🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#آیات_95_و_96_سوره_نساء
🌸 لَا يَسْتَوِى الْقاَعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِى الضَّرَرِ وَ الْمُجاَهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاَهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاَعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقاَعِدِينَ أَجْراً عَظِيما (95) دَرَجاَتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيما (96)
🍀 ترجمه: مؤمنانى كه بدون عذر و ضرر از جهاد بازنشسته اند، با مجاهدانى كه با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد مى كنند، برابر نیستند. خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر نشستگان (از جنگ) به درجه اى برترى داده است۷ و خداوند همه مؤمنان را وعده ى نیكو داده است و خداوند مجاهدان را بر نشستگان، با پاداشی بزرگ برترى داده است. (95) (آن پاداش بزرگ) درجاتِ همراه با آمرزش و رحمتى از جانب اوست و خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است. (96)
🌷 #لا_یستوی: مساوی نیستند
🌷 #قاعدون: نشستگان - منظور کسانی هستند که به جنگ نمی رودارند
🌷 #أولی_الضرر: صاحبان ضرر- کسانی که عذر و ضرری دارند
🌷 #مجاهدون: کسانی که در راه خدا جهاد می کنند
🌷 #أنفسهم: جان هایشان
🌷 #الحسنی: نیکو
🌷 #أجر: پاداش
🌷 #عظیم: بزرگ
🌷 #منه: از جانب او
🌷 #غفور: آمرزنده
🌷 #رحیم: مهربان
🌸 این آیات همانند سایر آیات سوره نساء در مدینه نازل شده است و مقایسه ای میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل آورده و به پاداش #مجاهدان اشاره کرده است. که در ابتدا می فرماید:《لا یستوی القاعدون من المؤمنين غير أولى الضرر و المجاهدون فى سبيل الله بأموالهم و أنفسهم: مؤمنانى که بدون عذر و ضرر از #جهاد باز نشسته اند، با مجاهدانی که با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد می کنند، مساوی نیستند.》 بعضی افراد هستند که توانایی جسمی دارند و بیماری خاصی ندارند که بخواهد مانع آنها از حضور در #جنگ شود و دشمن قصد حمله و هجوم به آنها دارد ولی آنها در خانه هایشان می نشینند و برای مقابله با دشمن نمی روند از طرفی بعضی افراد دیگر هستند که به مقابله و جنگ با دشمن می روند طبیعی است که این دو گروه با هم #برابر نیستند.
🌸 سپس برتری #مجاهدان را بصورت آشکارتر بیان کرده که می فرماید: 《فضل الله المجاهدين بأموالهم و أنفسهم على القاعدين درجة: خداوند ، جهادگران با اموال و جانشان را بر نشستگان به درجه ای برتری داده است.》 اما بعضی افراد بیمار و ناتوان هستند و نمی توانند در جنگ حضور پیدا کنند لذا #قرآن برای اینکه پاداش نیت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود می فرماید: 《و کلا وعد الله الحسنی: و خداوند همه مؤمنان را وعده ى نيکو داده است.》 ولی از آنجا که اهمیت #جهاد در اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر تأکید می کند و می فرماید: و 《فضل الله المجاهدين علی القاعدین أجرا عظيما: و خداوند مجاهدان را بر نشستگان، با پاداشی بزرگ برتری داده است.》
🌸 #قرآن در ادامه این پاداش بزرگ را چنین بیان می کند: 《درجات منه و مغفرة و رحمة: درجات همراه با آمرزش و رحمتی از جانب اوست.》 اگر در این میان افرادی ضمن انجام وظیفه خود مرتکب لغزش هایی شده اند و از رفتار خود پشیمان #خدا به آنها وعده آمرزش داده است.《 و کان الله غفورا رحیما: زیرا خداوند همواره آمرزنده ی مهربان است.》#گل اسمی دارد و ویژگی هایی دارد خداوند هم اسمی دارد و هم ویژگی هایی دارد نام خداوند #الله است و دو ویژگی از ویژگی های خداوند که در پایان آیه آمده است #غفور و #رحیم است. که به این ویژگی ها اسماء الحسنى يعنى نام هاى نيکو گفته می شود.
🔹 پيام های آیات 95و96 سوره نساء
✅ آنان كه مشكلات جسمى دارند از جهاد معافند.
