مرد باش و پاي انتخابت وایسا...
من که آرزویم بود تا آخر عمر کنارش باشم اما ...
اینجوري ...
؟؟؟ نمیخواستم زندگی دختري که هزاران آرزو دارد را با بودنم در زندگی مردش تباه کنم...
لب باز کردم ...
- نمیخوام وسط زندگیتون باشم ...
نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت ...
- تو کی هستی که بخواي وسط زندگی من و هدي باشی...
- انقدر خوشبختش میکنم که حتی وجود تورو یادشم نیاد ...
اینو مطمئن باش...
و من غرور و قلبم هزار تکه شد با حرفش ...
من مردم ...
بار دیگر مرا کشت ...
عشق بی رحمم ...
این عشقی که بیشتر به جنون شباهت داشت داشت از ریشه مرا ساقط میکرد ...
داشت آرام آرام و ذره ذره زجر کشم میکرد ...
نگاهش کردم و بی حرف اتاق را ترك کردم و سعی کردم به یاد نیاورم کالفگی نگاهش را وقتی که
رفتم ...
امیر عباس مرا در من کشت ...
بعد از بی خواب هاي چندروزه بالاخره پلک هایم روي هم رفت...
من در برزخ احساسم دست و پا میزدم ...
برزخی که عشقم به امیر عباس برایم درست کرده بود...
عشقم دست و پایم را بسته بود در مقابل ظالمانه هایش...
وگرنه محسن و آقاجون از کوه محکم تر برایم بودند ...
.
دلم میخواستش ...
این دل لامذهب حرف حالیش نمیشد...
اگرچه مرگ غرورم را میدیدم به چشمم...
امیر عباس بی رحم بود ...
عجیب بی رحم بود...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