eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
smooth [smuːð] adj. If something is smooth, it has no bumps. → The baby’s skin felt very smooth. صاف ، نرم، هموار اگر چیزی smooth باشد، هیچ برآمدگی ندارد. → پوست نوزاد بسیار صاف احساس می‌شد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
soil [sɔɪl] n. Soil is the top layer of land on the Earth. → The boy planted flowers in the soil and watered them every day. خاک کلمه soil لایه بالایی زمین روی کره زمین است. → پسر گل‌ها را در خاک کاشت و هر روز آبیاری می‌کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
unique [juːˈniːk] adj. If people or things are unique, they are not like the others. → Her dog is unique. I’ve never seen one quite like it. منحصر به فرد ، یکتا ، یگانه ، بی نظیر اگر افراد یا اشیا unique باشند، مانند دیگران نیستند. → سگ او منحصر به فرد است. من هرگز یکی کاملا مانند آن ندیده‌ام. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Lucky Knife I’ve devoted my life to studying past generations. Last year, I had a unique chance to work with my uncle. Our job was to find old treasures for a school’s history foundation. He also hired a crew of students. They signed a contract to work with him. He was the boss. The place was strange, though. I dined on many things that I had never tasted before. They had an unusual flavor. We had been there about a month and hadn’t found anything. One day, I began to dig in the soil. The ground’s layers got wetter. چاقوی خوش شانس من تمام زندگی‌ام را وقف مطالعه نسل‌های گذشته کرده‌ام. سال گذشته، فرصت منحصر به فردی برای کار با عمویم داشتم. کار ما پیدا کردن گنجینه‌های قدیمی برای بنیاد تاریخ مدرسه بود. او همچنین گروهی از دانش آموزان را استخدام کرد. آن‌ها قراردادی را برای کار با او امضا کردند. او رئیس بود. اما مکان عجیبی بود. من غذاهای زیادی را خوردم که قبلاً مزه‌اش را تجربه نکرده بودم. آن‌ها طعم غیرعادی‌ای داشتند. ما حدود یک ماه آنجا بودیم و چیزی پیدا نکرده بودیم. روزی، من شروع به حفر در خاک کردم. لایه‌های زمین مرطوب‌تر شدند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsThe_Lucky_Knife.mp3
زمان: حجم: 601.3K
Soon I was digging in the mud. My shovel began to get very heavy. It felt like it had doubled in weight because the ground had absorbed a lot of water. Finally, I saw something in the mud. It was an old knife! The handle felt smooth in my hand. I elevated it so I could see it better. There was writing on it. “It says it will bring good luck,” my uncle said with a smile. “Why don’t you keep it?” I put it in my tent. The next day, we found many more things. There were pots, jewelry and weapons. My uncle donated all of the things to a special committee. Many newspapers wrote stories about it. It seemed the knife really did bring good luck! به زودی من در گل ولای در حال کندن بودم. بیل من شروع به سنگین شدن کرد. احساس می‌کردم وزنش دو برابر شده است زیرا زمین مقدار زیادی آب جذب کرده بود. سرانجام، من چیزی را در گل ولای دیدم. یک چاقوی قدیمی بود! احساس می کردم دسته آن در دستم نرم است. من آن را بالا آوردم تا بهتر ببینم. روی آن نوشته‌ای بود. عمویم با لبخند گفت «می‌گوید که خوش شانسی می‌آورد»، «چرا آن را نگه نمیداری؟» من آن را در چادرم گذاشتم. روز بعد، ما چیزهای بیشتری (نسبت به قبل) پیدا کردیم. آنها ظروف، جواهرات و سلاح‌ها بودند. عمویم همه چیزها را به یک انجمن خاص اهدا کرد. بسیاری از روزنامه‌ها داستان‌هایی در مورد آن نوشتند. به نظر می‌رسید که چاقو واقعاً خوش شانسی می‌آورد! ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۱۵✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۱۵ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/5729 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House
☘ In the name of Allah ☘ level2
chamber [ˈtʃeɪmbər] n. A chamber is an old word for a bedroom. → The girl was tired. She went to her chamber for a nap. اتاق خواب، اتاق، اتاقک یک chamber یک کلمه قدیمی برای خوابگاه است. → دختر خسته بود. او برای چرت زدن به اتاق خود رفت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
deny [dɪˈnaɪ] v. To deny something is to say it is not true. → The boy denied that he broke the window. تکذیب کردن ، رد کردن ، انکار کردن کلمه deny چیزی به معنی گفتن این است که آن درست نیست. → پسر انکار کرد که پنجره را شکسته است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
document [ˈdokjəmənt] n. A document is an official piece of writing. → He was given an official document proving he was a citizen. سند ، مدرک یک document یک نوشته رسمی است. → به او سند رسمی داده شد که نشان می‌داد او یک شهروند است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
emphasize [ˈemfəsaɪz] v. To emphasize is to give importance or attention to something. → She emphasized the key points by circling them in red ink. تأکید کردن ، اهمیت دادن کلمه emphasize به معنی اهمیت دادن یا توجه کردن به چیزی است. → او با دایره‌کشیدن به دور نکات کلیدی با جوهر قرمز، به آنها تاکید کرد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