#adjective #unit17 #level1
available [əˈveɪləb(ə)l] adj.
If something is available, it means you can get it.
→ There were many seats available in the room.
در دسترس ، موجود ، قابل استفاده
اگر چیزی available باشد، به این معنی است که می‌توانید آن را به دست آورید.
→ در اتاق صندلی‌های زیادی موجود بود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit17 #level1
beat [biːt] v.
To beat someone means to do better than they do.
→ I managed to beat everyone in the race.
شکست دادن ، غلبه کردن
کلمه beat کسی به معنی این است که بهتر از او عمل کنید.
→ من توانستم در مسابقه همه را شکست دهم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit17 #level1
bright [brʌɪt] adj.
If something is bright, it shows a lot of light.
→ The bright light from the explosion hurt my eyes.
روشن ، درخشان ، تابان
اگر چیزی bright باشد، نور زیادی از خود ساطع می‌کند.
→ نور درخشان از انفجار چشمانم را آزرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit17 #level1
celebrate [ˈsɛlɪbreɪt] v.
To celebrate is to do something to show that an event is special.
→ We all celebrated when we heard the great news.
جشن گرفتن ، تجلیل کردن
کلمه celebrate به معنی انجام کاری برای نشان دادن این است که یک رویداد خاص است.
→ وقتی خبر خوب را شنیدیم، همه جشن گرفتیم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit17 #level1
determine [dɪˈtəːmɪn] v.
To determine means to choose or make a decision.
→ He tried to determine which one to eat first.
مشخص کردن ، تعیین کردن ، تصمیم گرفتن
کلمه determine به معنی انتخاب کردن یا تصمیم گرفتن است.
→ او سعی کرد تعیین کند که کدام یک را اول بخورد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit17 #level1
disappear [dɪsəˈpɪə] v.
To disappear means to go away or not be seen.
→ The top of the building is disappearing in the clouds.
ناپدید شدن ، ناپیدا شدن ، غایب شدن
کلمه disappear به معنی رفتن یا دیده نشدن است.
→ بالای ساختمان در ابرها ناپدید می‌شود.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit17 #level1
else [ɛls] adj.
If you talk about something else, you talk about something different.
→ I wanted a bike for my birthday, but I got something else.
دیگر ، جز این ، چیز دیگری
اگر در مورد چیزی else صحبت کنید، در مورد چیز متفاوتی صحبت می‌کنید.
→ من برای تولدم یک دوچرخه می‌خواستم، اما چیز دیگری گرفتم.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit17 #level1
fair [fɛː] adj.
Fair describes treating someone in a way that is reasonable or right.
→ He sold me his car for a fair price.
منصف ، منصفانه ، بیطرفانه ، نسبتاً خوب
کلمه fair به این معنی است که با کسی به شیوه‌ای منطقی یا درست رفتار شود.
→ او ماشین خود را به من با قیمتی منصفانه فروخت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