عنه عليه السلام
اِنتِباهُ العُيونِ لا يَنفَعُ مَع غَفلَةِ القُلوبِ .;
امام على عليه السلام
با وجود غفلت دلها، بيدارى چشمها سودى نمى بخشد.;
غرر الحكم : 1870.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام ✋
صبح چهارشنبه تون معطر
به ذکر عطر خوش صلوات
بر حضرت محمد (صلوات الله)
و خاندان پاک و مطهرش
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
در پناه لطف حق تعالی و
عنایت اهل بیت علیهم السلام
عاقبت بخیر باشید ان شالله
🌹 چهارشنبه تون پر از خیر و برکت
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شصت و هشتم
❇️ رهآورد بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله
🔻[ برای مردم خطبهای ایراد کردم و به آنها گفتم: ]
ستایش مخصوص پروردگاری است که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مبعوث کرد. در عصری که از عرب، کسی کتابی نخوانده بود و ادعای وحی و پیامبری نداشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله با یاران فرمانبر خود به مبارزه با دشمنانش پرداخت تا آنان را به سر منزل رهنمون شد و پیش از آنکه قیامت فرا رسد، آنان را به رستگاری رساند. با خستگان مدارا کرد، شکسته دلان را زیر بال گرفت، همه را به راه راست هدایت کرد و جز آنان که راه گمراهی پیمودند و در آنها خیری نبود، همه را نجات داد و در جایگاه مناسب رستگاری، استقرار شان بخشید.
🔻به خدا سوگند، من پیوسته در جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم تا باطل شکست خورد و عقب نشست و همگان دین اسلام را پذیرفتند. در این راه هرگز ناتوان نشدم، نترسیدم، خیانت نکردم و سستی در من راه نیافت. به خدا سوگند، امروز هم کالبد باطل را میشکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم.
❇️ شناساندن طلحه و زبیر
🔻به خدا سوگند، طلحه و زبیر و پیروانشان در کارهای من خلافی سراغ ندارند که به انگیزه اصلاحگری قیام کرده باشند. آنها میان من و خودشان راه انصاف نپیمودند. آنها حقی را میطلبند که خود ترک کردهاند و انتقام خونی را میخواهند که خود ریختهاند. اگر من در ریختن این خون شریکشان بودم، آنها نیز از آن سهمی دارند و اگر خودشان به تنهایی این خون را ریختهاند، از من چه میخواهند؟ باید از خود انتقام بگیرند. نخستین گام که باید در راه عدالت بردارند. آن است که خود را محکوم شمارند.
🔻بصیرت و حقیقتبینی من با من همراه است؛ نه حق را از خود پوشیده کردهام و نه بر من پوشیده بوده است. ناکثین گروهی سرکش و ستمگرند. تیرهدلی، خشم و کینه، زهر عقرب و شبهاتی همچون شب ظلمانی در دلهایشان وجود دارد؛ وگرنه حق آشکار است.
🔻به خدا سوگند، حوضی برایشان پر از آب کنم که تنها خود بتوانم آبش را بیرون کشم. آنها نه از آن آب سیراب شوند و نه از هیچ آبشخور دیگری!
❇️ سه شاخصه مهم در درک فتنهها و نبرد با فتنهگران
🔻اکنون آتش جنگ بین شما و اهل قبله شعلهور شده است و فقط اهل صبر و بصیرت و افراد آگاه از جایگاه حق، توان برداشتن این پرچم را دارند. پس بدانچه شما را فرمان دادهاند، عمل کنید و از آنچه شما را نهی کردهاند، دست بردارید و در هیچ کاری تا روشن نشود شتاب نکنید؛ زیرا در آنچه شما اکراه دارید، توان تغییراتی داریم.
📚منابع:
۱. نهج البلاغه، خطبه۱۰۴
۲. الارشاد، ج۱، ص۲۴۸
۳. نهج البلاغه، خطبه۱۳۷
۴. نهج البلاغه، خطبه۱۷۳
۵. الاستیعاب، ج۲، ص۳۱۸
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفتربازی که حاج اقای قرائتی را منقلب کرد
@Emam_kh
یڪ دفترچه کوچڪ داشت
همیشه هم همراهش بود
و به هیچڪس نشان نمیداد..
یڪبار یواشکے آن را برداشتم ببینم
داخلش چه مےنویسد..
فکرش را مےکردم
کارهای روزانهاش را نوشته بود
سر کے داد زده..
کے را ناراحت کرده؛
به کے بدهکار است
همه را نوشته بود ریز و درشت..
نوشته بود که یادش باشد
در اولین فرصت صافشان کند...
