🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 75 سوره آل عمران
🌸 وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَّنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَادُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِماً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
🍀 ترجمه: و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر او را بر اموال بسیارى امین گردانى، به تو باز مى گرداند و بعضى از آنان اگر او را بر دینارى امین گردانى، آن را به تو برنمى گرداند، مگر آنكه دائماً بالاى سر او بایستى، این به خاطر آن است كه گفتند: درباره ى امّیّین (غیر اهل كتاب) هرچه انجام دهیم بر ما گناهى نیست و بر خدا دروغ می بندند در حالى كه آنها می دانند.
🌸 شأن_نزول: دو نفر از يهود درستکار و دیگری خائن بود نفر اول عبدالله بن سلام که مرد ثروتمندی بود 1200 اوقیه به او امانت گذاشته شد و همه آن را به موقع به صاحبش برگرداند. هر 1اوقیه برابر با 7مثقال طلاست در مجموع 84000 مثقال طلا به او سپرده شده بود که بخاطر این امانت داریش مورد ستایش قرار گرفته شد. نفر دوم فردی به نام فنحاص است که فقط یک دینار به او امانت گذاشته شد ولی در آن خیانت کرد و آن را بر نگرداند که سبب نزول این آیه شد.
🌸 جمعی ازیهود عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند، منطق آنها این بود که می گفتند: ما اهل کتاب هستیم و کتاب آسمانی تورات در میان ما بوده ولی در مقابل این ها گروهی از آنان بودند که این عقیده را نداشتند و خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می دانستند. در این آیه قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا می کند و می فرماید: و من أهل الكتاب من إن تأمنه بقنطار يؤده إليك و منهم من إن تأمنه بدينار لا يؤده إليك إلا ما دمت عليه قائما: و از اهل کتاب کسانی هستند که اگر او را بر اموال بسیاری امین گردانی، به تو باز می گرداند و بعضی از آنان اگر او را بر دیناری امین گردانی، آن را به تو بر نمی گرداند، مگر آنکه دائما بالای سر او بایستی.
🌸 به این ترتیب دین اسلام به خاطر گناه گروهی، همه آنها را محکوم نمی کند و این یک درس مهم اخلاقی به همین مسلمین است. نه تنها محکوم نمی کند بلکه از تعدادی هم ستایش می کند. اما تعدادی که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران مجاز می دانستند هیچ منطقی جز منطق زور و سلطه را پذیرا نیستند. سپس در ادامه آیه منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان می کند، می فرماید: ذلك بأنهم قالوا ليس علينا فى الأميين سبيل: اين به خاطر آن است که گفتند: درباره ی امیین (غیر اهل کتاب) هر چه انجام دهیم بر ما گناهی نیست.
🌸 آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود حق می دادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان تملک کنند و این منطق از اصل خیانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناکتر بود. قرآن در پاسخ آنها در پایان همین آیه می فرماید: و یقولون علی الله الكذب و هم یعلمون: و بر خدا دروغ می بندند در حالی که آنها می دانند.
🔹 پيام های آیه75سوره آل عمران 🔹
✅ در مورد مخالفانِ خود، انصاف را مراعات كنید و همه را خائن ندانید.
✅ امانتدارى، ملاكى براى ارزشیابى افراد است.
✅ ارزشهاى اخلاقى، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نیكو، و خیانت در آن، نسبت به هر كسى باشد زشت است.
✅ قیام و مقاومت، براى گرفتن حقّ لازم است.
✅ استثمار و نژادپرستى، ممنوع است.
✅ یهود و #نصارا، خود را اندیشمند، و مسلمانان را بى سواد مى پنداشتند.
✅ بالاتر از گناه، توجیه گناه است. گروهی از یهود اموال مردم را به ناحق مى خوردند و مى گفتند: خداوند به این كار راضى است.
