eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 تجدید بیعت به روح بلند و آسمانی امام خمینی کبیر(ره) ؛ و به خون مطهر شهیدان مظلوم ، قسم ؛ ما تا آخر ایستاده ایم ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی حماسی میثم مطیعی در مصلا 🔹بت تزویر و تکبر، بت فرزند و تبار هان، خلیلی شو و آن تیشه ی غیرت بردار 🔹علم قسط برافراز چو فرصت باقی‌ست حق مردم به‌خدا زندگی قسطی نیست 🔹حق مردم نه زمین‌بازی و دست‌اندازی‌ست حق مردم نه چنین صنعت خودروسازی‌ست @Emam_kh
🌷 ویژه | «همسرم نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم» 🔻روایت رهبر انقلاب از مجاهدت و همراهی‌ همسرشان دردوران مبارزات انقلاب 💐 در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، «ریحانه» روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از نقش همسرشان در دوران مبارزات انقلاب را منتشر میکند. این سخنان را رهبر انقلاب در جریان دیدار و گفتگو با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره) در سال ۱۳۸۰بیان کرده‌اند: 🔹خانم ثقفی همسر مکرمه حضرت امام خمینی خطاب به رهبر انقلاب: ایشان خودش [حضرت امام(ره)] مکرر به بچه‌ها می‌گفت که من هر چه دارم از مادرتان است. در نجف هم تا کسالتی پیدا می‌کرد، اولین وصیت‌اش این بود. 🔻رهبر انقلاب: 🔸بعضی از زن‌ها تاب سختی‌های زندگی مردشان را نمی‌آورند. غرغر می‌کنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانم‌هایی که نه تنها نق نمی‌زنند، بلکه حتی دلگرمی هم می‌دهند، به مرد می‌گویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر می‌کنیم، می‌گذرد. چنین زن‌هایی واقعاً قیمت دارند. 🔸الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است. 🔸وقتی در زندان بودم، به دیدن من که می‌آمد، از اوضاع و احوال می‌پرسیدم، می‌گفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچه‌ی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بی‌پول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذره‌اش هم در زندان به من منتقل نمی‌شد. 🔸خدا می‌داند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همین‌طور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمی‌آورم، می‌گفتم چطور اینها را آن موقع به من نمی‌گفتی. 🔸مرحوم مادرم به خانم من می‌گفت که تو چرا ساکتی، چیزی بگو، آه و ناله کن، چون تو همه‌اش احساس راحتی می‌کنی، او هم دلگرم می‌شود و به دنبال این کارها می‌رود! به هر حال، ایشان نعمت بزرگی است؛ خدا را شکر می‌کنم. ۱۳۸۰/۱۲/۲۲ 📗 منبع: کتاب یاد و یادگار؛ روایت‌هایی از دیدارهای رهبر انقلاب با همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)؛ انتشارات انقلاب اسلامی 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️ نگفتن «بسم الله» هنگام ذبح 🔷س ۵۷۶۶: اگر کسی که سر حیوان را می برد، به خاطر فراموشی نام خدا را نبرد، آیا حیوان حرام می شود؟ و اگر به جهت ندانستن مسأله مراعات نشده، حکم چیست؟ ✅ ج: اگر از روی فراموشی بوده اشکال ندارد؛ ولی اگر حکم مسأله را نمی‌دانسته، حرام می‌شود. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-مهدی جان شرمنده‌ایم🥀 ‌『 عَهد بستم که خودم باشم و مَن باشم و تو .. ای که بی تو نَفَسم تَنگ، و دِلم تَنگ تر است...💔 🌹امام_زمان عج اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گلزار شهدای کرمان هم اکنون دعاگوی همگی شما عزیزان هستم @Emam_kh
