🔴 نظر رهبر انقلاب در مورد عقب نشینی صورتی ها در فتنه کشف حجاب چیست⁉️
🔰مقام معظم رهبری مدظله العالی:
« اهل فتنه مایلند که #خشیت خودشان را، #خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». یعنی اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». نتیجهاش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء».
نتیجهی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت ».
✍پ.ن:
🔻 در فتنه کشف حجاب نیز برخی مذهبی های صورتی و همچنین برخی از مسئولین، با مشاهده تعدادی فریب خورده یا بی بند و بار در کف خیابان و هیاهوی آنها در فضای مجازی، نسخه عقب نشینی از #حجاب را با انواع و اقسام ادبیات و توجیهات بیان کردند. 👈 با این مدل توجیهات که اگر با هنجارشکنان مقابله قاطع کنیم، ممکن است که شورش شود؛ اعتراض صورت گیرد؛ در این شرایط مردم با ما همراهی نمی کنند؛ مقاومت می کنند و ... .
🔻در حقیقت، فتنه گران با اینکه جمعیتشان قابل توجه نبود، اما در دل این افراد، خشیت و وحشت به وجود آوردند.
🔻متأسفانه همان نسخه های عقب نشینی موجب شد که نظام، آسیب ببیند و فتنه ای که می توانست زودتر جمع شود، همچنان با ولنگاری کف خیابانی، امتداد پیدا کرده است.
@Emam_kh
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه تشبیه قشنگی کرد
درباره حجاب زنها ...
@Emam_kh
49.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مردم آسوده بخوابید ما برایتان آندلس خواهیم ساخت
❌پارک ممنوع ،پارک دوبل ، عبور از چراغ قرمز بلافاصله جریمه برای هر دوساعت
❌عبور از خط قرمز نظام اسلامی، عبور از خط قرمز احکام شرعی، ایجاد هرزگی ولنگاری و قبح شکنی در حکومت اسلامی اول پیامک تذکر ، بعد از یک ماه دوباره پیامک تذکر ، سپس اجازه اعتراض متخلف به پیامک تذکر ...همه اینها یعنی مردم آسوده بخوابید ما ایران را آندلس خواهیم کرد
# کوشکی
#حجاب
@Emam_kh
🔴چرا خداوند زن را در ردیف نماز برای پیامبر دوست داشتنی کرد؟
🔹شرح ابن عربی عارف بزرگ جهان اسلام بر شناخت وجود عرفانی زن در آینه حدیث پیامبر
اصولا وقتی در عرفان بحث تجلی صفات خداوند مطرح میشود قابلیت وپذیرش صفات الهی هم مطرح میشودزن استعدادپذیرش صفات الهی را دارد چرا که زیباترین مخلوق عالم است.ابن عربی زن را از اختصاصات محبت پیامبر میداند.خداوند زن را نه از طبع مادی که از طبع الهی زن مورد محبت پیامبر قرار داده است(ابن عربی ترجمه خاجوی باب ۴۶۳ ص ۴۱).دقت نمایید پیامبر نمیفرماید پسندیدم بلکه میفرمایند دوست داشتنی شد.به دیدگاه ابن عربی خداوند تماما در زن که زیباترین مخلوق عالم است تجلی کرده است وزن اینه تمام نمای تجلی الهی است؛عارف با نگاه الهی خود به زن مینگرد و تمام این زیبایی و تجلی را در زن میبیند لذا کرامت این منشور جمال را میفهمد و با او رفتاری بسی کریمانه دارد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم اگاه به انا لله است و هم زن را دوست داشتنی یافت چرا که اصل وجود مرد بود.پس دوست داشتن زنان به خاطر مقام عرفانی زن از اخلاق انبیا است که آگاه ترین بشر به جایگاه زن و خدا شناسی هستند.
منابع :
📌حُبِّب إلیّ من الدنیا ثلاث: النساء، والطیب، و قرة عینی الصلاة». «از دنیای شما برای من سه چیز دوست داشتنی شده است: ۱. زنان، بوی خوش، نور چشم من نماز است منبع : الخصال، ج 2، ص 165
📌«مِنْ اَخلاقِ الانْبیاء حُبُّ النِساء»
«از اخلاق پیامبران دوست داشتن زنان است».منبع :وسائل الشیعه، ج 20، پیشین، باب استحباب حب النساء ... ص 22، حدیث ۲
⏪این تعریف جایگاه زن برای بزرگان دین ماست. حجاب و عفاف نه اجبار زن که بخشی از زیبایی های وجودی این زن است.وقتی زن از این کرامت فاصله میگیرد ،در واقع نمیداندچیزی از زیبایی در زن ناقص میشود که هیچ جبرانی برایش نیست.اگر زن امروز بداند ریشه وجوداش به عنوان یک زن او در کجای اینه عرفان سالکان مشاهده است فریب واژه های من درآوردی حجاب اجباری را نمیخورد و میفهمد چرا زن وحجاب حق الله است.
✍عالیه سادات
@Emam_kh
‼️ شک در خواندن حمد و سوره در حالت ایستاده
🔷 اگر در حالی که ایستاده است شک کند که حمد یا تسبیحات را خوانده یا نه، باید حمد یا تسبیحات را بخواند ولی اگر هنگام گفتن استغفارِ مستحبِ قبل از رکوع شک کند که تسبیحات را خوانده یا نه، لازم نیست آن را بخواند.
📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۱۸۸
@Emam_kh
یوزارسیف
قسمت۵۳:
خسته وکوفته از مدرسه اومدم,تو کوچه ماشین بهرام پارک بود واین یعنی بهرام خونه ماست,اصلا حوصله شان را نداشتم ودرضمن بعداز قضیه ی خواستگاری,کل رابطه ی ما به سلام زیر لبی من ختم میشد وجواب بی صدای بهرام,وارد هال شدم همانطور که چادرم را درمیاوردم به بابا ومامان وبهرام که مثل مجسمه ها توهال نشسته بودند وبه هم خیره ,سلام کردم ,اما هیچ کدامشان انگار وجود من را حس نکردند وسلام من را نشنیدند,یاشایدم یه چیزی اتفاق افتاده که اونا اینجور بهت زده اند...
سریع لباسام را عوض کرد,برخلاف همیشه که بهرام خانه مان میامد خودم را تو اتاق حبس میکردم,اینبار میخواستم برم بیرون,میخواستم دلیل ناراحتی شان را بدانم..
صدای,حرف زدن ارامشان میامد که ناگهان صدای,بهرام بلند شد:مرتیکه ی نمک به حرام,بد کردم زیر پر وبالش را گرفتم,بد کردم این اس وپاس اسمان جل را آدم کردم؟!اینم شد دستمزدم....وای وای....حالا دستم به هیچ جا بند نیست,کل سرمایه ام به باد فنا رفت کل سرمایه ام میفهمین؟؟
بابا ارام تر گفت:تو چطور یه سند ومدرکی ازش نگرفتی؟چطور وبا چه جراتی حساب بانکی مشترک واکردین؟اصلا این ساسان را از کجا پیدا کردی هااا؟؟
بهرام عصبانی تر داد زد:حالا چه فرقی میکنه؟؟الان تمام اموال من را بالا کشیده ومعلوم نیست کجاست ,اون مهمه....
مامان با صدای,ارزانش گفت:اتومبیل های داخل نمایشگاه چی؟اونا را که نتونسته اب کنه...
بهرام زهر خندی زد وگفت:کدوم اتومبیل؟؟همه مال ملت هستند,من کل پولم را گذاشتم برای وارد کردن ماشینهای خارجی وامروز,فهمیدم که اصلا ماشینی درکار نبوده,ساسان مثل یک کلاهبردار حرفه ای,من,بهرام قادری را دور زد وهمچی هرچی داشتم ونداشتم را از دستم دراورد که نفهمیدم چی بود وچی شد....
ارام در اتاق رابستم,دیگه نیاز نبود برم داخل جمعشان ,چون همه چی را فهمیدم....انگار بهرام به خاک سیاه نشسته...از,این اتفاق ناراحت بودم ,درسته بهرام در حق من بد کرد اما راضی به اینهمه اذیت شدنش نبودم,بهرام تمام افتخارش اموال ومادیاتی که داشت بود وحالا الان ,بااین اتفاق ,بهرام یعنی هیچ...البته از,نظر خودش وگرنه بقیه ی ادمها را نه به دارایی بلکه باایمان واعتقادشان به خدا قیاس میکنند ...
ادامه دارد....
یوزارسیف
قسمت۵۴:
یک هفته از اون اتفاق شوم گذشته بود, یک هفته ای که سرشار از سختی وتلخی بود اوضاع از انچه که فکر میکردیم خیلی خیلی بدتر بود, حالا که رفیق بهرام یک کلاش حرفه ای از کار درامده بود وداروندار اورا با زیرکی بالا کشیده و بهرام مانده بود با کلی بدهی از ماشینهایی که به اسم او گرفته شده بود وهرگز به دستش نرسیده بود..
برای پاس چکهای بهرام,کل خانواده دست به دست هم دادند,بهرام هرچه داشت از خانه وماشین و..همه را فروخت باز هم قسمت اعظم بدهیهایش برجا بود,پدرم هرچه درطی سالها پس انداز,کرده بود روکرد واخر کار مجبور به فروش خانه شد وامروز خانه ی ما هم فروخته شد وبه ما مدت یک ماه وقت دادند تا خانه را تخلیه کنیم.
من هیچ وقت دلم در قید وبند مادیات نبود,اما با فروش خانه دلم گرفت,اخر خاطرات کودکیهایم همه در این خانه بود وبهترین قصه های شادی وحتی,غمهایم دراینجا شکل گرفته بود اما چه میشود کرد,دنیاست دیگر,بالا وپایین دارد,بهرام همه را امیدوار میکند که با گیر انداختن ساسان ,کل دارایی خانواده را برمیگرداند,اما اما ..نمیدانم چه بگویم بگذریم...
امشب اولین شبی است که دراین خانه ای که متعلق به ما نیست شام میخوریم,پدرم برای اینکه حال وهوای ما راعوض کند گفت:بخورید غذاتون را,از فردا هم باید بریم دنبال یه خونه شیک ونقلی,یه خونه جم وجور ونوساز,ان شاالله به سر سال نکشیده ,یه خونه براتون میگیرم که این خونه داخلش فقط حکم اشپزخانه را داشته باشه...
مادرم اهی,از,دل کشید وگفت:ان شاالله ومن بیصدا مشغول خوردن شدم...
از,یوزارسیف خبری ندارم ,چون چند وقتی است که مسجد نمیرم واینقد هم غصه برای خوردن پیش امده که به قول مادرم,غم عاشقی فراموشم شده....
بازهم توکل برخدا....
مثل این چند ماهه قبل از خوابم زیارت عاشورا را خواندم وبه تختخواب رفتم ,نصفهای شب بود که از جنب وجوشی که در خانه درگرفته بود از خواب پریدم....
ادامه دارد...