eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
17.7هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰عامل نجات کشور در بزنگاههای مختلف غیرت دینی ملت ایران است 🔻 رهبر انقلاب، امروز در ارتباط تصویری مردم قم: عزیزان من! کسانی که این سخن را از این بنده حقیر میشنوید. غیرت دینی را حفظ کنید. غیرت دینی را حفظ کنید. عامل نجات کشور در بزنگاه‌های مختلف غیرت دینی ملت ایران بوده است. غیرت دینی است که تهدیدها را به فرصت تبدیل میکند. یک نمونه‌اش جنگ تحمیلی، دفاع هشت‌ساله یک تهدید بزرگ بود. غیرت دینی مردم، غیرت دینی جوانها، غیرت دینی پدران و مادران و همسران موجب شد که بروند جوانهای ما در این جبهه و این جنگ درواقع بین المللی را که آمریکای آن روز، شوروی آن روز، ناتوی آن روز، ارتجاع منطقه در آن روز، همه با هم همدست شده بودند که ایران را شکست بدهند و امام را به زانو دربیاورند و نهضت را نابود بکنند،‌ همه ی اینها را شکست داد و توانست پیروز بشود. این منشائش غیرت دینی بود. 🔰ملت ایران زیر تابوت شهید سلیمانی وحدت و هویت خود را نشان داد 🔻 رهبر انقلاب، امروز در ارتباط تصویری مردم قم: شهادت همین شهید عزیزمان، شهید سلیمانی واقعاً یک حادثه تاریخی عجیب شد. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد، دوستان هم فکر نمیکردند که اینجور این حادثه عظمت پیدا کند و خدای متعال برکت به این حادثه بدهد که بتواند هویت دینی وانقلابی مردم را جلو چشم همه قرا بدهد و همه ببینند. که به معنای واقعی کلمه زیر تابوت شهید سلیمانی ملت ایران هویت و وحدت خودش را نشان داد. خب در تهران تشییع، در کرمان تشییع و شهرهای مختلف تشییع. در عراق آن تشییع عظیم اگر چنانچه بنا بر این بود که این پیکر شهید مقدس را به سوریه و لبنان ببرند آنجا همین حادثه به وجود می‌آمد. اگر پاکستان هم میبردند همین‌جور آنجا هم این حادثه به وجود می‌آمد. یعنی این حرکت عظیم ملت مسلمان را این نشان داد این حادثه، حادثه عظیمی بود یعنی شهادت یک شخصیت بزرگی مثل شهید سلیمانی از نظر دشمن و از نظر همه یک تهدید محسوب میشد اما این تهدید را غیرت ملت، ملت مسلمان، ملت ایران تبدیل کرد به فرصت. یک فرصتی شد.۱۴۰۰/۱۰/۱۹ 🏷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 غیرت دینی در آنجایی تأثیرگذار است،‌ که همراه با عقلانیت باشد 🔻 رهبر انقلاب، امروز در ارتباط تصویری مردم قم: میبیند انسان تبلیغ میشود و تلاش فرهنگی وسیعی در واقع انجام میگیرد برای این که حوادثی که ناشی از غیرت دینی است،‌ اینها را متهم کنند به بی منطقی، خشونتهای بی منطق. من میخواهم عرض بکنم که نه، این جور نیست قضیه. غیرت دینی در آنجایی که خودش را نشان میدهد و تأثیرگذار است،‌ همراه با عقلانیت هست و غیرت دینی اساساً ناشی از بصیرت است که بصیرت یک شعبه‌ای از عقلانیت است و نشان دهنده‌ی عمق دین‌داری است و در اغلب موارد این غیرت دینی وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که با آن عقلانیت همراه است. شخصیتهایی که بیشترین غیرت دینی را دارند، اینها غالباً دارای عقلانیت بالا هستند. نمونه‌اش شخص امام بزرگوار. اوج غیرت دینی بود،‌ واقعا هیچ کس را ما ندیدیم و نشناختیم که از لحاظ نسبت به دین و فرهنگ دین و زندگی دینی و سبک زندگی دینی و احکام دینی مثل امام بزرگوار باشد در عین حال در اوج عقلانیت بود. خردمند، عاقل، دانشمند و من خوب است در این مناسبت یاد کنم از فقیه و فیلسوف معاصرمان مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی که ایشان هم همین‌جور بودند. ایشان هم انصافا شاگرد شایسته امام بود و ایشان هم در غیرت دینی در اوج بود هم در عقلانیت یک فیلسوف به معنای واقعی کلمه بود. قیام ۱۹ دی یک ترکیب درخشانی است از غیرت و عقلانیت.