آیه75🌹ازسوره آل عمران 🌹
وَ مِنْ=واز
أَهْلِ=اهل
الْكِتابِ=کتاب
مَنْ=کسانی هستند که
إِنْ=اگر
تَأْمَنْهُ=امين بداری آنهارا
بِقِنْطارٍ=به مالی هنگفت
يُؤَدِّهِ=بازپس می دهند آن را
إِلَيْكَ=به تو
وَ مِنْهُمْ=وازآنان
مَنْ =کسانی هستندکه
إِنْ =اگر
تَأْمَنْهُ=امين بداری آنهارا
بِدِينارٍ=به دیناری
لا يُؤَدِّهِ =بازپس نمی دهند آن را
إِلَيْكَ=به تو
إِلَّا=مگر که
ما دُمْتَ=همواره باشی
عَلَيْهِ=برسرآن
قائِماً =ایستاده
ذلِكَ=این
بِأَنَّهُمْ=بدان سبب است که همانا آنان
قالُوا =گفتند
لَيْسَ=نیست
عَلَيْنا =برنکوهش ما
فِي=درباره ی
الْأُمِّيِّينَ=درس ناخواندگان
(عرب که ازنژاد اسرائیل نیستند)
سَبِيلٌ=راهی
وَ يَقُولُونَ =و می گویند
عَلَى=بر
اللَّهِ=الله
الْكَذِبَ=دروغ را
وَ هُمْ=درحالی که خودشان
يَعْلَمُونَ=می دانند
🌹🍃🌹🍃🌹
4_327849576851571037.mp3
2.15M
آیه ۷۴وآیه ۷۵ ازسوره آل عمران
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب: جمهوری اسلامی یعنی مردمسالاری دینی
🔹 بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
@Emam_kh
📩 زاویهی دیدی که عظمت دفاع مقدس را روشن خواهد کرد
✏️ حضرت آیتالله خامنهای ساعتی پیش در جمع فعالان عرصه دفاع مقدس:
✏️ مهاجمها در دفاع مقدس چه کسانی بودند؟ اگر با این زاویه به دفاع مقدس هم نگاه کنیم، عظمت و اهمیت دفاع مقدس روشن خواهد شد.
✏️ همه قدرتهای مطرح آن روز دنیا شدند یک جبهه و در این حمله به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی سهیم شدند. آمریکا یک جور، کشورهای مختلف اروپا هر کدام یک جور، بلوک شرق آن روز به سرکردگی شوروی جور دیگر.
✏️ گفته میشد مشوق اصلی حملهی صدام به ایران آمریکاییها بودند. بعد هم در طول جنگ مهمترین کمک را که کمک اطلاعاتی است آمریکاییها میکردند. به آسانی نقشههای هوایی را، جایگاه آرایش نیروهای ما را نقشهبرداری میکردند در اختیار آنها میگذاشتند به طور مداوم و پی در پی و شیوههای راهکنشی جنگی (تاکتیکی) را، در اختیار صدام قرار می دانند.
✏️ اروپاییها و فرانسوی پیشرفتهترین تجهیزات هوایی و جنگنده و بالگرد را در اختیار صدام قرار دادند.
✏️ آلمانیها امکانات تهیه تسلیحات شیمیایی را که این همه فاجعه در ایران و در خود عراق حتی در حلبچه به وجود آورد، در اختیار صدام قرار دادند.
✏️ بلوک شرق، شوروی سابق و کشورهایی که در اروپای شرقی بودند از امکانات زمینی و هوایی هر چه میخواستند در اختیار صدام گذاشتند و هر چه لازم داشت به او دادند. موشک گران بود و توپخانهاش را جوری تجهیز کردند که بتواند با توپخانه تهران را بزند که خرجش زیاد نباشد.
✏️ کشورهای عرب منطقهی خودمان، پول بیحساب در اختیارش گذاشتند. هم پول دادند، هم مسیر رفت و آمد؛ قسمت جنوبی خلیج فارس به طور دائم محل رفت و آمد کامیونها و ماشینهای سنگینی بود که ابزارها را میبردند، وارد عراق میکردند.
✏️ یعنی همه کمک کردند، همه! مهاجم اینها بودند.
@Emam_kh
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨هک اکانت ادمین تلگرامی شبکه ایران اینترنشنال و افشای هویت کاربرانی که از داخل کشور با این شبکه در ارتباط بودند
🚫هشدار به کسانی که با این
شبکه های معاند همکاری میکنند؛ قانون و مجازات در کمین شماست…
#برخورد_قاطع
@Emam_kh
💠 کاشت ناخن مانع غسل و وضو
🔹 آیا کسی که کاشت ناخن برایش ضرورت ندارد و به دلیل عدم امکان یا ضرر یا مشقت زیاد، هنگام وضو یا غسل، ناخن مصنوعی را برنخواهد داشت، جایز است اقدام به کاشت ناخن کند؟
🔸 پاسخ:
کاشت ناخن جایز نیست، اگر برداشتن ناخن مصنوعی ممکن باشد، وضو یا غسل با آن باطل است و در نتیجه نماز هم باطل است و چنانچه برداشتن آن تا پایان وقت نماز ممکن نباشد یا مشقت غیر قابل تحمل داشته باشد، باید علاوه بر وضو یا غسل جبیره ای، تیمم کند و بعد از برداشتن ناخن، بنا بر احتیاط واجب قضای نمازها را نیز بخواند.
