زمانی که ابراهیم هادی به دنیا آمد، اول اردیبهشت و مصادف با شبهای #قدر #ماه_رمضان بود.
امسال پس از ۶۵ سال که از تولد ابراهیم گذشته، تولد شمسی و قمری او با هم مصادف گردیده.
شاخه گل صلوات نثار روح پاکش🌹
شهید ابراهیم هادی 🌹
شهید گمنام و بی مزار 🌹
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۱۱۰ سوره مائده - بخش۴
🌸 إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِيٓ إِسْرَآئِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَآ إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
🌸 در این جلسه به ادامه آیه ۱۱۰ سوره مائده می پردازیم. در ادامه به نعمت های دیگری که #خداوند به حضرت عیسی علیه السلام عطا کرده اشاره می کند و می فرماید: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي: و وقتی که با اجازه من از گل ، مجسمه ای به شکل پرنده می ساختی، پس در آن می دمیدی و به فرمان من پرنده ای زنده می شد.» یکی از معجزات #حضرت_عیسی همین بود که در جلوی چشم مردم مقداری #خاک می آورد و با آن خاک، گل درست می کرد سپس آن گل را به شکل مجسمه پرنده می ساخت بعد در آن فوت می کرد و در جلوی چشم مردم آن هم با اجازه #خداوند پرنده ی زنده ای می شد.
🌸 #خدا دارد این نعمت ها را در قرآن ذکر می کند یعنی عیسی، خدا نبود بلکه این قدرت را من به او بخشیدم و از طرفی هم اگر مثل خاک مثل گل ناچیز باشی و زیر پاها هم باشی اگر خودت را به دست #پیامبر_الهی بسپاری رشد خواهی کرد و به اوج خواهی رسید. سپس به نعمت های دیگر اشاره می کند و می فرماید: «وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي: و نابینای مادر زاد و شخص مبتلا به بیماری پیسی را با اجازه من شفا می دادی» از جمله بیماری هایی که امروزه هم علاج ندارند نابینای مادر زاد و بیماری پیسی است ولی #حضرت_عیسی علیه السلام بیش از دو هزار سال پیش به فرمان #خداوند آنها را شفا می داد.
🌸 و از نعمت های دیگری که خدا به حضرت عیسی علیه السلام یادآوری می کند «وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي: و زمانی که مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بیرون می آوردی» و يكى ديگر از نعمت هایی که #خدا به حضرت عیسی علیه السلام یاد آوری می کند «وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِينٌ: و آن گاه که [شر] #بنی_اسرائیل را هنگامی که برای آنان دلایل و معجزات روشن آوردی از تو بازداشتم، پس کسانی که از آنان کافر شدند، گفتند: این جز جادویی آشکار نیست.
🔹 پیام های آیه ۱۱۰ سوره مائده 🔹
✅ #حضرت_عیسى، با تكلّم در گهواره، هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت كرد.
✅ سخنان #حضرت_عیسى در گهواره نمایى از وحى بود.
✅ #اراده_الهى، نیاز به تجربه، قدرت و گذشت زمان را حل مى كند و حضرت عیسى، بدون تجربه و تمرین و صرف زمان، در كودكى همان حرف هاى صحیح را مى گوید كه در پیرى مى زند، نه حرف كودكانه. «فى المهد وكهلاً»
✅ پیامبران، هم باید #علم داشته باشند «الكتاب»، هم بینش «الحكمة»، هم گفته هاى پیشینیان را بدانند «التوراة»، و هم پیام جدید داشته باشند.
✅ اذن #خداوند، مجوّز ساختن مجسّمه پرندگان بوده است.
✅ آنجا كه خطر #شرک زیاد است، تكرار توحید لازم است.
✅ وقتى #خداوند، قدرت زنده نمودن مردگان و شفا دادن را به انبیا مى دهد، توسّل و استمداد مردم نیز باید جایز باشد.
✅ زنده شدن مردگان و «رجعت»، در همین دنیا صورت گرفته است.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زمانه ای که مالک آرزو کرده بود!
