eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.3هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 پنجشنبه است و ياد درگذشتگان 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الاخلاص و الصَّلَوَاتِ   💔 اسم پنجشنبه كه می آيد ناخودآگاه  ياد مسافران بهشتی می افتيم ، با هدیه ای به زیبایی فاتحه وصلوات یادی کنیم از آنها،روحشون شاد و یادشون گرامی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ،مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِين اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِم غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ 🌹بِسْمِ اللهِ الْرَّحْمَنِ الْرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ،اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ،وَ لَمْ يَكُن له کفو احد 🌹شاخه گلی بفرستيم برای تمام آنهايی که يادشان هميشه باماست @Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آیه 75 سوره آل عمران 🌸 وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَّنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَّا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَادُمْتَ عَلَيْهِ قَآئِماً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَيْسَ عَلَيْنَا فِى الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ 🍀 ترجمه: و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر او را بر اموال بسیارى امین گردانى، به تو باز مى گرداند و بعضى از آنان اگر او را بر دینارى امین گردانى، آن را به تو برنمى گرداند، مگر آنكه دائماً بالاى سر او بایستى، این به خاطر آن است كه گفتند: درباره ى امّیّین (غیر اهل كتاب) هرچه انجام دهیم بر ما گناهى نیست و بر خدا دروغ می بندند در حالى كه آنها می دانند. 🌷 : او را امين گردانی یعنی چیزی به امانت به او بسپاری 🌷 : اموال زیاد 🌷 : باز مى گرداند 🌷 : به تو 🌷 : بعضی از آنها 🌷 : دائم 🌷 : ايستاده 🌷 : در این آیه یعنی گناهی نیست. 🌷 : جمع امی یعنی درس ناخوانده ها: يهود به افراد غير يهود اميين مى گفتند. 🌷 : دروغ 🌷 : مى دانند 🌸 : دو نفر از درستکار و دیگری خائن بود نفر اول عبدالله بن سلام که مرد ثروتمندی بود 1200 اوقیه به او امانت گذاشته شد و همه آن را به موقع به صاحبش برگرداند. هر 1اوقیه برابر با 7مثقال طلاست در مجموع 84000 مثقال طلا به او سپرده شده بود که بخاطر این امانت داریش مورد ستایش قرار گرفته شد. نفر دوم فردی به نام فنحاص است که فقط یک دینار به او گذاشته شد ولی در آن خیانت کرد و آن را بر نگرداند که سبب نزول این آیه شد. 🌸 جمعی از عقیده داشتند که مسئول حفظ امانت های دیگران نیستند، منطق آنها این بود که می گفتند: ما اهل کتاب هستیم و کتاب آسمانی تورات در میان ما بوده ولی در مقابل این ها گروهی از آنان بودند که این عقیده را نداشتند و خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران می دانستند. در این آیه به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا می کند و می فرماید: و من أهل الكتاب من إن تأمنه بقنطار يؤده إليك و منهم من إن تأمنه بدينار لا يؤده إليك إلا ما دمت عليه قائما: و از اهل کتاب کسانی هستند که اگر او را بر اموال بسیاری امین گردانی، به تو باز می گرداند و بعضی از آنان اگر او را بر دیناری امین گردانی، آن را به تو بر نمی گرداند، مگر آنکه دائما بالای سر او بایستی. 🌸 به این ترتیب دین به خاطر گناه گروهی، همه آنها را محکوم نمی کند و این یک درس مهم اخلاقی به همین مسلمین است. نه تنها محکوم نمی کند بلکه از تعدادی هم ستایش می کند. اما تعدادی که خود را در تصرف و غصب دیگران مجاز می دانستند هیچ منطقی جز منطق زور و سلطه را پذیرا نیستند. سپس در ادامه آیه منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان می کند، می فرماید: ذلك بأنهم قالوا ليس علينا فى الأميين سبيل: اين به خاطر آن است که گفتند: درباره ی امیین (غیر اهل کتاب) هر چه انجام دهیم بر ما گناهی نیست. 🌸 آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود حق می دادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان تملک کنند و این منطق از اصل آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناکتر بود. قرآن در پاسخ آنها در پایان همین آیه می فرماید: و یقولون علی الله الكذب و هم یعلمون: و بر خدا دروغ می بندند در حالی که آنها می دانند. 🔹 پيام های آیه75سوره آل عمران 🔹 ✅ در مورد مخالفانِ خود، را مراعات كنید و همه را خائن ندانید. ✅ ، ملاكى براى ارزشیابى افراد است. ✅ ارزشهاى اخلاقى، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نیكو، و خیانت در آن، نسبت به هر كسى باشد زشت است. ✅ و مقاومت، براى گرفتن حقّ لازم است. ✅ و نژادپرستى، ممنوع است. ✅ و ، خود را اندیشمند، و مسلمانان را بى سواد مى پنداشتند. ✅ بالاتر از ، توجیه گناه است. گروهی از یهود اموال مردم را به ناحق مى خوردند و مى گفتند: خداوند به این كار راضى است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 151 دلم به دریا زدن می خواست. بغ کرده چرخیدم و کنار مریم روی کنده درختی دور آتش نشستیم. مجید رو به احمد کرد. - سیب زمینی نیاوردی؟ - تره بارم مگه! چه بدونم تو ویار سیب زمینیت میشه بیارم. فردا صبح زود میریم خرید می خرم. مجید پوفی کشید و گفت: آتیش بدون سیب زمینی که فایده نداره. فرهاد لبخندی زد و به احمد که کنارش نشسته بود نگاه کرد. - چرا نداره اگه احمد یه دهن برامون بخونه غوغا می کنه این آتیش! احمد: ول کن فرهاد. حس کردم احمد کمی بی حوصله شده. چقدر دلم می خواست احمد و شخصیت جالبش را بیشتر بشناسم. تک خنده ای به نگاه کنجکاوم زد. صادقانه اعتراف کردم که دلم دانستن ماجرایی که میدانم حتما وجود داشت را می خواهد. -چرا دو ساله دست به ساز نزدی؟ آدمی که اینقدر علاقه منده که همه ی سازها رو با هم یاد گرفته حتما علت مهمی پشت اعتصابش هست. لبخندی زد. - الان اگه نگم هر دفعه نگاهت بهم بیفته کلی داستان برام می‌سازی نه؟! خنده ام گرفت. - نه اصرار به دونستن ندارم فقط کنجکاو شدم. نگاهش را گرفت سرش را سمت دریا چرخاند. لحظاتی در سکوت گذشت. فرهاد و مجید سر به زیر و خیره به کفش هایشان غرق افکاری بودند که حدس زدن اینکه احمد و ماجرایش را مشمول می‌شد هوش سرشاری نمی خواست! از این که با حرف جو جمع را سنگین کرده بودم پشیمان شدم. با لحنی دلجویانه احمد را صدا زدم: احمد؟ نگاهش را آرام برگرداند و دستش را سمت فرهاد دراز کرد. - بده گیتار رو. تای ابرویم بالا پرید. می خواست بعد از دوسال اعتصاب بشکند آن هم به خاطر حرف من! بی اختیار گفتم: احمد نزن. چشم ریز کرد: چرا؟ -حس می کنم اذیت میشی. گیتار را از دست فرهاد که با تشویق نگاهش می کرد گرفت. - باید از یه جایی شروع کنم دیگه. اراده ی تو بهم یاد داد که با هر چیزی حتی ناممکن هاش میشه جنگید. لبخندی از تعریفش زدم ولی دلم برای سوز کلام احمدی که در برادری کمم نگذاشته بود گرفت. نگاهش را کوتاه بین فرهاد و مجید چرخاند، آهی کشید و گیتار را روی پایش تنظیم کرد. چشم هایش را بست. - آوردمتون حالتون رو خوب کنم. آخه میزبان باید تابع میهمان باشه دیگه. جمله ی معروف را به عمد برعکس می گفت! چشم هایش را باز کرد لبخندی زد و دستش را روی تارهای گیتار کشید. لبخندش غلیظ شد. - دلم برای صداش تنگ شده بود. شروع به نواختن کرد. کارش فوق العاده بود. سوز آهنگ نشان از درد اجبار نوازنده اش داشت. فرهاد و مجید آهنگ را می شناختند که شصتشان را به نشانه ی رضایت از انتخاب خوبش نشانش دادند. مجید با لبخند گفت: بخون. و احمد همانطور که می نواخت سری به نشانه موافقت تکان داد و چند لحظه بعد با صدای بم و گیرایش شروع به خواندن کرد. از سوز صدایش قلبم منقبض شد. احمد خوش خنده و شاد چه در دل داشت که اینطور حسرت و درد در هج به هج صدایش حس می شد. با تمام شدن آهنگ مریم شروع به دست زدن کرد و از فکر بیرونم آورد. لبخندی به احمد که حالا بیش از قبل هم برایم قابل احترام شده بود زدم و همراه مریم و بقیه تشویقش کردم. - عالی بود احمد. چشمکی زد و جوابم را داد: فدا. مریم دستمالش را روی بینی اش کشید و رو به احمد گفت: حیف این هنر نیست که گذاشته بودیش کنار. به خدا من حالم خوب شد چه برسه به خودت. مکثی کرد و پرسید: چرا کنار گذاشته بودی؟! احمد تک خنده ای زد. - کنجکاوامون دوتا شدن! با مریم چپ چپی نگاهش کردیم. لبخندی زد و گوشه چشمش را خاراند و گیتار را جلوی پایش روی زمین گذاشت. مکثی کرد و شروع به حرف زدن کرد: از بچگی عاشق موسیقی بودم ولی تو خانواده ی مذهبی ما موسیقی جایی نداشت یادمه اولین بار که تو ضبط خونمون آهنگ گذاشتم و بابام سرزده اومد خونه و شنید یه فص کتک خوردم ازش. لبخندی زد. کتک از پدر برایش لذت بخش بوده!؟ قبل از این که بهتم بیشتر شود ادامه داد: توی مدرسه تو زنگ های بیکاری و تفریحی برای بچه ها آواز می خوندم، تا اینم به گوش حاج بابام رسید و باز یه فص کتک دیگه ازش خوردم. سامان یکی از بچه درس خون های کلاسمون بود. تو دبیرستان با هم آشنا شدیم. پدرش تهیه‌کننده ی موسیقی بود و همین هم باعث شد سمتش کشیده بشم تا جایی که شدیم دوتا برادر. بهم پیشنهاد داد کنار درس خوندن موسیقی رو هم یاد بگیرم. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌸🍃🌺
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 152 شرایطم رو می دونست. قرارمون این شد که به بهونه کتابخانه و کلاس های تقویتی بریم خونشون یک ساعتی درس بخونیم و بعدش به موسیقی برسیم. از گیتار و سنتور شروع کردیم. علاقه استعداد هم میاره منم انقدر علاقه داشتم که هر سازی رو سر یکی دوماه فول میشدم. خلاصه گذشت و به شوق من سامان هم سر ذوق اومد و با هم برای آموزش بقیه ساز ها هم، کلاس رفتیم. شب ها تو خونمون برای ساز ها یی که با پول تو جیبی و خرجیم خریده بودم و دست سامان امانت گذاشته بودم دلتنگ که نه بی تاب می شدم ولی از ترس حاج بابا حتی فکرش رو هم نمی کردم که بخوام با خودم ببرمشون خونمون. خلاصه سر کنجکاوی تون رو درد نیارم... در حالی که از داستان زندگی و علاقه و پشتکار عجیب و در عین حال قابل ستایشش تعجب کرده بودم به تیکه ای که بار من و مریم کرد خنده ام گرفت. -...سال کنکورم بدون اینکه بگذارم کسی متوجه بشه کنکور هنر هم دادم و از شانس زد و رتبه خوبی هم آوردم، هم نظری هم هنر! می دونستم حاج بابا سرم رو میبره ولی اجازه نمیده برم موسیقی ولی با این حال تیر تو تاریکی بود دیگه، دلم و زدم به دریا و با حاج خانم، مامانم، در میون گذاشتم و ازش خواستم حاج بابا رو راضی کنه... مکثی کرد و در حالی که چشم تو چشم من مبهوت شده بود لبخند زد و ادامه داد: طوفان شد! تک خنده ای زد. - با صدونود تا قد جوری از بابام کتک خوردم که هیتلر به کسی نزده بود! همون شد که بوسیدمش و گذاشتمش کنار رفتم رشته روانپزشکی و گفتم خلاص شم از اینهمه پنهانکاری و دلهره. سامان راهش از من جدا شد گروه موسیقی تشکیل داد و شد سامان یکه تازی که دخترا و پسرا برای صداش خودکشی می کنند هرچی هم که گفت بیا گمنام اهنگ بده بیرون قبول نکردم ولی از یه طرفم افتادم تو لج با حاج بابا و از اون اصرار که بیا برو زن بگیر از من انکار اینقدر فشار روم زیاد کردند که آخر بهشون گفتن من ناتوانم تو زن گرفتن. فرهاد و مجید به خنده افتاده بودند، خود احمد که هر هر خنده اش قطع شدنی نبود. ولی من و مریم کمی خجالت می‌کشیدیم. -...خلاصه قول دادم به حاج خانوم که برم دنبال دوا درمانم... فرهاد و مجید هنوز خنده در صورتشان بود. در جریان شیطنت های احمد بودند و معلوم نبود چه بساطی برای آن پیرزن و پیر مرد ساخته بود که این طور یاد آوری اش برایشان خنده دار بود. امان از دست احمد که به دلقک های سیرک تنه ای زده و از همه پیشی گرفته بود. -...درسم که تموم شد مطب زدم. دو سالی با دیوونه ها... با شیطنت نگاهی سمتم انداخت که چشم غره ای از سمتم دریافت کرد. تک خنده ی دیگری زد و ادامه داد: یه دوسالی بودم تو مطب ولی... آهی کشید و لب زیرین اش را داخل دهانش برد و به دریا نگاهی انداخت. من و مریم با کنجکاوی ولی فرهاد و مجید باغم نگاهش می کردند نگاهم را از صورت فرهاد به احمد را برگرداندم. سر برگرداند و لبش را از بند دندانش رها کرد‌ -کاری نبود که می خواستم. نتونستم کنار بیام. تعطیلش کردم و شماتت حاج بابا و بقیه رو به جون خریدم. رفتم و رستوران زدم. وضع مالی حاج بابا توپ بود اون کمکم کرد تک پسرش بودم و به قول خودش پشت و آبروش، کم نذاشت برام. رستورانی زدم و آهنگ هایی که خودم طراحی و نواخته بودم رو توی رستورانم گذاشتم برای مشتری هام. پوزخندی زد و زمزمه کرد: هنر منم تو رستوران به نمایش گذاشته شد... نویسنده : زهرا بیگدلی ۰۰ ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌺🍃🌸🍃🌺
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻حُرمت‌شکنی ممنوع🔻 قرآن کریم می‌فرماید: وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُمٰاتِ اللّٰهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ. (حج/۳۰) 💢 هر کس آنچه را که خداوند محترم شمرده است، گرامی بدارد، قطعاً برای او نزد پروردگارش بهتر است. حُرُمٰاتِ اللّٰهِ👈 یعنی آن چیزهایی که خدا براشون حرمت قائل شده. مثل👈 قوانین الهی و دستورات شرعی، ، و.... ✅️ قرآن می‌فرماید اگر حرمت‌شکنی کنید، هیچ ضرری به خدا و دین خدا نمی‌زنید... احترام به قوانین و مقدّسات الهی به نفع خود شماست👈 «فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» و پاداش این احترام نزد خداوند محفوظ است👈 «عِنْدَ رَبِّهِ» ❤️ پس دستورات الهی رو با احترام و عظمت یاد کنیم، و در اجرای اونها، با نشاط و حسّاس باشیم:☺️ 👈 خدا هیچ نیازی به نماز و روزه و عبادات ما نداره... اینها به درد خودمون میخوره.. «فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ» پس: ⚠ حرمت‌شکنی نکنیم 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 از وعده روحانی تا وعده جهرمی در پوچی و بی برنامگی و حرافی غربگراها و لیبرال مسلک ها همین بس که یک زمانی شدیدترین حملات را به طرح هدفمندی یارانه ها و پرداخت یارانه مستقیم انجام می دادند و حسن روحانی در ایام اینگونه وعده پرانی می کرد که" آنچنان رونق اقتصادی ایجاد می کنیم که مردم نیازی به این یارانه ها نداشته باشند"!!! ولی آنچنان تورم و خرابکاری و افتضاح اقتصادی به بار آوردند که عملاً دیگر این یارانه ها بی ارزش شده و هیچ چاله ای از زندگی مردم را پر نمی کند و همان دولت ضدیارانه اقدام به ارائه سبدکالا(با زشت ترین نوع توزیع) و پرداخت یک یارانه جدید برای جبران افتضاح بنزینی خود نمود. حالا هم بعد از ۸سال آزِگار ، نوبت آذری جهرمی وزیر دولت همان حسن روحانی رسیده تا مردم را به وعده یارانه یک میلیونی حواله دهد. شاید قرار است او هم آنچنان رونقی ایجاد کند که یک میلیون تومان هم به پشیزی نیرزد. واقعاً امان از این غربگراهای حراف و خرابکار @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در روزهای کرونایی با مصرف این دمنوش‌ها سیستم تنفسی خود را تقویت کنید !🍵 ▫️این دمنوش خواص ضدمیکروبی ویروسی دارد و سرشار از آنتی‌اکسیدان به همراه مواد مغذی است. همچنین درمانگر خوبی برای بیماری‌های آنفلوانزا، سل، عفونت‌های ریوی، برونشیت و سرماخوردگی می‌باشد + این دمنوش از ترکیب 1 لیوان آب به همراه 5 عدد عناب و 1 قاشق پر از برگ آویشن با ترکیب 1 قاشق چای‌خوری از ریشه شیرین بیان تهیه می‌شود ☘🍃☘🍃☘🍃☘