📚 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای
@Emam_kh
زن ،زندگی ، آزدای
بالاخره بعد از روزی پر از ماجرا، سحر روی تختی که برای خودش انتخاب کرده بود ، تختی که نزدیک پنجره اتاق قرار داشت و با رو تختی آبی کم رنگ پوشیده شده بود ،دراز کشید.
الی که از زمان ورود به اتاق اجازه حرف زدن به سحر را نداده بود.
با دراز کشیدن سحر ، انگار طلسم هم شکسته شده بود، حالا که چمدان وسایلشان را آورده بودند، دفتری را از داخل وسائلش برداشت و به طرف تخت سحر رفت .
سحر خودش را گوشهٔ دیوار کشید تا جایی برای الی باز شود
الی دفتر را باز و همانطور که با خودکار به صفحات دفتر اشاره می کرد گفت:
من به نوشتن خاطرات هر روز عادت دارم و از دیروز توی کشتی نتونستم بنویسم.
و روی کاغذ نوشت: اینجا هیچ حرف خاصی نزن
دوربین کار گذاشته اند.
هر چی خواستی داخل دفتر بنویس
سحر نگاهی به دفتر و نگاهی با ترس به دور و برش کرد..
الی خیلی عادی ادامه نوشتنش را از سر گرفت: عادی باش دختر چرا اینقدر تابلو بازی درمیاری؟
سحر لبخند ساختگی زد و رو به الی گفت: منم میتونم یه یادگاری برات بنویسم.
الی دفتر را به سمتش داد و گفت: خیلی هم خوشحال میشم...
سحر دفتر و خودکار را قاپید و نوشت: تو واقعا کی هستی؟ این کارا برای چیست؟
ما با چه کسی طرفیم؟ تو منو داری میتروسنی....اون گردنبد چی بود؟
الی لبخندی زد و گفت: به به ،دست به قلمت هم خوبه...
در همین حین درب اتاق را زدند...
📝به قلم : ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
زن، زندگی، آزادی
الی اوفی کرد و همانطور که دفتر را میگرفت و آن را می بست از جا بلند شد و گفت: دقیقا سر لحظهٔ حساس میزنن تو حالت..
بار دیگه در زده شد ، الی در را باز کرد، یکی از خدمتکاران خانم بودکه با فارسی شکسته ای ، سعی میکرد بفهماند که غذا حاضر است.
الی لبخندی زد و گفت : ما یه ربع دیگه میایم و سریع در را بست
بعد دوباره به طرف سحر رفت
کنارش نشست
در دفتر را باز کرد و نوشت: فعلا من هم نمی دونم چی به چیه...منم مثل تو...اما از لحظهٔ حرکت احساس کردم ،کار خطرناکی کردم ، داستان زندگیم را میدونی، من مجبور بودم مجبورررر
اما تو از سر خوش و هوس راهی این سفر شدی و با برخوردهایی شد، مطمئنم تو را برای یه کار مهم لازم دارن و وجود تو براشون بیش از دیگران مهم هست، برای همین بهت میگم خیلی مراقب خودت باش...
هر اتفاقی برات افتاد به من بگو...
به من اعتماد کن عزیزم....
سحر که کلمات را تند تند میخوند، بدون اینکه حرکت مشکوکی کند ،رو به الی گفت: الی بریم غذا بخوریم، خاطره نویسی را بزار بعدش، از اون زنجیر خاطره انگیزت هم داستان داری..
الی خنده بلندی کرد و گفت: همون که مال مادرم بود و خیلی برام عزیز بود؟!
اونو که بهت گفتم دیگه...
و با این حرف ، سحر متوجه شد که اون پلاک و زنجیر چرا برای الی ارزشمند بود و نمی خواست از خودش جداش کنه و الانم دست خود الی بود.
المیرا در دفتر را بست اما قبل از بستن سحر حس کرد تمام نوشته ها پاک شده...
نفسش را آهسته بیرون داد و با خودش گفت: من خیلی خیالاتی میشم...خییلی
هر دو نفر از جا بلند شدند تا برای خوردن شام به طبقه پایین بروند
ادامه دارد..
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