عشق ممنوعه... 🌸🍃
#پارت_266
روحی و جسمی نیاز به آشتی با لعیا داشتم
برای همین لبخندی جایگزین اخمم کردم و به سمت لعیا رفتم که سروش دستاش و از دور بازوی لعیا برداشت
از پشت مبل بغلش کردم و دستم و دور گردنش حلقه کردم که متعجب به سمتم برگشت
با دیدن من بغض کرد و از جاش بلند شد، به سمتم اومد و من و به آغوش کشید که حلقه دستم و پشت کمرش بیشتر کردم
سروش لبخندی زد و تیانا هم به پای منو لعیا چسبید
نگاهی به حرکت تیانا کردم و زدم زیر خنده که لعیا هم خنده ای کرد و اشک جمع شده تو چشماش پایین ریخت
رو به سروش گفتم:10سال بیشتر روش کار کردم تا دهن لقی نکنه، توام ادامش بده و لطفا بد عادتش نکن
بار سومی ببینم دیگه فکر نمیکنم آشتی در کار باشه...
لعیا نمایشی مشتی به بازوم زد که صدای زنگ بلند شد
نگاهی به لعیا کردم که کنجکاو به در خیره بود و منتظر کسی بود که هنوز نمیدونست کیه
به سمت در رفتم و در و باز کردم که حافظ رو با گلی هم قد خودش کنار در دیدم
گلی که پشت در بود برای مراسمای ترحیم بود که حرصی غریدم:از سطل آشغال پیداش کردی؟؟؟
با صدای من لعیا هم خودش و به در رسوند و با دیدن گل با صدایی بلند زد زیر خنده
به قلم:Elsa
هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام حرام و پیگرد الهی و قانونی دارد🌸🍃
🦋🕯🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯🦋🕯
🦋🕯🦋🕯
🕯🦋🕯
🦋🕯
🕯
#پارت_266
#رمان_حامی
***
آخرین هورت را هم کشید. واقعا صدایش روی اعصابم بود.
چشمانم را محکم بستم تا دهانم را باز نکنم و بخاطر این حرکتش، چهار تا حرف درست و حسابی بارش نکنم.
خوشبختانه فنجانش را روی میز گذاشت و گفت :
خب نظرت چیه؟
بی هیچ حرفی داشتم خیره نگاهش می کردم.
نقشه ی جمع و جوری بود و می شد گفت اگر خوب مدیریتش می کردم ، می توانستم کمی امیدوار باشم.
دستش را جلوی صورتم تکان داد و گفت :
هررر. پیش..
چشمانم گرد شد. خودش فهمید چه گفته، سریع کوبید در دهانش و گفتم :
ببخشید.
ارکان هروقت می رفت تو هپروت اینجوری صداش می کردم. یه لحظه موقعیتمو گم کردم.
چون عذر خواهی کرد، کشش ندادم و با اخم گفتم :
بدک نیست. ولی همچین خاص و سری هم نیست.
کمیل بخاطر شخصیت و کارش به عالم و آدم مشکوکه، چون خودش هزار تا کثافت کاری داره راحت دم به تله نمی ده
حتی به ترک روی دیوار هم حساسه.
به نظرت شک نمی کنه که چطور منی که این همه مدت ازش فراری بودم و چشم دیدنش رو نداشتم، حالا یهویی بخوام از این رو به اون رو بشم؟
دستی به صورتش کشید و گفت :
مغز متفکر!
من که نگفتم یهو برو خودتو بچسبون بهش و دورش بگرد.