🔷 از مالک اشتر نقل شده است که در میانه جنگ صفین با حسرت به عمار گفته بود؛ «کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند» و عمار به او دلداری داده بود که «آن روزها در راه است» و از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند و به خدا رسیدهاند.
🔸 نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند و علی(ع) را امام و مولی و مقتدای خود میدانند. سقف تاریک نظام سلطه را میشکافند و طرحی نو در میاندازند.
🔹در آن هنگام که پیشروی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام میدانستند، وحشتزده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمیخیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده» همه یاران خود را فرا میخوانند و از هر سو به آنها میتازند.
🔹 بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار مینشیند اما،این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است، نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر میدارند و نه فتنه نهروانیان از راه بازشان میدارد. اهل نفاق سراسیمه میگویند «اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است» و...
🔸«عصر خمینی» اینگونه آغاز میشود که شد. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روحالله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند».
🔹 راستی، عمار از امیرمؤمنان چه شنیده بود؟ آیا امروز را دیده بود؟ که یاران آخرالزمانی مولایمان پرچم بر زمین افتاده آن روزها را به دوش میکشند و در رکاب خمینی و خامنهای سقف ظلمتزده جهان سلطه را میشکافند و طرحی نو در میاندازند؟!
✍حسین شریعتمداری
@Emam_kh
‼️قرآن به سر گرفتن با تلفن همراه
🔷س ۵۸۴۲: آیا در شب های قدر استفاده از تلفن همراه و تبلت و لبتاپ و امثال آن در صورتی که نرم افزار قرآن آن باز باشد، و روی صفحه تلفن همراه باشد، به جای کتاب قرآن قابل استفاده می باشد؟ البته در زمان سر گرفتن قرآن.
✅ج: در فرض سؤال، حکم قرآن را ندارد.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایتی زیبا از تلویزیون مصر درمورد ضربت خوردن آقا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب( ع) ...
#ماه_رمضان
@Emam_kh
🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اوج دقت امام علی در مورد رعایت حق الناس در بیت المال!
🌺امام علی(ع)میفرمایند:
🦋از زمین خوردن کسى شاد مشو !
که نمیدانى گردش روزگار ؛
براى تو چه در آستین دارد ...!
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh
📸 تصویری از رهبرانقلاب در حال مطالعه بخشی از بوستان سعدی | سعدیه ۱۳۸۷
🔹 سالروز بزرگداشت سعدی
🇮🇷 @Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت دویستویکم
سري تکان داددو گفت...
- لباس قشنگیه شروع کنیم...
سري تکان دادم و او مشغول شد...
فکر کنم سه ساعت از نشستنم گذشت...
که آرایشگر بالاخره کارش را تمام کرد...
و من بیش از خودم هیجان دیدن ساحل را داشتم...
با هیجان به آرایشگري که فهمیده بودم نامش مارل است نگاه کردم...
- عروس هم حاضره؟!...
به سمت اتاق عروس نگاهی کرد...
" - فکر کنم...
آره دارن لباس میپوشونن بهش...
نمی خواي خودتو ببینی؟!...
ماشااالله ماه شدي"...
از جا بلند شدم ونگاهی به خود انداختم...
زیبا شده بودم...
آرایش ساده و در عین حال زیباییم طراوت خاصی به چهره ام بخشیده بود...
و موهایم که ساده پشت سرم جمع شده بود...
زیادي خانومانه ام کرده بود...
بلند شدم روي جوراب شلواري زخمی که...
به خواست امیر عباس پوشیده بودم لباسم را تنم کردم...
و با هیجان وارد اتاق ساحل شدم...
و از چیزي که میدیدم شکه شدم...
باورم نمی شد ساحل در آن لباس پرنسسی سفید...
با آن تاج ظریفش روي موهاي بلوطی رنگ جدیدش...
غیر قابل تصور و زیبا شده بود...
و لبخند زیبایش عجیب میدرخشید...