۱۴۰۰/۱۰/۱۹ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 1 سوره مائده - بخش2 🌸 بسم الله الرحمن الرحيم یا أيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعاَمِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّى الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيد ُ 🍀 ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان اى كسانى كه ایمان آورده اید! به همه عهد و پیمان ها وفا كنید. (خوردن گوشت) چهارپایان براى شما حلال گشته، مگر آنهایی كه بر شما خوانده خواهد شد، و در حالی که در احرام هستید شكار را حلال نشمرید، همانا خداوند به هر چه خواهد حكم مى كند. 🌷 : به نام خدا 🌷 : رحمت عام خداوند 🌷 : رحمت خاص خداوند 🌷 : وفا کنید 🌷 : جمع عقد است عقد یعنی عهد و پیمان است. در زبان عربی وقتی کلمه ای جمع می شود و در ابتدای آن الف و لام گذاشته شود معنای تمام و جمیع آن را دارد پس العقود یعنی تمامی عهد و پیمان ها است. 🌷 : حلال شد يعنى مجاز شدن چیزی 🌷 : به حیوان بهیمه گفته می شود زیرا احساسات و عواطف آن برای آدمی مبهم است. در اینجا به معناى چهارپایان غیر درنده است. 🌷 : به حیوانات چهارپایی گفته می شود که گوشت و پوست آنها با آدمی سازگار است که به آنها چهارپایان حلال گوشت گفته می شود به گاو و شتر و گوسفند انعام مى گویند و که سه بار در قرآن آمده به معناى حلال بودن گوشت این چهارپایان است. 🌷 : حلال کردن 🌷 : شکار 🌷 : کسانی که در حال احرام حج هستند. 🌸 در جلسه قبلی درباره بسم الله الرحمن الرحيم سخن گفتیم. سپس آیه به مهم ترین عامل اعتمادسازی در جامعه یعنی وفای به عهد و پیمان توصیه می کند. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ: ای کسانی که ایمان آورده اید! به همه عهد و پیمان ها وفا کنید. یعنی همه عهد و پیمان ها است. شخص با ایمان در زندگی خود و پیمان های مختلفی می بندد باید به تمام آنها پای بند باشد. از جمله این عهدها، عهد در زمان است زن و مرد در زمان عقد با هم پیمان می بندند که به هم وفادار بمانند و در سختی ها کنار هم باشند مبادا بعدها عهدشکنی کنند. 🌸 همچنین نسبت به عهدی که با می بندد باید وفا کند همچنین نسبت به عهدی که با می بندد باید وفا کند. اوفوا بالعقود یعنی تمام پيمان هاى الهى و انسانى و پيمان هاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و ازدواج و مانند آن که باید به آن وفا کنید شامل می شود حتّى عهد و پيمان هايى كه مسلمانان با غير مسلمانان مى ‌بندند نيز شامل مى‌ شود که این وفای به از ویژگی های مؤمنان است. حتى اگر به بچه ها وعده ای داده شد باید به آن عمل کرد. ⬅️ ادامه آیه در جلسه بعدی... تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️حکم خون تخم مرغ 🔷س 330: لکه خونی که گاهی در تخم مرغ یافت می شود، چه حکمی دارد؟ ✅ج: محکوم به طهارت است، ولی خوردن آن حرام است. 📕منبع: leader.ir  @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظاتی کمتر دیده شده از وداع جـ😭ـانسوز شهید سلیمانی با پیکر شهید کاظمی 🔰 ۱۹دی‌ماه؛ سالروز شهادت سردار سرلشکر حاج احمد کاظمی @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت نودوپنجم یا رفتن... همین بود، راه خلاصیم رفتن بود... می رفتم و به بهانه ي درس کمی دور میشدم از زالوهاي زندگیم... وقتش شده بود که کمی... فقط کمی محیارا دوست بدارم و برایش قدمی بردارم... وقتش رسیده بودکه محیا کاري بکند براي خودش... هر روز که میگذشت،حالم بهتر میشد ..