eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
oppose [əˈpəʊz] v. To oppose something means to dislike it or act against it. → I want to be a police officer because I oppose crime. مخالفت کردن ، ضدیت کردن کلمه oppose با چیزی به معنی دوست نداشتن آن یا برخلاف آن عمل کردن است. → من می‌خواهم پلیس شوم چون با جرم مخالفم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
passive [ˈpæsɪv] adj. If a person is passive, they do not take action to solve problems. → Marcie is so passive that she never solves her own problems. منفعل ، غیرفعال ، بی حال اگر شخصی passive باشد، برای حل مشکلات اقدامی نمی‌کند. → مرسی آنقدر منفعل است که هرگز مشکلات خود را حل نمی‌کند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
quantity [ˈkwɒntətɪ] n. A quantity is a certain amount of something. → I have a small quantity of milk in my glass. مقدار ، تعداد ، کمیت ، اندازه یک quantity مقدار معینی از چیزی است. → من مقدار کمی شیر در لیوانم دارم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
sue [su:] v. To sue someone is to take them to court for something wrong they did. → I sued the company after I slipped on a banana peel in their hallway. شکایت کردن ، تعقیب قانونی کردن کلمه sue از کسی به معنی بردن آن‌ها به دادگاه به خاطر کار اشتباهی است که انجام داده‌اند. → من پس از اینکه در راهروی آن‌ها روی پوسته موز لیز خوردم، از شرکت شکایت کردم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Mean Chef Once there was a chef, who was mean to his cooks. He was mean to the people who came in to eat. He charged too much for meals. Many people were not able to afford the cheapest bean dish. When his metal oven broke, he did not have it fixed. So everything baked in it burned. The only light was from candles, and the whole place was a mess. Sometimes, he didn’t pay his waiters. Since they had no funds, they had many debts. سرآشپز بدجنس روزی سرآشپزی بود که نسبت به آشپزهای خود بدجنس بود. او نسبت به مردمی که برای خوردن غذا می‌آمدند نیز بدجنس بود. او برای غذاها هزینه‌ی زیادی دریافت می‌کرد. بسیاری از مردم قادر به پرداخت هزینه‌ی ارزانترین غذای لوبیا نبودند. وقتی اجاق فلزی او شکست، او آن را تعمیر نکرد. بنابراین، همه‌ی چیزهایی که در آن پخته می‌شد، می‌سوخت. تنها نور از شمع‌ها بود و کل مکان به هم ریخته بود. گاهی اوقات، او به پیشخدمت‌ها حقوق نمی داد. از آن‌جایی که آن‌ها هیچ سرمایه‌ای نداشتند،خیلی بدهی‌ داشتند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
The chef behaved this way all the time. He monitored the cooks and yelled if they did not do things his way. One day, the cooks decided that they were tired of the abuse and that they would not be passive anymore. Everyone opposed the chef. At first, they thought about suing him. Instead, they tied up the chef with rope. Now, they controlled the restaurant! سرآشپز همیشه به همین شکل رفتار می‌کرد. او آشپزها را تحت نظر داشت و اگر آن‌ها کارها را به روش او انجام نمی‌دادند، فریاد می‌زد. روزی، آشپزها به این نتیجه رسیدند که از این سوءاستفاده خسته شده‌اند و دیگر منفعل نخواهند بود. همه با سرآشپز مخالف بودند. در ابتدا، آن‌ها به فکر شکایت از او بودند. در عوض، آن‌ها آسرشپز را با طناب بستند. حالا، آن‌ها کنترل رستوران را در دست داشتند! ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
They decreased the price of food. They used the best ingredients and made large quantities of food. They turned on the lights. The restaurant was converted into a happy place. For the first time, many people came to eat. The chef realized that the restaurant’s problems were his fault. The chef learned an important lesson. The new, generous chef insisted on giving the customers a free meal. آن‌ها قیمت غذا را کاهش دادند. آن‌ها از بهترین مواد اولیه استفاده کردند و مقادیر زیادی غذا درست کردند. آن‌ها چراغ‌ها را روشن کردند. رستوران به مکانی شاد تبدیل شد. برای اولین بار، بسیاری از مردم برای خوردن غذا آمدند. سرآشپز متوجه شد که مشکلات رستوران تقصیر خودش بوده است. سرآشپز درس مهمی را آموخت. سرآشپز جدید و سخاوتمند اصرار داشت بر اینکه به مشتریان یک وعده غذای رایگان بدهد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۲✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۲ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/5569 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست ، داستان صوتی تقویت مهارت شنیداری، گفتاری 👇 🌺 @English_House
☘ In the name of Allah ☘ level2