🌧 خداحافظ_آسمان_رجب ...
🥀 دیگه ماه رجب داره، کم کم سفره اش رو جمع میکنه و آسمان و زمینِ دنیا رو، می سپاره بدست ماه شعبان ....
🔆 در آخرین شب و روز رجب ...( وداعی با ماه رجب و سلامی بر ماه پیامبر)
با رجب، وداع میكنیم ...
🥀با همهی خوبیهایش و همهی فرصتهای بزرگی كه از دعا و مناجات و توبه و استغفار به رویمان گشود.
🌟سختیهای وداع با این ماه بزرگ را شاید لذت حضور در ماه پیامبر، شعبان، آسان سازد و اگر توشهای در خور كسب نكردیم به امید شعبان، منتهای آمال و آرزویمان را در عمل به خواستههای محبوب و معبودمان به كار میگیریم.
🥀گرچه فرصت استثنایی رجب رفت اما لحظههای طلایی دیگر در راه است؛
آنها را دریابیم.
🌧خداحافظ ماه رجب؛ ای ماه ریزش رحمت پروردگار؛ ای ماه بزرگ خدا و ای ماه استغفار و روزه و ای ماه دعا و وصال.
✋و سلام بر تو ای ماه شعبان، ای ماه رسول رحمت، ای ماه استغفار و روزه و ای ماه دعا و وصال.
🔆و قشنگ ترین قشنگیِ شعبان،
شب تولدِ صاحبِ خونه ی رمضانه ....
شب نیمه ی شعبان ❣ !
🌟 یادمون نره؛
ماه شعبان، ماه آشتی کنانه با صاحبخونه ی ماه رمضان (خورشید دوازدهم)!
باید تلاش کنیم تا وقتی وارد رمضان شدیم؛ دیگه با صاحبخونه غریبه نباشیم....
🔻در آخرین روز رجب، سه عمل وارد شده است:
⓵ . غسل
⓶ . روزه كه موجب آمرزش گناهان گذشته و آینده است.
⓷. نماز حضرت سلمان
🌟خداحافظ ماهِ استغفار 🌜
برای دیدنِ دوباره ات، باز منتظر می مانیم!
@Emam_kh
⭐️ حـال خـوبت را
⭐️ به هیچکـس گـره نـزن...
یادبگیر بدون نیاز
به دیگران شاد باشی
بخندی و آرام باشی
⭐️ امیدت فقط به خدا باشه
⭐️ شبتون سرشار از آرامش...
@Emam_kh
عنه عليه السلام :
اُوصِيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ ، فإنَّهاالزِّمامُ والقِوامُ، فتَمَسَّكوا بوَثائقِها، واعتَصِموا بحَقائقها.
امام على عليه السلام :
اى بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛ زيرا كه تقوا مهار است وتكيه گاه. پس بندهاى محكم آن را بچسبيد و به حقايق آن چنگ در زنيد.
نهج البلاغة : 195 .
🌸چهارشنبه 11 اسفند ماهتون
💖 عالی و بینظیر
🌸ان شاءالله امروز
💖برای تک تک دوستانم
🌸همون روزی بشه که
💖آرزوشـو دارند
🌸پراز خیـر و بـرکت
💖پراز دلخوشی
🌸پراز موفقیت و
💖پراز محبت خدا در زندگی
🌸روزتون زیبـا و درپنـاه خدا
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و پنجاه و نهم
❇️ برخی از انتقادات خوارج
🔹علّت تقسیم نکردن زن و بچههای دشمن، بهعنوان غنیمت، در جنگ بصره؟!
[ عبدالله بن عباس را برای گفتوگو با خوارج فرستادم و به وی سفارش کردم: ]
🔻به وسیلهٔ قرآن با خوارج بحث مکن؛ زیرا قرآن معناهای گوناگون را برمیتابد و تفسیرهای گوناگونی دارد. تو چیزی میگویی و آنها چیزی دیگر؛ ولی با سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با آنان بحث و گفتوگو کن، که در برابر آن راه گریز نیابند.
در مناظره و پاسخ دادن به آنان عجله مکن تا من نیز برسم. پس از تو، من خواهم آمد.
[خوارج در گفتوگویشان با عبداللّٰه، همان سوالات قبلی و انتقاداتشان را مطرح کرده بودند؛ از جمله اینکه:
چرا من در جنگ بصره، غنائم را در بین آنها تقسیم کردم، ولی از تقسیم زن و بچههای دشمن بهعنوان غنیمت خودداری کردم؟!