زبانم بند آمده بود اصلا...
خنده اش غلیظ تر شد...
- چطور شدم محیا؟!...
با صدایی که از شدت بغض و شوق میلرزید...
گفتم...
عالی،شبیه فرشته ها شدي ساحل...
دلم میخواست در آغوشش بگیرم...
آرام به سمتش رفتم...
و در آغوش گرفتم رفیق روزهاي تنهاییم را ...
واز ته دل بوسیدمش...
- محشر شدي ساحل...
امیدوارم خوشبخت باشی...
بینی ام را کشید...
- تو چرا اینقدر ناز شدي بلا...
خندیدم و اشاره به آن دست خیابان که امیرعباس داشت به سمتمان می آمد کرد...
- تو همینجوري دل اون بنده خدا رو بردي...
خدا به دادش برسه امشب...
و سري براي امیرعباس تکان داد...
و عروسش را سوار ماشین کرد و به راه افتاد...
نگاهی به امیرعباس کردم که حالا به من رسیده بود...
لبخندي زد که زوري بودنش معلوم بود...
اما من توجهی نکردم و با هیجان سلام دادم...
- سلام خوشگل شدم...
آرام گفت...
"- سلام عزیزم تو خوشگل بودي...
..."
اینجوري وسط خیابون واینسا بیا بریم
کمی توي ذوقم خورد از رفتار سردش...
همراهش شدم و سوار ماشین شدیم...
و من ریه پر کردم از عطر خنکی که انگار به من جان می داد همیشه...
سعی کردم ناراحتی ام را بروز ندهم...
- حاج آقاي ما چقدر خوشتیپ شده...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
رمان #بغض_محیا
قسمت دویستودوم
آقا داماد شمایی یا یکی دیگه...
لبخند کمرنگی زد و کلافه نگاهش را در صورتم گرداند...
- خیلی خوشگل شدي خانم...
لبخندي زدم که ادامه داد...
- میدونم حقت تو مراسم برادرت بدرخشی خانوم...
ولی من دوست دارم تو فقط وفقط مال من باشی...
دیدم اخم کمرنگتو وقتی هیجانی ازم ندیدي جلوي در...
لبخندم عمیق تر شد...
از درك عمیقی که نسبت به رفتار من داشت...
از پختگی اش از شعورش...
و همچنین حساسیتی که به نظر زیبا و شاید بیمار گونه میامد...
و براي من شیرین بود...
به تالار رسیدیم و از هم جدا شدیم...
به قسمت زنانه رفتم...
هنوز عروس و داماد نیامده بودند...
لباسم را سریع تعویض کردم تا به مهمانان برسم...
از اتاق که بیرون آمدم مادر و عمه را دیدم...
که به مهمانان خوش آمد میگفتند و به سمتشان رفتم...
و چقدر به نظر جوان می آمدند مادرهاي عروس و داماد...
دستم را پشت مادر گذاشتم که مشغول تعارف کردو به عمه ي امیرعباس بود...
و لعنت فرستادم به شانسم...
از آنچه که میترسیدم به سرم آمد...
با دیدنم لبخندي زد...
- اي واي سلام محیا جون خوبی؟!...
لبخندي زدم و به رسم مهمان نوازي سلام دادم...
و رو به دخترش که با اخم رویش را آنطرف کرده بود هم سلام دادم...
ممنون عمه خانوم خوش آمدید...
دست روي شانه ام گذاشت...
" - ماشااالله هر روز خوشگلتر میشی...
از اولم میدونستم مال خودمون میشی...
حالا هر چیم شده باشه...
حالا یه زنم طلاق داده باشه مال گذشتس...
آفرین به بخشش و گذشتت"...
چشمانم را باز و بسته کردم...
اینقدر تند حرف میزد حتی مهلت نفس کشیدن هم به خودش نمی داد...
و در دل دخترش را دعا کردم...
که برایم پشت چشمی نازك کرد...
دست مادرش را گرفت و رفتند نشستند...
دو ساعت کامل آنقدر راه رفته بودم و باهمه صحبت کرده بودم...
که براي منی که اصلا عادت به جمع نداشتم واقعا طاقت فرسا بود...
کمی نشستم و پوفی از کلافگی کشیدم...
از همه سخت تر پاسخ دادن به سوالات مختلف فامیل ها بود...
که من را بیشتر از همه کلافه می کرد...
با دیدن مینا که از رختکن بیرون آمد انگار دنیا را هدیه دادند...
در آغوشش گرفتم وکنار گوشم گفت...
- به به عروس خانوم آینده...
لبخندي زدم وگفتم...
"- تو روخدا شروع نکنیا...
تا همین حالا در همین مورد داشتم به فامیل محترم توضیحات میدادم"...
خنده اي کردو گفت...
" - حقته...
چرا وقتی فامیل صلاح نمی دونن ازدواج میکنی؟"...
به حرف مسخره اش خندیدم...
و صداي بالا رفتن سوت و کف خبر از آمدن عروس و داماد میداد...
از جا بلند شدم و با تمام وجود دست زدم...
اشک به چشمم آمد و ستردم اشک روي گونه ام را...
از آنچه که میدیدم و حقیقتا زیباترین صحنه ي عالم بود برایم...
روي ساحل و محسن را بوسیدم...
و روي صندلی نشستم کنار مینا ...
و تا آخر هم دیگر تکان نخوردم...
واقعا حوصله ي بازپرسی و کنکاش بقیه را نداشتم...
نگاه به لباس قرمز رنگ مینا انداختم...
- چه خوشگله لباست...
خندید...
- آره خیلی...
سلیقش حرف نداره...
متعجب پرسیدم...
- سلیقش؟!...
دوباره لبخند ملیحی زد...
- با بردیا رفتیم خریدیم...
- بردیا؟!...
بردیا کی...
حرفم را نیمه گذاشتم...
- منظورت ؟ ..!متعجب گفتم...
- نه؟!...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت59 ( 3 )
🔹 ارزش نصیحت کننده
🔻در خطبه ۱۹۴ هم میفرمایند:
« وَ أُحَذِّرُکمْ أَهْلَ النِّفَاقِ » ؛
" من به شما هشدار میدهم از منافقین (مواظب منافقین باشید.) "
5⃣ عباداللّه، دسته دیگری هستند که به انسان ها هشدار میدهند؛ حضرت در خطبه ۲۲۲ درباره عباداللّه میفرمایند:
« وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ » ؛ " عباداللّه هر کسی که به چپ و راست منحرف بشود، راهش را مذمّت میکنند و او را از هلاکت بر حذر میدارند. "
🔻همچنین در خطبه ۸۳ میفرمایند:
« أَيْنَ الَّذِينَ...حُذِّرُوا أَلِيماً » ؛
" کجا هستند بندگان خوب خدا که دیگران را از عذاب دردناک قیامت بر حذر میداشتند؟ "
6⃣ موضوع بعدی که جزء دسته تحذیر کنندگان ماست، دنیا است؛
🔻خود دنیا میتواند برای انسان با بصیرت مایهٔ هشدار باشد؛ در خطبه ۱۷۳ میفرماید:
« وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا » ؛
" دنیا اگر چه شما را هم فریب میدهد، امّا خودش هم نسبت به شرّ خودش، شما را بر حذر میدارد. "
7⃣ بعدی، عبرت هاست؛
🔻مولا در حکمت ۳۶۵ میفرمایند:
« الاِعْتِبَارُ مُنْذِرٌ نَاصِحٌ » ؛ " عبرت گرفتن از گذشته ها، انذار کننده ای خیرخواه است. "
8⃣ و آخرین تحذیر کننده، خود انسان نسبت به خویش است؛
🔻 مولا علی (علیه السلام) در نامه ۳۱ به فرزندشان امام حسن (علیه السلام) می نویسند :
« وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ »
"نفْس خودت را نسبت به بی رحمی روزگار و ناجوانمردی گذر شب و روز، بر حذر بدار و هشیار کن"
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب در درس اخلاقی که دیروز پخش شد: طبق احادیث باید از نوع زندگی، کارها و سفرهایی که به حسب متعارف مردم زشت است، صرفنظر کرد.
@Emam_kh
🔲◾️▪️درد دل امیر المومنین (علیه السلام )
▪️درد دلهام برای تو حسین بسیار است
بسته ام بار سفر چشم به راهم یار است
▪️خوشی عمر مرا بود به نه سال فقط
بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است
▪️ابن ملجم به خیالش که مرا کُشت ولی
قاتل اصلی من ضرب در و مسمار است
▪️حسن از کوچه چه دیدست که لکنت دارد
که هنوزم که هنوز است دلش بیمار است
▪️به ابالفضل سپردم که کنارت باشد
او گرفتار تو و در همه جا غمخوار است
▪️بیشتر از همه دلواپس زینب هستم
که به هر شهر اسیرِ سرِ هر بازار است
▪️زیور آلات به همراه مبر کرب و بلا
اُلفت مردم کوفه به طلا بسیار است
@Emam_kh
👓 سوزن و جوالدوز، کالسکه و دُرشکه!
🔹روزانه هزاران نفر، از سفر ترکیه و گرجستان و ارمنستان و امارات به کشور بر می گردند؛ کالاهایی را هم خریده و با خود آورده اند. کسی برای شان "بپّا" و "دوربین" نمی کارد تا با نام و مشخصات کامل خانواده، "هو" کند. اصلا چند نفر ما، همسر و دختر و داماد فلان مسئول را ببینیم، می شناسیم؟
♦️نه مسافرت خارجی، منع قانونی دارد و نه کالا -در حد بار مسافر- به همراه آوردن. (مع الاسف، هزینه سفر چند روزه به ترکیه، از برخی مسافرت های هوایی داخلی مثلا به کیش کمتر است. هزینه تورهای معمولی چند روزه به ترکیه، پنج میلیون تومان است).
🔹اما این مجاز بودن و منع قانونی نداشتن، یک مقوله است؛ و مروّت و عقلانیت به خرج دادن و سفر خارجی غیر ضرور نرفتن، یا کالای خارجی دارای مشابه داخلی نخریدن و نیاوردن، مقوله ای دیگر.
♦️به همسر و دختر و داماد یک مسئول، به صرف سفر به کشور همسایه، یا خریدن مثلا کالسکه و کیف نوزاد نمی شود ایراد قانونی گرفت؛ اما از موضع مروّت و عقلانیت، جای خرده و اعتراض دارد .
🔹این کار -که گویا قالیباف هم مخالف بوده- هم لطمه به شخصیت اوست، هم بی مهری به تولید ملی و اشتغال در کشوری که در معرض تحریم و مضیقه های ارزی است. خروج ارز از کشور و صرف کالای خارجی شدن، جفا در حق اقتصاد کشور است؛ ولو در حد ده، بیست، یا سی میلیون تومان.
♦️در عین حال، این اتفاقِ رصد شده، با شانتاژ رسانه ای، به عنوان زندگی اشرافی جا زده شد و حال آن که چنین قضاوتی، به صرف سفر به ترکیه و با خود همراه آوردن کالسکه نوزاد، بی انصافی و بی اخلاقی و سیاسی کاری است.
🔹"اختیار" یا "مسئولیت" فرزند و داماد برای مسافرت، یا همراه آوردن کالای مسافر، با پدر و پدر همسر نیست؛ اما همین سوژه پردازی سیاسی کارانه نشان می دهد خانواده مسئولان حتی باید از موضع شبهه هم پرهیز کنند، به ویژه اگر داعیه های اسلامی و انقلابی و مردمی داشته باشند. "اِجتَنِبوا مِن مَواضِعِ التُّهَم... آشیخ تو هم!".