🌷شهید محمدعلی رهنمون🌷
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍂🌹
📹 ببینید | ماجرای حل مسئله فیزیک توسط شهید شهریاری که رهبر انقلاب نقل کردند
🔁 🌹 بازنشر به مناسبت سالروز شهادت شهید مجید شهریاری 🌹
🌹سلامتی_فرمانده_صلوات
@Emam_kh
🔮این عکس از اجلاس اکو گویای وضعیت منطقه است
📸اردوغان: تکیه زده بر کرسی با توهم ریاست و رویای سلطانیسم
📸علی اف: مشغول دلقک بازی با وضعیتی ثبات ونااستوار
📸پاکستان: لبخندی زیرکانه و تلاش برای حفظ همه طرف ها
📸رئیسی: جدی و مصمم برای دفع توطئه ها با پورخندی ریز به توهمات دیگران
اگه روحانی بود ازخنده ریسه رفته بود😒
#رئیسی
#ایران_قوی
@Emam_kh
🌺🍃🌺🍃
#داستانکهای_پندآموز
در روزگاران قدیم مردی از دست روزگار سخت می نالید
پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست
استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟
آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت : خیلی شور و غیر قابل تحمل است.
استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار آب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟
مرد گفت : خوب است و می توان تحمل کرد
استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.
شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.
سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه ان را تعین می کند .
پس وقتی در رنج هستی 👌بهترین کار
بالا بردن 👇👇
✅ #ظرفیت و
✅ #درک خود از مسائل است
@Emam_kh
🌹 مفهوم و مراتب ذکر خدا👇
◀️یکی از راه هایی که سبب تقویت و تثبیت ایمان می شود و سیر قلبی انسان را به سوی معبودش سرعت می بخشد، ذکر است. ذکر به معنای یادآوری (حضور معنی در نفس)، در مقابل نسیان و غفلت آمده است. خداوند پیامبرش را «مُذَکِّر» یعنی تذکردهنده لقب داده است: «اِنَّما انت مُذَکِّرٌ، لَستَ علیهم بِمُصَیطِر». (غاشیه: ۲۲ و ۲۳)
◀️انسان در ذات خود مشتاق ارتباط با خداست. برای همین است که از یاد و انس با او لذت می برد، ولی گاهی به غفلت یا فراموشی مبتلا می شود که نیاز به یادآوری دارد.
💠ذکر، درجات و مراتبی دارد که عبارتند از: ذکر زبانی و ذکر قلبی. ذکر زبانی، یعنی حمد و سپاس خدای متعال به زبان، شروع هر کار با نام او، خواندن دعاها و ذکرهای وارده و اسماء الهی. این مرتبه از ذکر، با تأثیر ظاهر بر باطن انسان و تلقین به نفس، اعمال و رفتار وی را به سوی محبوب جهت می دهد و ایمان وی را تعالی می بخشد. از سوی دیگر، به دلیل آنکه زبان نمودار تحول درونی قلب است، می توان گفت گاهی، ابتدا قلب انسان متوجه خدا شده و بعد آدمی نام او را به زبان آورده است. امام حسین علیه السلام در دعای عرفه این نکته را یادآوری می کند: «اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرین؛ تو قبل از یادآوری کنندگان، آنان را یاد کرده ای».
◀️مرتبه عالی تر ذکر، ذکر قلبی است که همان عادت دادن دل به یاد و نام خداست، تا جایی که صورت قلب انسان، صورت ذکر وی شده و در نتیجه از غیر او دل بریده و هیچ نوع علاقه و میلی معارض با دوستی محبوب و خشنودی اش در وجود انسان باقی نخواهد ماند. در این مرتبه، آدمی به جایی می رسد که درمی یابد «هُوَ مَعَکُمْ اَیْنَما کُنْتُمْ؛ هر کجا که باشید او با شماست». (حدید: ۴) درک حضور حق تعالی در همه حالات و رفتار، مرتبه ای است که نصیب هر کس نمی شود. باباطاهر می گوید:
🍃خوشا آنان که اللّه یارشان بی به
🍃حمد و قل هو اللّه کارشان بی
🍃خوشا آنان که دایم در نمازند
🍃بهشت جاودان بازارشان بی
💠نمونه کامل چنین فردی، وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است که قرآن می فرماید:
◀️بی شک برای شما مؤمنان در پیروی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سرمشقی نیکوست، برای آن کس که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را زیاد یاد می کند. (احزاب: ۲۱)
@Emam_kh
💠 شیطان و صفای قلب
🔻 حضرت موسی (علیه السلام) شیطان را دید و عصا را برای او بلند کرد، گفت که «یا موسی إنی لا أخشی العصا، إنی أخشی قلباً فیه صفا؛ شیطان گفت: ای موسی من از عصا نمی ترسم بدرستی که من از قلب با صفا [و به دور از رذائل اخلاقی] می ترسم».