ابنعباس به من گفت: ای امیرالمؤمنین، سخنان این جماعت را شنیدید و برای پاسخدادن، شما سزاوارترید.
در میان خوارج قرار گرفتم و سؤالات و انتقاداتی را که مطرح کرده بودند، پاسخ دادم.
در مورد تقسیم غنائم جنگ بصره به آنها پاسخ دادم: ]
🔻اما این که گفتید من پس از پیروزی در جنگ بصره غنائم را تقسیم کردم، ولی از تقسیم زن و بچههای دشمن خودداری کردم، بدانید که من آن روز بر اهل بصره منّت گذاشتم؛ همانگونه که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در فتح مکه بر اهل مکه منّت گذاشتند. اگر اهل بصره دوباره شورش کنند، ما میتوانیم با شدّت بیشتری با آنان برخورد کنیم. علاوه بر آن، کدام یک از شما حاضر بودید که «عایشه» همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را به عنوان غنیمت جنگی ببرید؟
[گفتند: این را قبول کردیم.]
🔹ادانکردن حق جانشینی پیامبر(ص)
[ آنها همچنین به ابن عباس گفته بودند: او جانشین رسولخدا صلیاللهعلیهوآله بود؛ ولی حق این جانشینی را ادا نکرد و آنرا ضایع ساخت. در پاسخ آنها گفتم: ]
🔻ادّعا کردید که من جانشین رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بودم و این جانشینی را ضایع کردم! در حقیقت شما بودید که با من مخالفت کردید و بر من پیشی گرفتید و زمام امور را از دست من خارج ساختید. جانشینان انبیا وظیفه ندارند که مردم را [با زور و به هر طریقی] تحت فرمان خود درآورند. خداوند انبیا را مبعوث میکند و آنان مردم را بهسوی خویش فرامیخوانند و همان انبیا جانشین خود را به مردم معرفی میکنند و نیازی نیست که وصی پیامبر بر این امر اصرار بورزد. وظیفهٔ اهل ایمان است که به سراغ وصی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بروند! اگر خدا فرموده است:
{ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا }
(و برای خدا، حج آن خانه برعهدهٔ مردم است، کسی که بتواند بهسوی آن راه یابد.)
🔻چنانچه مردم حج خانهٔ خدا را ترک کنند، نقصی بر خانهٔ خدا وارد نمیشود و از ارزش آن کاسته نمیشود؛ بلکه این مردم هستند که به دلیل ترک حج گرفتار گناه شدهاند! زیرا خداوند این خانه را برای مردم نشانهٔ هدایت قرار داده است.
🔻موقعیت من نیز چنین است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرا به عنوان نشانهٔ هدایت منصوب کردند و فرمودند: «یا علی، جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و جایگاه تو همانند جایگاه کعبه است که باید مردم به سراغ کعبه بروند و نه اینکه کعبه سراغ مردم برود.»
[ آنها گفتند: این استدلال نیز قانع کننده است. از این رو تعدادی از آنان برگشتند و خود را از صف خوارج جدا کردند؛ ولی چهار هزار نفر بر مخالفت خویش اصرار ورزیدند و به راه نادرست خود ادامه دادند.]
📚منابع:
۱. نهج البلاغه، نامه۷۷
۲. الفصولالمهمة، ص۱۰۱
۳. تاریخطبری، ج۴، ص۴۷
۴. قرآن کریم، سوره آلعمران، آیهٔ۹۷
۵. الإحتجاج، ج۱، ص۱۸۷
۶. خصائص النسائی، ص۲۶۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب درباره حاج قاسم: من در مقابل اقدامات او تعظیم میکنم
#رفیق_خوشبخت_ما
#حاج_قاسم
🇮🇷 @Emam_kh
حکایت کدخدای خوش حساب
یه اربابى بود که یه زن و دو تا پسر و دو تا دختر داشت. یه روز کدخدای دِه پنج تا غاز ورداشت از ده آورد براى ارباب. ارباب گفت:«کدخدا، حالا که این پنج تا غاز آوردی، خودتم باید قسمت کنی که میون ما دعوا نشه. اگه به پسرا بیشتر بدى دخترا اوقاتشون تلخ میشه، اگه به دخترا زیادتر بدى پسرا بدشون میاد». کدخدا هم گفت:«منم همچى تقسیم مىکنم که هیچ کدوم زیاد و کم نبره». ارباب گفت:«بسمالله! بفرما ببینم چطور قسمت مىکنی!»
