eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
116 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات لیسانس مهندسی کامپیوتر ۴ سال تو کانون ایران زبان خوندم دانشجوی مترجمی زبان اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
cope [koup] v. To cope with a difficult or stressful situation means to deal with it. → He copes with work stress by exercising three or four times a week. کنار آمدن، از عهده برآمدن کلمه cope کردن با یک موقعیت دشوار یا استرس‌زا به معنای مقابله با آن است. → او با استرس کاری با ورزش کردن سه یا چهار بار در هفته کنار می‌آید. ➖➖➖➖➖➖➖➖ criticism [ˈkritisizəm] n. Criticism is the act of saying that you don’t like or approve of something. → She had a lot of criticism about their new plan. انتقاد کلمه criticism عمل گفتن این است که چیزی را دوست ندارید یا تأیید نمی‌کنید. → او انتقادات زیادی درباره طرح جدید آنها داشت. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
devastate [ˈdevəsteɪt] v. To devastate something means to completely destroy it. → The entire wall was devastated. ویران کردن، از بین بردن کلمه devastate کردن چیزی به معنای نابود کردن کامل آن است. → کل دیوار ویران شد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ frown [fraun] v. verb To frown is to make an unhappy look with your face. → Melissa frowned when she found out that the party had been cancelled. اخم کردن، روی در هم کشیدن کلمه frown به معنای ایجاد یک حالت ناراحت با صورت است. → ملیسا وقتی فهمید که مهمانی لغو شده است اخم کرد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
gaze [geɪz] v. To gaze at something means to look at it for a long time. → We used a telescope to gaze at the stars for over an hour. زل زدن، خیره شدن کلمه gaze کردن به چیزی به معنای برای مدت طولانی به آن نگاه کردن است. → ما از تلسکوپ برای خیره شدن به ستاره‌ها برای بیش از یک ساعت استفاده کردیم. ➖➖➖➖➖➖➖➖ glance [glæns] v. To glance at something means to look at it quickly. → She glanced behind her to see if he was looking at her. نگاه اجمالی انداختن، برانداز کردن، نگاه مختصر کردن کلمه glance کردن به چیزی به معنای سریع به آن نگاه کردن است. → او به پشت سرش نگاهی انداخت تا ببیند آیا او بهش نگاه می‌کند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
grief [griːf] n. Grief is the feeling of deep sadness, usually when a person dies. → The grief caused by losing her parents was very difficult for her. ماتم، غم و اندوه (در از دست دادن کسی) کلمه grief احساس غم و اندوه عمیق است، معمولاً زمانی که شخصی می‌میرد. → اندوه ناشی از دست دادن والدینش برای او بسیار دشوار بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ groom [gruːm] n. A groom is a man who is going to be married. → The groom looked happy as he walked with his new wife. داماد یک groom مردی است که قصد ازدواج دارد. → داماد در حالی که با همسر جدیدش قدم می‌زد، خوشحال به نظر می‌رسید. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
license [ˈlaɪsəns] n. A license is an official document that gives one permission to do something. → In the United States you need a driver’s license to drive legally. مجوز، پروانه، گواهینامه یک license سندی رسمی است که به فرد اجازه انجام کاری را می‌دهد. → در ایالات متحده برای رانندگی قانونی به گواهینامه رانندگی نیاز دارید. ➖➖➖➖➖➖➖➖ microscope [ˈmaɪkrəskoup] n. A microscope is a device that makes small objects look bigger. → Germs cannot be seen without a microscope. میکروسکوپ یک microscope وسیله‌ای است که اشیاء کوچک را بزرگتر نشان می‌دهد. → میکروب‌ها بدون میکروسکوپ قابل مشاهده نیستند. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