🔸 صفای قلب مهم است. اگر در قلب صفا آمد او دور میشود، اصلاً عالم او اینطوری است، صفا مثل فولاد میماند، اینجا معلوم نیست ولی آنجا کار فولاد را میکند، او را دور میکند.
🔹 توجه به ذکر، بیداری شب، نماز، روزه او را دور می کند؛ اگر ماها میدانستیم که روزه چه کار میکند حاضر بودیم روزها سر کار برویم دستمزد بگیریم و همه آن دستمزد را به خدا بدهیم تا به ما اجازه بدهد روزه بگیریم. اینقدر روزه شیطان را دور میکند، اینقدر روزه کار میکند و ایمان با روزه تقویت میشود.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
🔺 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بد اخلاقی آخوندها و اختلاس برخی سیاستمداران دلیل نماز نخواندن برخی جوانان!
🔸حجت الاسلام رفیعی:
🔻در شهری رفتم تا برای هزار جوان سخنرانی کنم تا نماز بخوانند، گفتم من سخنرانی نمیکنم خودتان بگویید علت اینکه نماز نمیخوانید چیست؟
🔻عوامل را گفتند من روی کاغذ آوردم ۵۰ عامل شد، جالب است در این ۵۰ عامل یکی نگفت من خدا را قبول ندارم!
🔻یکی گفت برای بداخلاقی شما آخوندها و شخصی هم گفت برای اختلاس برخی سیاستمداران و شخصی گفت چون گزینش قبول نشدم!
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 126 سوره نساء
🌸 وَلِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ و مَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطا
ً
🍀 ترجمه: و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است براى خداوند است. و خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد.
🌷 #لله: براى خدا
🌷 #السماوات: آسمان ها
🌷 #الأرض: زمين
🌷 #محيط: احاطه دارد
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدینه نازل شده است. در اين آيه اشاره به مالكيت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشياء مى كند و مى فرمايد: وَ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطاً: و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است برای خداوند است. و #خداوند همواره بر هر چیز احاطه دارد. وجود و بقاى هرچیز تنها به دست خداست و خداوند بر همه مخلوقاتش احاطه کامل دارد. حكومت حقیقى و دائمى تنها در انحصار خداوند است. کسی را نمی رسد که در ملک خدا تصرف کند و کسی نمی تواند در کار خداوند دخالت کند و هر کاری را که بخواهد انجام می شود و هر کاری را نخواهد انجام نمی شود. در قرآن هرجا سخن از #حاكمیّت_الهى است، آسمان ها قبل از زمین مطرح شده و این نشانگر وسعت و عظمت آسمان ها است.
🔹 پيام های آیه 126 سوره نساء 🔹
✅ چون همه چیز از آن خداست، پس باید تنها در مقابل اراده ى حكیمانه ى او تسلیم بود.
✅ مالكیّت مطلقه، همراه با علم و احاطه ى كامل بر مملوک، مخصوص خداست.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 زیارت_روز_چهارشنبه
🌹 امروز متعلق است به:
💎 امام موسی کاظم علیه السلام
💎 امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام
💎 امام محمدتقی علیه السلام
💎 امام علی النقی علیه السلام
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🔰رجوع به منابع دینی، راهبرد حل مسائل حوزه زنان
🔸رهبرانقلاباسلامی: از قرآن و از سنّت و از حدیث و از دعا و از متون اسلامی و از کلمات ائمّه و رفتار ائمّه، آن اصول و پایههای اصلی را اتّخاذ کنید. وحی است دیگر، وحی مال خدا است؛ خدا آفرینندهی من و شما است. من نمیگویم هرچه به نام دین در دهانها میافتد آدم قبول کند؛ نه، از همان دین صحیح، که با شیوهی درستِ استنباط و به وسیلهی اهل و شایستگان این کار انجام میگیرد، استفاده شود؛ واقعاً از کتاب خدا، از سنّت پیغمبر، از روش ائمّهی معصومین و از کلمات اینها استفاده بشود، که ما در زمینهی مسائل زنان باید چه راهبردی را اتّخاذ کنیم و خطوط اساسی را از آنجا باید اتّخاذ کنیم.
➡️ ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
@Emam_kh
🔴 دروغی به نام یکی بخر دو تا ببر!