کدخدا گفت:«خیلی خوب، ارباب، تو با زنت دو نفر هستین، یه غاز مال شما، میشه سه نفر، دو تا پسرام دو نفر هستن، یه غازم مال اونا، اونم سه نفر، دو تا دخترام دو نفر هستن یه غازم مال اونا، اونام سه نفر. من خودم یه نفر هستم دو غازم مال من، مام سه نفریم. همهمون مساوی، سهتا سهتا شدیم». ارباب خندید و گفت:«خیلی خوب، حالا غاز خودمونو مىکشیم، گوشتشو چطور قسمت کنیم که دعوا نشه؟» کدخدا گفت: غازو بکشین، شب منو دعوت کنین بیام قسمت کنم!»
شب شد، کدخدا اومد. غازو پختند، آوردن سر سفره، گفتند:«کداخدا بسمالله، قسمت کن!» کدخدا گفت:«آقاى ارباب، شما سرِ خونواده هستید، این کله غاز مال شما، نوشِ جونتون!» دو تا بالشو ورداشت، داد به دوتا دخترا، گفت:«تا کى تو خونه بابا نشستین؟ این بالارو بگیرین، پر بزنین برین خونه شوهرتون، پدر و مادرو راحت کنین!» دو تا پاهاى غازو ورداشت، داد به دو تا پسر، گفت:«این پاهارو بگیرین، همون راهى که پدرتون رفته، همون راه رو بگیرید و برید!» دل غازو درآورد، داد به زن ارباب، گفت:«این صندوقخونهی عشقِ دل غازو بخور، عشق و محبتت به شوهرت زیادتر بشه!» کدخدا بقیه غازو ورداشت و گفت: «اینم حق زحمه من که به این خوبى براتون قسمت کردم.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۵۸ سوره مائده
🌸 وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ
🍀 ترجمه: و وقتی که شما برای نماز ندا می دهید، آن را به مسخره و بازی می گیرند؛ این به خاطر آن است كه آنان گروهی هستند كه نمی اندیشند
🌷 #إذا_نادیتم: وقتی ندا می دهید
🌷 #الصلاة: نماز
🌷 #هزوا: مسخره شده
🌷 #لعب: بازی
🌷 #لا_یعقلون: نمی اندیشند
🔴 #شأن_نزول_آیه: در مورد نزول اين آيه كه دنباله آيه قبل است نقل شده كه: جمعى از #يهود و بعضى از #نصارا صداى مؤذّن را كه مىشنيدند و يا قيام مسلمانان را به نماز مى ديدند شروع به مسخره و استهزا مى كردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با اين گونه افراد برحذر داشت.
🌸 در اين آيه به دنبال بحث گذشته در مورد نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل كتاب كه احكام #اسلام را به تمسخر مى گرفتند، اشاره به يكى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه نموده و مى فرمايد: «وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً: و وقتی شما برای نماز ندا می دهید آن را به مسخره و بازی می گیرند.» سپس علت عمل آنها را چنین بیان می کند: «ذلک بأنهم قوم لا یعقلون: این به خاطر آن است که آنان گروهی هستند که نمی اندیشند.» منظور از إذا نادیتم إلی الصلاة یعنی وقتی که اذان می گویید و مسلمانان را به نماز دعوت می کنید. قابل ذكر اين كه همانطور كه در روايات اهل بيت «عليه السّلام» وارد شده است #اذان از طريق #وحى به پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» تعليم داده شد.
🔹 پیام های آیه ۵۸ سوره مائده 🔹
✅ از رابطه و دوستی با کسانی که اذان را #مسخره می کنند، بپرهیزید.
✅ #نماز، چهره و مظهر دین است.
✅ برای #نماز، باید ندا سر داد تا همه جمع شوند.
✅ در جامعه ی #اسلامی، باید برای نماز، فریاد زد و تبلیغ کرد و هیچ کسی نباید مانع آن شود.