✅ #جهاد_مالى در كنار جهاد با جان مطرح است، چون بدون پشتوانه ى مالى، جبهه ضعیف مى شود.
✅ كمك هاى داوطلبانه ى مردم، از جمله منابع تأمین بودجه هاى دفاعى است.
✅ خدمات و تلاش هر كسی محترم است و به خاطر شركت كسانى در #جبهه، نباید ارزش هاى دیگران نادیده گرفته شود. برترى مجاهدان آرى، امّا طرد دیگران هرگز.
✅ هر كسی در هر موقعیّت و مقام و خدمتى كه باشد، باید بداند مقام رزمندگان #مخلص از او بالاتر است.
✅ اگر #خداوند به رزمندگان فضیلت داده است، پس جامعه هم باید براى مجاهدان و شهدا در اجتماع، گزینش ها و برخوردها حساب خاصى باز كند.
✅ میان #مجاهدان و کسانی که بدون عذر جهاد نمی کنند، فاصله بسیار است.
✅ شرط دریافت و برخوردارى از رحمت #الهى، پاک بودن و پاک شدن است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌸من یک بانوی مسلمانم🌸🌸
🌹ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود 🎉🎉 اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ ...🤗
🌹ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ 💋 ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ👦 ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ...
🌹ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ😍
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ 🌸گل🌸 ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه🌺 است نه قهرمان...
🌹وقتی ازدواج💍 کردم، وظیفه سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب ☕️به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت...
🌹خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد...
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ😊
🌹ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ بر ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
🌹ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ...
🌹پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش فرموده است: زنان مانند بلور اند حساس و شکننده. آنها را نیازارید...🌟
🌹وقتی #مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد...
🌹ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
🌹به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است :
چه فرزند خوبی است دختر
پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی
(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فیمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ. و مزورانه شعار «حقوق #برابر زن و مرد» سر میدهد.. اما مقصودش این است که اگر پول ناهار با مرد است، پول شام با زن است: برابرند دیگر!!!
من، زن ایرانی مسلمان به «حقوق عادلانه زن و مرد» افتخار میکنم، نه برابر.
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ! ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
من برابری فمنیستی را نمیخواهم که بعد از ازدواج، حتی نام فامیلم، نام شوهرم شود!
🌹🌹🌹من ریحانه ام🌹🌹🌹
نه کارگر فمنیست
💚روز مادر و زن پیشاپیش مبارک باد 💚
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Emam_kh
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍 از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۵۵ و ۵۶
_....تمام عشقش به این بود که #آقا اجازه داده! غرق لذت بود که #رهبرش اذن داده! برای مردن نرفت! برای #آزادی_حرم رفت! میگفت باید #آزاد بشه و مثل بیبی جانم حضرت معصومه #امن و پر از زائر باشه!میگفت یه روز سه تایی میریم که دل سیر زیارت کنیم! من زنجیر پای مَردَم نبودم... من نفس امّاره نبودم....من ابلیس نبودم براش! قرآن بالای سرش گرفتم، پشت سرش آب ریختم! آیةالکرسی خوندم براش و سپردمش دست علمدار کربلا! مگه نمیگن پشت هر مرد موفقی یک زنه؟ من اونو به بالاترین مقام رسوندم... حالا اون رها شده از دنیا و من تو فشار قبر موندم!
آیه حرف میزد و هق هق میکرد....
رها نوازشش آیه حرف میزد و سایه کنارش
اشک میریخت. حاج علی به در تکیه داده بود. ارمیا حسرت به دلش مینشست.
صدرا در خود میپیچید!
چقدر درد در قلب این زن است! چقدر حرفهای ناگفته دارد این زن! این آیهی زندگی سیدمهدی است،
چرا آیهاش را میشکنند؟
آیه که به خواب رفت،...
هیچ چشمی روی هم نرفت... حال بدی بود. حرفهای مانده بر دل آیه حال بدش را به همه داده بود. حالا خوب #درد آیه را میدانستند. بخشی از درد بزرگ آیه!
اذان که گفتند،
حاج علی در سجده هق هق میکرد. نماز صبح که خواندند، چشمها سنگین شد و کسی نگاه خیره مانده به پنجره زنی که قلبش درد داشت را ندید!