مزار سردار دلها
رمان قسمت صدوسیم وپکی زدم... و برعکس اینکه فکر میکردم سرفه ام میگیرد ..طعم پرتغال زیر زبانم می آمد... و از دودش کمی خوشم میامد... ساحل خنده اي کرد... - مینا به این زودي اغفال شد... سري تکان داد... و ادایم را در آورد... - معتاد... پکی زدم... و خنده اي کردم... - اغفال شدم رفت... اشاره کردم... - بدم نیست... مینا معترض گفت... - بیا دیگه نمی تونم بگیرم ازش... خودم کردم که لعنت بر خودم باد... حرف میزدیم و میخندیدیم... و گاهی از خاطرات مشترك مان با ساحل یا مینا میگفتم... و واقعا شد که انگار غم نباشد روي زندگیم... مینا خودش از خاطره اي که میگفت ریسه رفته بود... و من که کام میگرفتم از قلیان... انگار دنیایم ایستاد با میخ شدن نگاهم روي نگاه پر خون امیرعباس... چند ثانیه مکث کرده بود و ایستاده بود انگار... شلنگ قلیان در دستم مانده بود... نه رو و جرات کشیدن داشتم و نه می خواستم عیان شود ترسم... از اویی که میدانستم هر کاري بخواهد انجام می دهد... می دانستم او دیوانه شود کسی جلو دارش نیست... چشمانش شبیه دیوانه ها شده بود و من را میترساند ... مشتم را محکم تر کردم دور شلنگ قلیان... مینا کنارم خم شد... - بکش... می دونم ترسیدي ولی نذار اون بدونه... در دلم لعنتی فرستادم به ساحل که ترسان و نگران چشمانش پاس کاري میشد میان من و امیرعباس... پک عمیقی به قلیان زدم... و نگاه خیره اش کنده شد بالاخره... از منی که ترسان پرو زل زده بودم به پسر عمه ي متعصبم... به تختمان رسید... انقدر با شعور بود که جلوي مینا چیزي نگوید... سلامی کرد و ساحل پرسید... - داداش چه زود اومدي یه ربع نیست واست آدرس زدم... با همون اخم در همش پاسخ داد... - همین ورا بودم... لب فشردم و به مینا دادم شلنگ قلیان را... کمی خجالت زده بودم... هر چه میان ما گذشته باشد هم ،من عضو خانواده ي او بودم... نباید غرورش را جریحه دار میکردم... خدارو شکر ساحل همراهمان بود... ساحل براي برادرش چاي ریخت... نگاهی به چاي کرد... - شام خوردید؟!... - آره داداش... بی توجه به استکان خوشرنگ چاي روبه رویش از جا بلند شد... - پس حاضر شید بریم... سري براي مینا تکان داد و بی نگاه به من به سمت صندوق رفت... مینا تنه اي زد... و اشاره اي به ساحل خشک شده کرد - ..اوه اوه... چه جذبه اي داره این آقا عباس... ساحل همانطور که نگاه میکرد به امیرعباسی که کارت بانکی اش را روي صندوق میگذاشت... گفت... - چه میدونستم اینقدر زود میاد... گفتم یه ذره بکشیم بعد جمع می کنیم این بساط رو... مینا گفت... - کاریه که شده حالا تو به گردن نگیر... - تو فکر کن امیر عباسی که مو رو از ماست میکشه نفهمه من قلیون کشیدم... خنده اي کرد... - واه انگار بمب اتم دزدیدیم،نگاه چجوري موش شدیم... و اشاره به من زد... اینو نگاه چه زرد کرده... ساحل تشر زد... - تو که میترسی غلط کردي اونجوري جلوش کام می گرفتی از اون قلیون کوفتی... حالا بیا ثابت کن اولین بارت بوده... شانه اي بالا انداختم... و خودم را به بی خیالی زدم... - نیازي ندارم به ثابت کردن خودم... ودست دادم به مینا و از جا بلند شدم... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح (3) 🔹 بیماری و پاک شدن گناهان 🔻مورد بعدی شکایت از شرایط و اوضاع زمانه است . مولا علی (علیه السلام) در نامه ۱۵ در قالب مناجات به درگاه خدا اینگونه عرضه می دارد : «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا»؛ خدایا ما به تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبر (صلوات الله علیه) و کثرت دشمنان و متشدّد بودن خواسته هایِ مردممان. البته شکوه های مولا از دست خواص و عوام جامعه و دوست و دشمن فصل مفصلی از نهج البلاغه را تشکیل می دهد که در این مجال کوتاه فرصت بیان آن ها نیست . نکته آخر در بحث شکایت به درگاه خدا اثرِ شکوه مؤمن است. مولا علی (علیه السلام) در همین حکمت ۴۲ که موضوع بحث ماست اثر صحیح شکوه از درد و بیماری به درگاه خدا را ریزش گناهان و اثر نادرست و غیر واقعی را اجر بردن معرفی می کنند . 🔸 ۱. شکایت به درگاه خداوند🔻 از طرفی می فرمایند: «جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ»؛ خدا این شکوه و شکایتی که از درد و بیماری دارید باعث ریزش گناهانت قرار داده است. بعد می فرمایند : «فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ» البته اینجور نیست که بیماری ثواب داشته باشه چون ثواب دائر مدار عمل است . این بحث اول در بحث موضع شکوا که شکایت به خداست. 🔸 ۲. شکایت به مؤمن🔻 اما موضع دوم شکوا و شکایت ، شکایت به مومن است. از نگاه مولا علی (علیه السلام) اگر کسی دردش ، حاجتش ، مشکلش را به مؤمنی بگوید و شکوه بکند، گویا به خداوند رفته و به درگاه خدا شکایت می کند . شما در حکمت ۴۲۷ می خوانید، کسی که حاجتش را به مؤمنی شکوه کند گویا آن حاجت را به درگاه خدا برده و شکوه کرده است. مصادیقی هم برای این شکوه به مؤمن هست که مصداق اصلیش در نهج البلاغه شکوه مردم به کارگزاران حکومت اسلامی است. در نهج البلاغه گله و شکوه مردم از مشکلات و ناراحتی هایشان به کارگزاران حکومت اسلامی، مصادیق متعددی دارد که به چند دسته تقسیمش کردند: اول شکوه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان رهبر جامعه از دست مسؤولین زیر دست. نمونه اش در نامه ۱۹ هست. حضرت در نامه به حاکم فارس نوشتند: « همانا دهقانان سرزمین تو از دست تو به خاطر غلظت و خشونت و قساوت و تحقیر مردم و سختگیری شکوه و شکایت به من کردند.» 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 و خدایی که در این نزدیکی است ... امروز در راهپیمایی خودرویی ۲۲ بهمن همه را دیدم. پیرمرد را دیدم. جوان را دیدم. کودک و خردسال را دیدم. زن و مرد را دیدم. با ریش دیدم. بی ریش دیدم. موافق دیدم. منتقد و معترض هم دیدم! پراید دیدم. شاسی بلند دیدم. موتور هم که تا دلتان بخواهد دیدم! با این همه دشمنی ها و خیانت ها و مشکلات و نابسامانی ها ، همه آمده بودند! من معجزه دیدم! خلاصه می کنم : امروز خدا را دیدم ... ✍"قاسم اکبری" @Emam_kh
💎 رهبر نوجوان ☀️ زندگی علیه‌السلام، الگویی برای نوجوانان 🌷 «آن‌ بزرگوار، در دوران جوانی و خردسالی و ، در چشم مأمون و در چشم همه، عظمتی پیدا کرد. اینها چیزهای خیلی مهمی است؛ اینها میتواند برای ما الگو باشد.» ۱۳۷۷/۲/۷ 🌸 به مناسبت ولادت امام جواد علیه‌السلام 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 انتشار نخستین‌بار | هنر امام 📹 | نماهنگی از تحلیل شهید حاج قاسم سلیمانی درباره کار بزرگ امام خمینی با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران 🌷 انتشار به‌مناسبت چهل‌وسومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی 🇮🇷 @Emam_kh