✅ شیوه ی عاقلان، برخورد منطقی است ولی شیوه ی بی خردان ، تمسخر است.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🚨 #رژیم_مافیایی
🌹حضرت #امام_خامنه_ای
(مدظلّهالعالی)
🔺️ شبکههای مافیایی قدرت در داخل آمریکا، از بحرانهایی که در سراسر جهان اتّفاق میافتد ارتزاق میکنند، استفاده میکنند. اساساً آمریکا یک رژیم مافیایی است: مافیای سیاسی، مافیای اقتصادی، مافیای اسلحهسازی؛ انواع مافیاهایی که سیاستهای این کشور را در دست دارند و هدایت میکنند؛ پشت سر دولتها کسانی را روی کار میآورند، کسانی را از کار بر کنار میکنند؛ این مافیاها رؤسای جمهور را سر کار میآورند. آن وقت این مجموعهی مافیایی، این رژیم مافیایی احتیاج دارد که در اطراف دنیا یک جاهایی بحران وجود داشته باشد، لذا کانونهای بحران را خلق میکند. ۱۴۰۰/۱۲/۱۰
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
🌹 پنج کار موجب دور شدن شیطان میشود
♦️ پیامبر اکرم صل الله و علیه وآله فرمودند: آیا شما را از چیزى خبر ندهم كه اگر به آن عمل كنید، شیطان از شما دور شود، چندان كه مشرق از مغرب دور است؟
♦️ عرض كردند:بله.
🔻فرمودند:
1⃣ روزه روى شیطان را سیاه مى كند،
2⃣ صدقه پشت او را مى شكند،
3⃣ دوست داشتن براى خدا،
4⃣ و همیارى در كار نیك، ریشه او را می كَند،
5⃣ و استغفار شاهرگش را مى زند.
📚 میراث حدیث شیعه/ج۲/ص۲۰/ح۱۸
@Emam_kh
‼️ استفاده از دندان طلا
🔷 استفاده از طلا در جراحی استخوان و دندانسازی برای مردان اشکال ندارد و موجب بطلان نماز نمیشود.
‼️ طلای سفید برای مردان
🔷 چیزی که طلای سفید نامیده میشود اگر همان طلای زرد باشد که در اثر ترکیب سفید شده است، حکم طلای زرد را دارد ولی اگر عنصر طلا در آن به قدری کم است که عرفاً به آن طلا نمیگویند، استفاده از آن برای مرد اشکال ندارد. همچنین استفاده از پلاتین اشکال ندارد.
📕 منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۹۲و۹۱
@Emam_kh
در کشور ما بیشتراز تمام دنیا دستهایی پشت پرده بوده و هست،
«امنیت اتفاقی نیست»
✍️ سمــاارجــمند🇮🇷
@Emam_kh
*💚١_کسی که نمازهایش قضا می شود ، به این معناست که شیرینی خواب را بر شیرینی صحبت کردن با خدا ترجیح داده است!*
*💚٢_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید نمیداند که همخواب شیطان شده است و مورد لعن خدا!*
*💚٣_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید نمیدونه که چقدر از نعمت های دنیا و آخرت رو از دست داده است!*
*💚۴_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید نمیدونه که صحت و سلامتی را خدا در سحر خیزی قرار داده که بیدار شدن از خواب خیلی از بیماری های روانی از قبیل افسردگی و امراض جسمی را بوسیله آن دفع میکند!*
*💚5_کسی که نمازش قضا می شود شاید نمی داند که خدا استجابت دعا را در اوقات ابتدایی نماز صبح قرار داده است!*
*💚۶_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید نمیداند که خدا بوسیله نماز های اول وقت بر ملائکه خود مباهات می کند!*
*💚٧_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید نمیداند که با قضا شدن نمازها ملائکه رحمت رو از خودش دور کرده و شیاطین جن و انس رو به سمت خودش دعوت کرده است!*
*💚٨_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید به آیه قرآن غافل است که فرمود روز قیامت روز حسرتی است که به مقامات همدیگر حسرت میخورند!*
*💚٩_کسی که نمازهایش قضا می شود شاید به خدا و آخرت آنگونه که باید ایمان بیاورد ایمان نیاورده است!*
@Emam_kh
🌹توصیه شهید ابراهیم هادی درمورد نماز
#سلام_بر_ابراهیم
#یادشهدابایکصلوات
#پنجشنبههایشهدایی🕊🍃
@Emam_kh
#ماه_رجب
وداع سخت میشود،
آنجا که انسی گرفته باشی؛
گویی قلبت چسبیده به سینهٔ آسمان رجب و قصد کندن ندارد!
عجیب نیست این حجم از دلبستگی و دلتنگی، وقتی قدِ تمام لحظههای این ماه
تمرین کردی، روی زمین نباشی و پایِ دلت بندِ جاذبه هایش نماند!