nuclear [ˈnjuːklɪə:r] adj. When something is nuclear, it relates to the division or joining of atoms. → Nuclear power plants provide inexpensive energy to cities. هسته‌ای، اتمی وقتی چیزی nuclear است، به تقسیم یا پیوستن اتم‌ها مربوط می‌شود. → نیروگاه‌های هسته‌ای انرژی ارزان‌قیمتی را برای شهرها فراهم می‌کنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ portray [pɔːrtreɪ] v. To portray something means to describe it or show it in a picture. → Her picture portrayed the house she grew up in when she was little. به تصویر کشیدن، وصف کردن کلمه portray کردن چیزی به معنای توصیف آن یا نشان دادن آن در یک تصویر است. → عکس او خانه‌ای را به تصویر کشید که در دوران کودکی در آن بزرگ شده بود. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
rotate [rouˈteɪt] v. To rotate something means to turn it around in a circle. → An airplane’s propellers rotate quickly to help it fly. چرخیدن، چرخاندن، دوران کردن کلمه rotate کردن چیزی به معنای چرخاندن آن در یک دایره است. → پروانه‌های هواپیما به سرعت می‌چرخند تا به پرواز آن کمک کنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ souvenir [su:vəniə:r] n. A souvenir is something you buy to remind you of a place or event. → I bought a Russian doll as a souvenir from my trip to Moscow. سوغاتی، یادگاری یکsouvenir چیزی است که برای یادآوری یک مکان یا رویداد می‌خرید. → من یک عروسک روسی به عنوان سوغاتی از سفرم به مسکو خریدم. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
submarine [sʌbməˈriːn] n. A submarine is a boat that can go underwater for long periods of time. → The submarine dove under the sea so the enemy couldn’t see it. زیردریایی یک submarine قایقی است که می‌تواند برای مدت طولانی زیر آب برود. → زیردریایی به زیر دریا شیرجه زد تا دشمن نتواند آن را ببیند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ trace [treɪs] v. To trace something means to follow over it with the eyes or a finger. → He traced over the graph with his finger. ردیابی کردن، دنبال کردن کلمه trace کردن چیزی به معنای دنبال کردن آن با چشم یا انگشت است. → او با انگشت خود نمودار را دنبال کرد ( انگشتش را روی نمودارکشید). 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه ✨ An Interesting Life A man looked through some boxes with his grandson. They were filled with old photographs and objects that portrayed important events from the grandfather’s life. He wished to share the circumstances behind each event with his grandson. The grandson, however, thought his grandfather’s stories were boring. The grandfather coped with this. He ignored his grandson’s criticism. He took a photo from the box. “ That’s the submarine I was on during the war,” he explained. The grandson gazed at it. یک زندگی جالب مردی با نوه‌اش در حال نگاه کردن به چنتا جعبه بود. این جعبه‌ها پر از عکس‌های قدیمی و اشیائی بودند که وقایع مهمی از زندگی پدربزرگ را به تصویر می‌کشیدند. او می‌خواست شرایط پشت هر رویداد را با نوه‌اش به اشتراک بگذارد. اما نوه فکر می‌کرد داستان‌های پدربزرگش خسته‌کننده هستند. پدربزرگ با این موضوع کنار آمد. او انتقاد نوه‌اش را نادیده گرفت. او عکسی از جعبه بیرون آورد. توضیح داد: “این زیردریایی‌ای است که من در طول جنگ در آن بودم.” نوه به آن خیره شد. 🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_Wordsan interesting life.mp3
زمان: حجم: 1.63M
The grandfather glanced at the next picture and frowned. It showed a row of coffins. His grandson noticed the grief in his grandfather’s face. “ What is it?” the boy inquired. “ This was after a nuclear bomb was dropped,” the grandfather answered. “ It devastated a city.” Next the grandfather pulled a toy microscope from the box and rotated it in his hand. “ Where did you get that?” the grandson asked. “ This is a souvenir I bought at the science museum,” the grandfather said. پدربزرگ به عکس بعدی نگاه کرد و اخم کرد. عکسی بود که ردیفی از تابوت‌ها را نشان می‌داد. نوه‌اش غم و اندوه را در چهره پدربزرگش مشاهده کرد. پسر پرسید: “این چیست؟” پدربزرگ پاسخ داد: “این بعد از انداختن یک بمب هسته‌ای بود. شهر را ویران کرد.” سپس پدربزرگ یک میکروسکوپ اسباب‌بازی را از جعبه بیرون کشید و آن را در دستش چرخاند. نوه پرسید: “این را از کجا آوردی؟” پدربزرگ گفت: “این یک یادگاری است که از موزه علوم خریدم.”