با تصمیمی که گرفته بودم... تا انتخاب رشته زمانی نبود... و باید در میان میگذاشتم باهمه تصمیمم را... از طرفی هم همه در گیر عروسی امیر عباس بودند... کمترمیشد باکسی حرف زد... حتی ساحلی که این روزها در نبود محسن عجیب داغان بود... و به زور لبخند مصنوعیش را روي لب نگه میداشت... باید میگذاشتم بعد عروسی با آقاجون صحبت میکردم... البته مینا از تصمیمم باخبربود... و حسابی ملامتم کرد و ترسو خواند مرا... اما من تصمیم خودم را گرفته بودم... وفعال نظاره گر تکاپوي همه بودم... براي عروسی امیر عباس و هدي... با یادآوري نامشان پوزخندي روي لبم آمد... زیر لب با خودم گفتم... تا چند وقت پیش امیر عباس و محیا بود... وعجب ناعادلانه بود این رسم مسخره... این قانون منفور... از همیشه خانمان پر هیاهو تر شده بود... از رفت و آمد مهمان ها گرفته تا تهیه و تدارك عروسی با شکوهشان... چیزي که همیشه براي من آرزو ماند... بالاخره رسید آن روزي که این همه تکاپو خرج کرده بودند برایش... روز عروسی امیر عباس و هدي رسید... من هنوز راجع به تصمیمم به آقاجون چیزي نگفته بودم... و نمی دانم چرا آن روزها عجیب دل نازك و حساس شده بودم... منکه از خودم محیاي محکمی ساخته بودم... با هر نگاه متعجبی رویم ساعت ها در خلوت اشک نصیبم میشد... به همین خاطر سعی کردم آن روزرا از اتاقم بیرون نروم... نمی دانم چرا با اینکه دیگه امیر عباس برایم اهمییت نداشت... اما با دیدن کس دیگري به عنوان عروس وکنارش حالم را بد میکرد... آنقدر نشستم و به دیوار زل زدم... تا خانه هم ساکت شد... وفهمیدم همگی به تالار رفتند... ومن تازه فهمیده بودم عمق تنهایی ام را... شانه اي باالا انداختم و از اتاق بیرون رفتم... تا حداقل چیزي بخورم... چراغ ها همه خاموش بود... کورمال کورمال آشپزخانه را پیدا کردم... وچراغ را روشن کردم... ساندویچ کوچکی براي این معده گرسنه حتی اسمش هم هوس انگیز بود...نان تست را برداشتم ... وهرچه دم دستم بود داخلش ریختم... پنیرپیتزا هم کمی رویش پاشیدم... ویادم آمد امیر عباس از پنیر بدش میامد همیشه... با یادآوریش بغض بدي گلویم را فشار داد... با حرص مقدار زیادي پنیر ریختم... آنقدر که حتی روي میزهم پراز خرده پنیر شده بود... ساندویچ را داخل ساندویچ ساز گذاشتم... و کسی چه میداند تنهایی وسط این خانه ي درندشت بشینی... وبا اشک هایی که انگار با هم مسابقه داشتند ساندویچ گاز بزنی یعنی چه... ساندویچی که پر از پنیر بود... و تنها مزیتش تنفر اویی بود که بیشتر از هر کس دوستش داشتم ونداشتم... با کشیدن صندلی کناري ام از جا پریدم... وبادیدن مادرابرویم بالا پرید... لبخندي به رویم زد... - دختر منکه پوسیدم از تنهایی... مگه به هواي گشنگی بیاي بیرون... از دیدن مادرم ونرفتنش به حدي خوشحال بودم که زبانم بند آمده بود... میدانستم تنها به یک آغوش نیاز دارم... وچه آغوشی مهربان تر از مادربرایم پیدا میشد... مادري که مهربان نبود قبل تر... خودم را در آغوشش پرت کردم... و به اندازه ي تمام دلتنگی ها و غم هایم اشک ریختم... و پیراهن مادر را خیس کردم... انگار در اوج امید به نا امیدي رسیده بودم... و طعم گس یأس انگار برایم اصلا خوشایند نبود... و عجیب روحم را زخمی کرده بود... آنقدر همانطور در آغوش مادر ماندم... وگریستم که احساس میکردم برایم اشکی نمانده... قلبی هم... میدیدم هر لحظه مرگ روحم را... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا