eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مزار سردار دلها ،دعا گوی همگی شما هستم @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺نکته ای از دعای ندبه :🌺 🔸وَلَوْلا اَنْتَ يا عَلِيُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدي، و اگر تو اي علي نبودي،اهل ايمان پس از من شناخته نمي شدند، ⚡️پیامبر اکرم امیرالمؤمنین را میزان تشخیص اهل ایمان دانسته اند. ⭐️ایمان انسانها بواسطه ارتباطشان با امیرالمومنین فهمیده می شود. 🍃اولا از این جهت که اصلا ولایت ایشان را پذیرفته اند یا نه؟ 🍃و ثانیا از این جهت که چه مقدار در ایمان و اعمال صالح خود، شبیه به آن حضرت هستند. 🍂خدایا مارا از شیعیان حقیقی امیرالمؤمنین قرار ده. 🍂 🌺🌺🌺🌺🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️حکم حجاب قبل از بلوغ 🔷س ۵۷۷۱: آیا دختربچه‌ها را قبل از رسیدن به سن بلوغ باید ملزم به رعایت حجاب کرد؟ ✅ج: کودک قبل از سن بلوغ تکلیف ندارد، ولی از نظر تربیتی اگر در معرض نگاه نامحرم است، باید تا حدودی حجاب را رعایت کند. این کار وظیفه‌ی پدر و مادر یا سرپرست کودک است. اما زمانی این کار واجب است که رعایت نکردن حجاب برای کودک مفسده­ داشته باشد یا در معرض نگاه حرام قرار گیرد یا خوف این باشد که اگر الان حجاب را رعایت نکند در آینده بی­‌حجاب بار می­‌آید و حجاب را مراعات نمی­‌کند؛ در این صورت حجاب لازم است و در غیر این صورت خیر. 📕منبع: khamenei.ir @Emam_kh
رمان قسمت صدوسیوچهارم چرا داري عذاب میدي خودتو و این بیچاره رو... من حتی دوستم ندارم... بفهم... برا من دل نسوزون،من چیزیم نیست... ببین... و با دست به سر تا پاي خودش اشاره کرد... - تا کی میخواي فردین قصه باشی؟!... هااان ... برو دنبال زندگیت... بغضم را قورت دادم... می توانستم حال هدي را درك کنم... درك میکردم چطور تالش میکند براي حفظ پس مانده هاي غرورش... درد ترحم برانگیز بودن را چشیده بودم،آنهم بدجور... قبل از آنکه اشک هایم بریزد به سمت اتاقم رفتم... و با بی حوصلگی چادر ولباس هایم را کندم از تن... و روي تخت انداختم بدن کرختم را... امشب چوب خطم پربود،به اندازه ي کافی کشیده بودم... خسته تر از آن بودم که بخواهم به چیز دیگري فکر کنم... هر کسی ظرفیتی داشت... من نمی دانستم چرا این ظرف لعنتی من پر نمی شود... روزها سریعتر از آنچه که من فکر میکردم از پی هم میگذشت... روز ثبت نام دانشگاه بود... و من از آنروز رسما یک دانشجو میشدم... ذوق زائدالوصفی داشتم... اینقدر که از صبح خواب را ازچشمانم ربوده بود... با دل استراحت حمام کردم... و مناسبترین لباس را براي پوشیدن انتخاب کردم... و روي تخت انداختم... موهایم را شانه میزدم که تقه اي به در خورد... مادر بود ..که با لبخندش زندگی هدیه میکرد به دخترش... قرآن به دست... نگاهی کرد... - الهی قربون اون موهاي کمندت برم... موهایم را پیچاندم و با کش دورش را محکم بستم... و پرواز کردم به سمت مادر تازه مهربان شده ام... و گونه اش را بوسیدم... زیر لب دعایی خواند و فوت کرد به صورتم... لبخند از ته دل حقم بود مگر نه؟!... مانتوي آجري رنگم را که با شال لیمویی ام ست کرده بودم... بادقت پوشیدم و چادرم را رویش فیکس کردم... ومادر زیر لب همانطور دعا میخواند... و فوت میکرد به سمتم... زیر چشمی نگاهش کردم ... کفش و کیفم را که کوهی از مدارك داخلش بود همراه کردم با خودم... که صداي مادر که از لحظه ورودش هم دل میزد براي گفتن چیزي متوقفم کرد...- محیا... و من دلم لرزید... از لرزش صداي از سرشوقش... - شب محسن میرسه انشااالله... انگار همان لحظه بال در آوردم... و به آسمان پرواز کردم... با شوق محکم در آغوش گرفتم مادررا... دست به دست هم پایین آمدیم... به جز آقاجون همه سر سفره ي صبحانه بودند... سلام دادم و دست روي ویلچر هدي گذاشتم و سرش را بوسیدم... - امروز چطوري هدي جان... لبخند به رویم زد... * دیدم برق رضایت را در چشمان همه از صمیمیت بینمان... هدي در این چند وقت ثابت کرده بود که ذات اصلیش پاك است... و با هم مثل دو دوست صمیمی شده بودیم... پارك میرفتیم... سینما می رفتیم... و با هم وقت می گذراندیم... هیچ وقت راجع به علاقه میان من و شوهرش هم صحبت نکرد... با اینکه میدانستم کامل میداند همه چیزرا... تا معذب نشوم... اما فهمیده بودم این ویلچرنشینی اش هم سوغات لجبازي اش با امیرعباس بود... به سر طلاق دادنش... دکتر گفته بود با کورتون درمانی تا سال هاي سال می تواند مثل یک آدم عادي زندگی کند... بی هیچ مشکلی... اما هدي لج کرده بود با امیرعباس... و طلاق میخواست... و میگفت تا رضایت ندهد ..رضایت به هیچ گونه درمانی نمی دهد... و هر روز وضعش وخیم تر میشد... حالش را درك می کردم... دوست نداشت مورد ترحم امیر عباس باشد... و بارها گفته اگر حداقل خودش عاشق امیرعباس بود... ادامه دارد.... 💖 🧚‍♀●◐○❀