انس گرفتی،
درست از همان شب لیلة الرغائب، که قلبت با نگاهش لرزید و رغبتهایت فرق کرد...
و آرام آرام با بارانهای مُدامِ دوست داشتنش، روحت را به تطهیری مبارک، مشرّف نمود!
💫 خداحافظ آسمانِ رجب؛
که انتهایت نیز، لحظهی باشکوهِ آغاز است...
سرآغازی برای " شُدَن"!
استاد_شجاعی
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صد و پنجاهو یکم
به خاطرات خنده دار سوگند و مادرش گوش میدادم...
و جرعه اي از چایم را آرام آرام مزه میکردم...
و لبخند به لبم می آمد از صمیمیتشان...
مثل دو خواهر بودند بیشتر تا مادر و دختر...
حرف همدیگر را قطع میکردند و برایم ادامه خاطره را میگفتند...
و این انگار عجیب ترین و خارق العاده ترین رابطه ي مادر دختري دنیا بود براي من...
همانطور محو شیطنت آنها بودم که صداي ویبره موبایلم از جا پراندم...
همانطورکه محو شیطنت آنها بودم که صداي ویبره موبایلم از جا پراندم...
که نام امیر عباس را چشمک میزد...
تلفن را وصل کردم اما حرفی نزدم...
که او بعد از کمی مکث پرسید...
- محیا...
اونجایی؟!...
- بله...
- من وارد پرند شدم آدرس دقیق میدي لطفا...
- چند لحظه گوشی...
و گوشی را به سوگند دادم تا آدرس دقیق را به امیرعباس بگوید...
تلفن را که قطع کرد...
- ووووي ...
محیا داداشت عجب صدایی داره...
و در ادامه چشمکی زد...
- مشتاق شدم ببینمش...
دستی در هوا تکان دادم...
-داداشم نبود، پسر عمم بود...
متفکر نگاهم کرد...
- وا پس چرا داداشت نیومد...
و نگاهش رنگ شیطنت گرفت و تنه اي زد...
- شیطون نکنه سر و سري داري که نیم نگاهی نمی کنی به این استاد خوشتیپ...
کالفه از کنجکاوي سوگند گفتم...
- چرت نگو سوگند...
چه ربطی دارن اصلا بهم، بعدم زن داره...
به سمتش برگشتم...
- هم داداشم هم پسر عمم...
کمی جا خورد از لحن سردم...
- حاال چرا ناراحت شدي بابا...
فقط یکم تعجب کردم که داداشت نیومد...
گفتم یه شوخیم باهات بکنم...
کمی لبم را کش دادم تا ناراحت نشود...
مشکل من درونی بود به سوگند بیچاره ربطی نداشت که...
مانتو ام را به تن کردم...
شالم را که مرتب میکردم گفتم...
- شاید همراهشه...
بی حواس گفت...
- کی؟زنش؟!...
چپکی نگاهش کردم...
- نخیر داداشم،مگه پیگیرش نبودي؟!...
خندید...
- واال چه میدونم یه جوري قاطی کردي ...
منم هول کردم چرت میگم...
دستم را پشتش گذاشتم و روبوسی کردم...
- ممنون بابت همه چیز سوگند جان زحمت دادم...
اخم ظریفی کرد...
- این چه حرفیه بابا کلی خوش گذشت...
و چشمکی زد...
- کاري کردي که همش آرزو کنم بارون بباره بلکه نیم ساعت بشینی پیشم...
بازویش را فشردم...
- دیونه...
ممنون بابت همه چیز...
رو به مادرش کردم...
- ممنون خاله جون واقعا زحمت کشیدید...
با لبخند بدرقه ام کردند...
و وقتی که پایین رفتم...
امیرعباس را پشت فرمان دیدم...
و نعیم را کنارش که باهم صحبت میکردند...
نعیم از ماشین پیاده شد...
- به به دختر عموي شیر دل ما...
خندیدم...
- واال من که پسرم تو این جاده کپ کردم تو چطوري میخواستی بیاي...
لب فشردم و چیزي نگفتم...
شیشه را پایین داد...
و بی آنکه سالم کند روبه نعیم کرد...
- نعیم دیره...
چقدرحرف میزنی...
نعیم دستش را دراز کرد...
- بده سوئیچ این عروسکتو ببینم چجوریه...
- نه نعیم جان زحمت نکش قربونت برم...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