eitaa logo
دولت جوان انقلابی🇮🇷
124 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
199 فایل
🔆﷽🔆 ☘ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است 🍃ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود⚘ 📲ارسال انتقادات بسیار ارزشمند شما👇 @TahaVaYasin 🛑هشدار: هر گونه کپی‌برداری از مطالب کانال بدون ذکر منبع، اصلا حرام نبوده و کاملا مجاز است✔😉 ♨️کانال دوم ما👇 @vacsam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .:. حجره فقاهت .:.
(۳) ⭕️ کرامتی از امام رضا علیه‌السّلام در حضور علّامه امینی... 💠 حسان [مرحوم استاد حبیب‌الله چایچیان] که اشعارش در ثنا و رثای آل الله شهرت شایانی دارد، صحنه‌ای را یادآور می‌شود که ازین قرار است: 🔸علّامه امینی بالایِ منبر، با شور و هیجان، با استفاده شگفت‌آور از احادیث و آیات قرآن، مشغول صحبت بود. جمعیّت شنوندگان در خانه و کوچه و خیابان، به حدّی بود که رفت و آمد وسایط نقلیّه متوقف شده بود! - تمام افکار مجذوب جاذبه گفتار شیوای او بود که ناگهان، یک نفر صفوف حاضرین را شکافت و با عجله خود را به بالای منبر رساند و به علّامه خبر داد: 🔹استاد بزرگ و ادیب دانشمندی از دانشگاه الأزهر مصر که در اثر خواندنِ به قبول مذهب تشیّع افتخار یافته است، برای عرض ادب و تشکّر از این لطف الهی، به زیارت حضرت رضا "علیه‌السّلام" مشرّف شده و در آنجا اشعارِ بسیار زیبایی به زبان عربی سروده است، اینک می‌خواهد شما را نیز زیارت نماید. 🔸علّامه امینی کلام خود را قطع کرد و فرمود: به ایشان بگویید بیاید و اشعار خود را در پشتِ بلنگو قرائت کند! علّامه امینی بالایِ منبر، بر جای خود نشستند و آن استاد مصری دو پله پائین‌تر ایستاده، اشعار عربیِ بسیار بلیغ و زیبای خود را در مدحِ حضرت رضا "علیه‌السّلام" قرائت کرد. - علّامه امینی بلافاصله رو به من کرد و فرمود: حسان، تو هم اشعارت را در مدح حضرت رضا علیه‌السّلام بخوان! من که قبلاً قرار نبود در آن جمعیّتِ انبوه، که دامنه‌اش تا خیابانهای اطراف کشیده شده بود، شعری بخوانم مضطربانه عرض کردم: 🔹حضرت آقای امینی، قربانت گردم! شما که می‌دانید من اشعارم را همیشه از روی کتاب یا دفترچه می‌خوانم. حالا که من همراهم شعری برای خواندن ندارم! 🔸ولی ایشان بدون توجّه به عرایضِ من، باز پشت بلندگو تکرار فرمودند: حسان، به عنوان پذیرایی از ، تو هم باید شعری در مدحِ حضرت رضا "علیه‌السّلام" بخوانی! - در حالِ درماندگی ناگهان متوجه شدم که اشعار نیمه تمامی که شبِ گذشته در مدح حضرت رضا "علیه‌السّلام" سروده بودم، در جیب من است! لذا با عجله عرض کردم: 🔹حضرت آقای امینی! یک شعر نیمه تمام را دیشب سروده‌ام در جیب خود یافتم و با اجازۀ شما همان را می‌خوانم: حاجتم بود حجّ ِ بیت الله قسمتم شد حریم قبله‌ی طوس - وقتی شعرم را که بیش از بیست بیت بود خواندم، استاد مصری با توجّه مرا در آغوش کشید، بوسید و گفت: ⭕️ چگونه توانستی اشعارِ عربی مرا، در این چند لحظه با همان قافیه به شعر فارسی برگردانی؟! 🔸تازه متوجّه شدم که این یک اعجاز از حضرت رضا "علیه‌السّلام" است. شعری که شب قبل در مدح آن حضرت سروده بودم، با شعری که آن استاد مصری در مشهد مقدّس گفته بود به طوری در قافیه و معنا هماهنگ و یکسان بودند که آن استاد مصری خیال کرده بود من در همان مجلس، اشعار عربی او را به شعر فارسی برگردانده‌ام! 📎 منابع تمامی مطالب، در آرشیو مجموعه موجود می‌باشد. 📚 همراه با عالمان شیعه| حجره فقاهت 🆔 @hojre_feghahat
هدایت شده از مصباحیه ...
🔴نتیجه برخورد مناسب با مخالفان 🖊احمدحسین شریفی 🔶(ره) می‌گفتند سال ۳۱ که به نجف مشرف شده بودم به منزل رفتم. خود ایشان حضور نداشتند اما پسرشان داستانی را نقل کردند که بعد از انتشار جلد نخست الغدیر عده‌ای از عالمان سنی متعصب سوری با خواندن آن بسیار ناراحت شده و تصمیم می‌گیرند که به نجف آمده و به عنوان اینکه سؤالاتی از علامه امینی دارند، به گونه‌ای او را از از بین ببرند یا دست کم آسیب جسمانی شدیدی به ایشان وارد کنند. اما وقتی به منزل علامه امینی آمدند ایشان با گرمی از آنها استقبال کرد و در زیرزمین منزل خود با آنان به گفتگو پرداخت. آنان مدعی شدند که شما در کتابتان به صحابه پیامبر بی‌احترامی کرده‌اید و مطالب نادرست و بی‌سند در آن آورده‌اید! 🔶علامه امینی با طمأنینه و آرامش فرموند من در این کتاب هر چه نوشته‌ام از منابع خود شماست اگر مطلبی را غیر از کتابهای شما نقل کرده باشم نشان دهید تا آن را اصلاح کنم. 🔶آنها جایی را نشان دادند که اینجا از کتابهای ما نیست. علامه امینی به پسرشان می‌فرمایند فلان کتاب را بیاورید. سپس خطاب به آنها فرمودند: «اين کتاب شماست چاپ مثلا مصر در فلان تاريخ چاپ شده اين هم نويسنده‌اش است اين هم کتاب اين هم حديث اين هم چيزي که من نقل کردم عين همين عبارت است از همين کتاب.» 🔶در ادامه آنان سعی کردند بهانه‌های دیگری برای عصبانی کردن علامه امینی دست و پا کنند. اما علامه با کمال متانت و ادب با آنان برخورد کرد. و دربرابر بی‌ادبی‌های آنان هیچ عکس العملی نشان نداد و سپس فرمود: «من يک تحقيق علمي کرده‌ام هر جايش را برای من اثبات کنید که اشتباه کرده‌ام حتما تغییرش می‌دهم.» 🔶همین رفتار متین و مؤدبانه علامه امینی موجب شد که یکی از آنها منقلب شود و از فرط ناراحتی و عصبانیت سر خودش را به ستون وسط زیر زمین منزل بزند و حتی به خلیفه دوم لعن و نفرین کند! و در این میان علامه امینی ایشان را نصیحت کرد که به صحابه بد نگو! چرا به خلیفه دوم بدگویی می‌کنی؟! چرا فحش می‌دهی؟ ما راضی نیستیم کسی به خلیفه فحش دهد. ما با کسی قصد دشمنی نداریم. ما با کار علمی خود می‌خواهیم حقیقت را برای مشتاقان حقیقت آشکار کنیم.» @Ahmadhoseinsharifi 🌹