🔹برخی از موارد جزء لایه های پنهان گرانی در اقتصاد به حساب می آیند مثل اشانتیون های خارج از عرف.
🔹در واقع هیچ فروشنده و تولیدکننده ای جنس خود را به ضرر نمیفروشد پس در وضعیت یکی بخر دوتا ببر حداقل صد درصد سود کشیده شده و در وضعیت دوتا بخر سه تا ببر حداقل پنجاه درصد سود لحاظ شده است.
🔹اگر این کار فقط توسط مغازه دارها انجام بشود آسیبش برای اقتصاد کمتر است ولی وقتی توسط کارخانه ها انجام میشود یک حجم بالایی از گرانی را وارد بازار میکند در حالی که اگر کارخانه ها اشانتیون خارج از عرف ندهند قاعدتا قیمت پایین تری روی محصولشان درج میشود.
🔹مطالبه ای که هست این است که مجلس و دولت باید مدیریت حراج داشته باشند و با وضع قانون مناسب و اجرای آن از لایه های پنهان گرانی جلوگیری کنند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 پاسخ قاطع سوره انعام به اینکه اگر نافرمانی از خدا باعث فقر میشود، چرا غرب تا این حد پیشرفت کرده؟
⚠️صبح و شام منتظر ظهور باشید، نترسید از اینکه درهای همهچی به روی غرب باز شده!
✍️علیاکبر رائفی پور
@Emam_kh
‼️خم شدن در رکوع
1⃣ در هر رکعت بعد از قرائت باید به اندازهیی خم شود که بتواند دست را بر زانو بگذارد، و اگر سر انگشتها هم به زانو برسد کافی است.
2⃣ احتیاط (واجب) آن است که در حال رکوع دستها را بر زانو بگذارد.
3⃣ خم شدن باید به قصد رکوع باشد، پس اگر به قصد کاری دیگر مثلاً برای کشتن جانوری یا برداشتن چیزی خم شود نمیتواند آن را رکوع حساب کند، بلکه بایستد و دوباره برای رکوع خم شود، و به واسطهی این عمل، رکن زیاد نشده و نماز باطل نمیشود.
4⃣ کسی که در حال نشسته رکوع میکند، کافی است به قدری خم شود که صورتش محاذی زانوها برسد.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
✨﷽✨
✅نامت را ماندگار کن
✍در یکی از روستاها، آموزگار دبستانی به نام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید:
اگر در یک کاسه 10 عدد توت فرنگی باشد، در پنج کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟
دانشآموزان:
آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟
معلم:
شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانشآموزان:
ما تابحال توت فرنگی ندیدهایم.
معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟
آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوا برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.
معلم بچهها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوتههای توت فرنگی را به دانشآموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.
به جای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفتهاید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.
وقتی که توت فرنگیها رسیدند، آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه میآورید. برای هر 10 عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.
وقتی میوهها رسیدند، بچهها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه آوردند. معلم میپرسد:
مزهشان چطور بود؟
بچهها میگویند:
چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخوردهایم.
معلم میخندد و میگوید:
همه شما نمره کامل را میگیرید. میتوانید بخورید.
و بچهها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.
بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.
معلم بودن یعنی این. فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست. معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.
پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم. بیاییم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم. کاری کنیم که ناممان ماندگار و یادمان فرحبخش باشد و دعای خیر همیشه ما را همراهی کند.
@Emam_kh
🔹دانشجویی به حاج آقا گفت:
حاج آقا من هر چی تو یخچالِ خوابگاه میگذارم، بسیجیهای مومن و نماز خوان میخورند.
من چکار کنم؟
حاج آقا : فامیلت را پشت ظرف بنویس، چون مومن و متدین هستند دیگه نمیخورند.
دانشجو گفت: اتفاقا پشت تمام ظرفها فامیل خودم را مینویسم ولی باز هم وقتی سراغشان میروم میبینم ظرفها خالی شدهاند.
حاج آقا گفت: فامیلی شما چی هست؟
دانشجو گفت: صلواتی
😂😂😂😂😂😂
رمان #بغض_محیا
قسمت پنجاهوچهارم
ساحل از پشت در آغوشم گرفت ...
- واااي محیا باورم نمیشه خودتی چقدر تغییر کرد دختر عالی شدي ...
دستی به لباسم که قبل از درست کردن موهایم تنم کرده بودم کشیدم ...
عجیب تنم را قالب گرفته بود ...
هنوز محو خودم بودم که با صداي موبایل ساحل از جا پریدم..، -اومدیم داداش ...
بله ...
بله تمومه ...
داریم میایم بیرون ...
چشم ...
ساحل شنل را روي سرم انداخت و چادر سفید اهدایی عمه هم رویش ...
از نهال خانم تشکر کردم و انعامی هم به شاگردش دادیم و از در بیرون آمدیم جلوي در ایستاده بود و
با ژست قشنگ با تلفن صحبت میکرد ...
لحظه اي از تصور اینکه شاید او پشت خط باشد تمام حال خوشم از بین رفت و با دیدن لبخندش
مطمئن شدم که اوست ...
حتی قطره اي اشک هم آمد تا پشت پلکم ...
نیشگون ساحل از جا پراندم ...
- گریه کنی نکردیا ...
ریملت میاد پایین ...
حاال واسه اون عفریته خانمم دارم ...
بچه پرو ...
رسیده بودیم کم کم به او ...
کوباندم به پهلویش تا سخن کوتاه کند ...
و او هنوز داشت با هدایش حرف میزد و اعتنایی به عروسش نکرده بود ...
بالاخره قطع کرد و ما را دید ...
هنوز چهره ام را ندیده بود و من به جاي هیجان ترس داشتم براي موهاي تازه رنگ کرده ام ...
بالاخره تلفنش تمام شد و سري برایمان تکان داد...
به دستور فیلم بردا در را برایم باز کرد تا سوار شوم ...
دامنم را بالا گرفتم تا زیر پایم نزند موقع سوار شدن ...
نگاهی نثارم کرد و زیر لب گفت ...
- انقد نده بالا اونو کل هیکلت معلوم شد ...
و من بازهم درونم شکستم ...
به جاي دیدنم تنها دستور میداد ...
سوار شد خودش هم...
و انگار اوهم کلافه بود و نمیدانم چرا ...
ساحل هم سوار شد...
..
نمیدانم انگار حالش خوش نبودو تمام حرصش را سر پدال گاز خالی میکرد از ترس به صندلی
چسبیده بودم ...
با آن چادر کذایی هم نمیتوانستم جلوي چشمم را بینم و کلافه شده بودم و مطمئن بودم که ساحل
هم ترسیده ...
بالاخره به خانه رسیدیم ...
و فیلم بردار هم معلوم بود که شاکی است.. ، .هلهله و بوي دود اسپند هم نتوانست حال مزخرفم را
خوب کند ...
و این تصمیم من بود و من کمر به قتل خودم بسته بودم ...
ساحل پیاده شد و به جاي او در را برایم بازکرد و من براي هزارمین بار شکستم ...
در گوشم آرام گفت...
- واي سکته کردم این دیوونست به خدا میگم محیا ول کن بهم بزن این تعادل روانی نداره و خودش
خندید به حرفش و من فقط ناخن فشار میدادم به کف دستم ...
انگار گلگی هاي فیلمبردار تاثیر گذاشت که به سمتم آمد و دستش را پشتم گذاشت و باهم به داخل
رفتیم...
کل کشیدن هاي دخترها عجیب روي مغزم خط مینداخت...
وارد شدیم و من با دیدن سفره عقد زیبایی که وسط پذیرایی چیده شده بود هم دوق نکردم ...
نشستیم ...
و من مطمئن بودم اطرافیانمان از ماخوشحالترند ...
و این غم بزرگ عجیب روي دلم سنگین بود ...
عاقد آمد و خطبه را خواند ...
بار سوم که خطبه را خواند و نوبت بله گفتن من شد عجیب هوس نه گفتن به سرم زده بود...
مکث کردم...
انقدر که فشار دستش را روي دستم حس میکرد...
بسم االهی گفتم و خودم را به خودش سپردم...
- با توکل به خدا و با اجازه ي آقاجون و مادرم ...
بله...
و صداي کل کشیدن ها انگار داشت گوشم را کر میکرد ...
به سمتش برگشتم تا چادر را از روي صورتم بردارد ...
کف دستم عرق کرده بود از خشم و استرس...
چادر را بالا زد ...
انگار مسخ شده باشد...
میخکوب صورتم شده بود...
نه اخم نه غم نه یا حتی لبخند نداشت نگاهش...
پیشانیم را بوسید و حلقه انداخت در انگشتم ...
منهم ...
عسل هم دهان هم گذاشتیم بی آن شیطنت هایی که مخصوص زوج ها ي عاشق بود ...
و این آرزوهم مثل بقیه در دلم دفن شد...
کم کم می آمدند تا هدیه بدهند...
دم گوشم گفت...
- چادرتو بکش پایین...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