🔹اگر سفر کذایی را خلاف مروت و عقلانیت تلقی می کنیم، سوژه کردن آن برای زدن یک صاحب منصب، قطعا به طریق اولی، خلاف مروت و انصاف است. باید میان روشنگری اخلاق محور، با افشاگری پرده درانه و عاری از اخلاق و انصاف، فاصله گذاری کرد. اولی لازم و محترم است؛ دومی، مسموم و مطرود. اولی برای اصلاح است؛ دومی، برای تخریب و عملیات روانی.
♦️ماجرا هنگامی قابل تامل تر می شود که عنایت کنیم تیم عملیات کننده رسانه ای، بیطرف نیست و کاملا در خدمت یک جریان سیاسی سر تا پا فاسد عمل می کند. به همین دلیل هم غالبا در مچ گیری ها، سوزن را می بیند یا حتی سوزن می تراشد؛ اما چشم بر جوالدوز اشرافیت سیاسی که پادویی اش را می کند، می بندد.
🔹در سالگرد شهادت شهید سلیمانی، گوشی دست دختر شهید را آگراندیسمان (عَلَم) می کند و می کوشد تمام سالگرد را تحت الشعاع قرار دهد؛ اما نه تنها مفاسد زنجیره ای اشرافیت غربگرا را نمی بیند؛ بلکه در طول سالها در خدمت ستاد عملیاتی آن عمل کرده است.
♦️... درست در روزی که پیش بینی صندوق بین المللی پول، از موفقیت ایران و کاهش 8 درصدی تورم در سال جاری حکایت می کرد، بخش عمده ای از خبر سازی ها و مجادلات و مباحث در فضای مجازی، به حاشیه بازی مطلوب اشرافیت غربگرا گذشت.
🔹آیا به حاشیه انداختن موفقیت های هفت هشت ماه اخیر کشور با حاشیه سازی های رسانه ای، اتفاقی عادی و طبیعی است؟ کالسکه وارد کردن بد است؛ پیشران درشکه عملیات سیاست بازان شدن، کاری بدتر و قبیح تر.
💬 محمد ایمانی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حاج قاسم سلیمانی: به حقّ همین حسین بادپا که عظمتش اینه که به عشق دفاع از حریم خواهر [امام] حسین (علیه السلام) اشک ریخت و التماس کرد و جان خودش را جانانه و آگاهانه در راه خدا تقدیم کرد،
از خدا میخواهیم؛ همه جامعه ما و پیران ما، جوانان ما و زنان ما را حسین بادپا گونه به بار آورد ...
🌙بهمناسبت ماه مبارک رمضان و سالروز شهادت 🌹شهید_بادپا
🇮🇷 @Emam_kh
📌 بهبود اسهال و استفراغ
✍ یک مشت آویشن رو بجوشونید در یک پارچ آب صاف کرده بهش یک ق مرباخوری زردچوبه و مقداري عسل و لیمو ترش یا سرکه طبیعی افزوده بزارید خنک بشه میل کنید
.🌿🍂🌿🍂🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤شب جمعه و شب زیارتی سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام...
@Emam_kh
✨پندهای شیطان ✨
روزي حضرت موسي براي مناجات به كوه طور مي رفت و شيطان هم در پي او رفت. يكي از فرشتگان شيطان را نهيب زد و گفت: از دنبال موسي برگرد كه او كليم خداست مگر اميد داري كه بتواني او را بفريبي؟
شيطان گفت: آري. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فريفتم از موسي هم اميد دارم كه چنين شود حضرت موسي متوجه شد.
شيطان گفت: اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود: خير. من احتياج ندارم از من دور شو.
جبرئيل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد. موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو، شيطان گفت: آن شش پند اين است:
اول: در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گرچه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد.
دوم: اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم.
سوم : اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم.
چهارم: چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم.
پنجم : در دل خود فكر گناه وكار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم، تا آن کار خلاف را انجام دهد.
ششم: تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود: اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد.
لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت: واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند.
من مي خواستم پس از پنج کلمه حق، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت.
📚برگرفته ازکتاب داستان راستان
@Emam_kh