🕊سید مهدی: _سر بلند کن بانو! اینهمه صبر کردم تا
مَحرمم بشی، اینهمه سال نگاه دزدیدم که پاکی عشقم به گناه یه نگاه گره نخوره، حالا نگاه نگیر
که دیگه طاقت این خانومیتو ندارم بانو!چشماتو از من نگیر بانو! همیشه نگاهتو بده به نگاه من!
آیه که سر بلند کرد، سید مهدی نفس گرفت:
🕊_خیلی ساله که منتظر این لحظهام که بانوی قصهام بشی... که بزرگ بشی بانو! که بیام خواستگاریت! نمیدونی چقدر سخت بود که صبر کنم...که دلم بلرزه و بترسه که کسی زودتر از من نیاد و ببردت... که کسی بله رو ازت نگیره و دست من از دامنت باز بمونه بانو!
آیه دلبری کرد:
_دلم خیلی سال پیش لرزید، برای یه پسر که یه روز با لباس نظامی اومد تو کوچه... دلم لرزید برای قدمهای محکمش، قدمهایی که سبک و بیصدا بود... دلم لرزید برای چشمای خستهاش، چشمایی که نجیب بود و نگاه میدزدید از من!
🕊سید مهدی: _آخ بانو... بانو... بانو! نگو که خستگی من با دیدن دختر حاجی به در میشد، که امید من اون دختر حاجی بود! به امید دین تو هر هفته میومدم تا قم که نفس بکشم توی اون کوچه...
آیه ریز خندید!
َ آه کشید. جایت خالیست مرد...
روز بعد، همه رفتند و رها ماند. سوم و هفتم را که گرفتند، باز هم همکاران سید مهدی خود را رساندند.
ارمیا اینبار با همکارانش آمده بود.
با آن لباسها و کلاه سبز کجش...
حاج علی متعجب به ارمیا و یوسف و مسیح نگاه میکرد:
_نمی دونستم همکار سید مهدی هستین!
ارمیا: _ما هم تا موقع تشییع نمیدونستیم!
ارمیا از همیشه آرامتر بود... از همیشه ساکتتر! این یوسف و مسیح را میترساند.
ارمیای این روزها، با همیشه فرق داشت.
**************
حاج علی چهار پاکت مقابل آیه گذاشت. مراسم هفتم به پایان رسیده بود و پدر و دختر در خانه تنها بودند. رها هم با صدرا به تهران بازگشته بودند.
حاج علی: _امانتیهای سید مهدی، صحیح و سالم تحویل شما!
آیه نگاه به پاکتها انداخت. دستخط زیبای سید مهدی بود:
"برای بانوی صبورم" پاکت را باز کرد.
🕊✍بانوی صبورم سلام!
شاید بتوان نام این چند خط را وصیت گذاشت، باید برایت #وصیت کنم؛ بایدبدانی که من بدون فکر، تو را رها نکردهام بانو!چند شب قبل، خوابی دیدم که وادارم کرد به نوشتن این نامهها...بانو! من شهادتم را دیدهام! یادت نرود بانو، #صبرکن در این فراق! صبرکن که اجر صبر تو #برابر با شهادت من است... میدانم چه بر سرم میآید. میدانم که تقدیرت از من جدا میشود، به تقدیرت پشت نکن بانو! از من بیاد داشته باش که #چادرت را هوای دنیا از سرت بر ندارد! از من داشته باش که تنهایی فقط شایستهی خداست! از من داشته باش که #ایمانت بهترین #محافظ تو در این دنیاست!
بانو... من دخترکم را در خواب دیدهام... دخترک زیبایم را که شبیه توست را دیدهام. نگران من نباش! من تمام لالاییهایی که برایش خواهی خواند را شنیدهام! من تمام شبهای بیتابیات را دیدهام... من لحظهی تولد دخترکم را هم دیدهام!
بانو... من حتی مردی که نیازمند دستان توست را هم دیدهام! مردی که بدون تو توان زندگی کردن ندارد. تو #بال_پرواز من بودی بانو، اما کسی هست که #ایمانش را از تو خواهد داشت!
بانو نکند به #ایمانت غرّه شوی که به مویی بند است! به #مالت غَرّه نشو که به شبی بند است! به #دانستههایت.....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری