به نام خدا
#داستان_واقعی
#تحول_پرستو
🌺قسمت اول🌺
🤔فرار کردن از حجاب...😒
✍در خانواده ی مذهبی متولد شدم ولی با حجاب و چادر آشنایی زیادی نداشتم ، در واقع خودم نمیخواستم آشنا بشم.به خصوص دختر خودخواهی بودم و همیشه به یه بهونه ای چادر سرم نمیکردم...با چند تا دختر اشنا شدم که چادری بودند ولی اصلا دخترای خوبی نبودند، دوست پسر داشتن اونم ۳ _۴ تا در یک زمان، از اونجایی که والدینم هر دو شاغل بودند و زیاد نمیتونستند به من محبت کنند 💔من با اون دختر ها صمیمی تر شدم ، اما این دلیل نمیشد مثل اونا بشم و چادر سرم کنم. از کسی تاثیر نمیگرفتم.
شالم کم کم عقب تر میرفت، رفته رفته آرایشم بیشتر شد💄، جوراب هام نازک و نازک تر شد تا جایی که بعضی وقتا با کفش تابستونه جوراب نمی پوشیدمو ناخن پاهام لاک زده بود 💅و میرفتم بیرون. خونوادم خیلی حرص میخوردند به خصوص مادرم که خیلی محجبه بود و هست ولی من بی خیال تر از اینا بودنم... میگفتم :
⬅️مهم نیست مردم چی میگن➡️
#ادامه_دارد
🎋🕸🎋🕸🎋🕸🎋🕸🎋🕸🎋🕸
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇
مـاتـیـڪهای شیــ💄ـطانے
@matik_haye_sheytani
#تحول_پرستو
🎋قسمت دوم🎋
♦️ از خودم متنفرم...♦️
✍یکم که گذشت احساس کردم تنهام، خیلی هم تنها، گفتم بذار ببینم این فضای مجازی چیه که انقدر حرفش هست، خلاصه ..... نصب شد و پشت سرش هزار تا برنامه دیگه...و ناگهان...💥
به خودم گفتم : پرستو قبلا خواب آلوده بودی ، ولی حالا چی، حالا کلا خوابی پرستو، اونم تو خواب غفلت... رفتی با یه پسر دوست شدی؟ چون تنها بودی؟ یعنی الان تنها نیستی دیگه؟ ...
شیطون کارشو خوب بلد بود👹
منو اروم اروم وسوسه کرد... اول از چت شروع کردیم، بعد فرستادن عکس با روسری، بعد فرستادن عکس بدون روسری به بهونه ی اینکه قراره زنش بشم، بعد قرار گذاشتن به بهونه این که شوهر آیندمه!! و بعد... قبول کردن ....😔
خدایا من واقعا بدنمو به یه پسر نشون دادم؟؟ خاک بر سرم خدا لعنتم کنه ... چرا؟؟ چرا اخه گولشو خوردم !؟ چرا اونهمه عکس شخصی واسش فرستادم، خدایا تو که دیدی دارم چه غلطی میکنم چرا نزدی تو دهنم که بفهمم کجام بفهمم راه اشتباهه...از خودم متنفرم متنفر
🌱🎍🌱🎍🌱🎍🌱🎍🌱🎍
⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️
بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام #تجربه برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇
مـاتـیـڪهای شیــ💄ـطانے
@matik_haye_sheytani