#short_story #unit19 #level2
داستان کوتاه
Mrs. May and the Green Girl
One morning, people from a small town found a little girl by a stream. She seemed to be wearing a green costume. As the people got closer, they saw that the girl’s skin was green!
“Oh my!” The people exclaimed. “What if her motive for coming to our town is bad? What if she has a strange origin?”
An old woman kindly went to her. “Look how scared she is. Please,” she begged. “Do not reject her. I will adopt her.”
There was silence until the judge spoke. “I don’t know,” he said in a worried tone.
خانم می و دختر سبز
یک صبح، مردم یک شهرک کوچک یک دختر کوچک را در کنار یک نهر پیدا کردند. به نظر میرسید که او یک لباس سبز به تن دارد. وقتی مردم نزدیکتر شدند، دیدند که پوست دختر سبز است!
مردم فریاد زدند «اوه خدای من!» «اگر دلیل آمدن او به شهر ما بد باشد چه؟ اگر او یک ریشه و اصالت عجیب و غریب داشته باشد چه؟»
یک زن مسن با مهربانی به سمت او رفت. «نگاه کنید که او چقدر ترسیده است. لطفاً»، او التماس کرد. «او را رد نکنید. من او را به فرزندی خواهم گرفت.»
تا زمانی که قاضی صحبت کرد، سکوت برقرار بود. او با لحن نگرانی گفت «نمیدانم».
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
bench [bentʃ] n. #noun #unit19 #level3
A bench is a long seat for two or more people.
→ Most parks have benches for citizens to relax upon.
نیمکت
یک bench یک صندلی دراز برای دو یا چند نفر است.
→ بیشتر پارکها نیمکت هایی برای استراحت شهروندان دارند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
confront [kənˈfrʌnt] v. #verb #unit19 #level3
To confront a hard situation or person is to deal with it.
→ The couple has to confront each other about their problems.
مقابله کردن، رویارویی، روبرو شدن با، مواجه شدن
کلمه confront با یک موقعیت یا شخص دشوار به معنی کنار آمدن با آن است.
→ آن زوج باید در مورد مشکلاتشان با یکدیگر رو در رو شوند و رک و راست صحبت کنند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
daisy [ˈdeɪzɪ] n. #noun #unit19 #level3
A daisy is a small flower with white petals and a yellow center.
→ There were a few daisies growing in the field.
گل مینا
یک daisy یک گل کوچک با گلبرگهای سفید و مرکز زرد است.
→ چند گل مینا در مزرعه رشد کرده بودند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
dispute [diˈspjuːt] n. #noun #unit19 #level3
A dispute is an argument or disagreement that people have.
→ Karen and Brian often have disputes about silly things.
نزاع، مشاجره
یک dispute یک بحث یا اختلاف نظر است که مردم دارند.
→ کارن و برایان اغلب در مورد مسائل احمقانه نزاع میکنند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
horror [ˈhɔ:rər] n. #noun #unit19 #level3
Horror is a feeling of being very afraid or shocked.
→ The audience screamed in horror when the ghost appeared in the movie.
وحشت، ترس شدید
یک horror احساسی است که فرد بسیار ترسیده یا شوکه شده باشد.
→ تماشاگران با وحشت جیغ زدند وقتی شبح در فیلم ظاهر شد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
incident [ˈɪnsədənt] n. #noun #unit19 #level3
An incident is an event that is usually not pleasant.
→ Mr. Wilson had an incident where he became sick and had to leave.
حادثه، اتفاق
یک incident رویدادی است که معمولاً خوشایند نیست.
→ آقای ویلسون دچار حادثه ای شد که در آن بیمار شد و مجبور شد آنجا را ترک کند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
mist [mist] n. #noun #unit19 #level3
Mist is water that you can see in the air or on a surface.
→ The forest was covered with mist.
مه، شبنم
یک mist آبی است که میتوانید آن را در هوا یا روی یک سطح ببینید.
→ جنگل با مه پوشیده شده بود.
➖➖➖➖➖➖➖➖
object [ˈɒbdʒɪkt] n. #noun #unit19 #level3
An object is an inanimate thing that you can see or touch.
→ The shopping cart was filled with objects.
شی، جسم، چیز
یک object یک چیز بیجان است که میتوانید آن را ببینید یا لمس کنید.
→ چرخ دستی خرید پر از اشیاء بود.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
orphan [ˈɔːrfən] n. #noun #unit19 #level3
An orphan is a child who does not have parents.
→ The orphan frequently cried during the night.
یتیم
یک orphan کودکی است که پدر و مادر ندارد.
→ یتیم اغلب در طول شب گریه میکرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
plot [plɔt] v. #verb #unit19 #level3
To plot is to make a secret plan to do something that is wrong or mean.
→ The group was plotting to ruin the company’s financial reports.
توطئهچینی کردن، نقشه کشیدن، دسیسه چیدن
کلمه plot به معنی کشیدن یک نقشه مخفیانه برای انجام کاری اشتباه یا بدخواهانه است.
→ گروه در حال توطئهچینی برای از بین بردن گزارشهای مالی شرکت بودند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
pregnant [ˈpregnənt] adj. #adjective #unit19 #level3
When a female is pregnant, she is going to have a baby.
→ The pregnant woman was shopping for baby clothes.
حامله، باردار، آبستن
وقتی یک زن pregnant است، قرار است بچهدار شود.
→ زن باردار در حال خرید لباس بچه بود.
➖➖➖➖➖➖➖➖
rage [reɪdʒ] n. #noun #unit19 #level3
Rage is a very angry feeling.
→ The chef was filled with rage when his helpers ruined the meal.
خشم، غضب
یک rage یک احساس بسیار عصبانی (بودن) است.
→ وقتی کمک آشپز ها غذا را خراب کردند، سرآشپز پر از خشم شد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
revenge [rɪˈvendʒ] n. #noun #unit19 #level3
Revenge is what you do to hurt or punish someone who hurts you.
→ He broke his sister’s doll as revenge after she lost his favorite book.
انتقام، تلافی
یک revenge کاری است که برای آزار دادن یا تنبیه کسی که به شما صدمه زده است، انجام میدهید.
→ او عروسک خواهرش را به عنوان انتقام شکست، بعد از اینکه خواهرش کتاب مورد علاقهاش را گم کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
shame [ʃeɪm] n. #noun #unit19 #level3
Shame is a bad feeling about things you have done wrong.
→ The boy felt shame about misplacing his clothes.
شرم، خجالت، شرمندگی
یک shame احساس بدی در مورد کارهایی است که اشتباه انجام دادهاید.
→ پسر از گم کردن لباسهایش احساس شرمندگی داشت.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
sigh [saɪ] v. #verb #unit19 #level3
To sigh is to breathe out loudly and show that you are tired or sad.
→ Molly sighed when she looked at all the information she had to research.
آه کشیدن، افسوس خوردن، نفس عمیق کشیدن
کلمه sigh به معنی با صدای بلند نفس را بیرون دادن و نشان دادن خستگی یا غم است.
→ مولی وقتی به تمام اطلاعاتی که باید تحقیق میکرد نگاه کرد، آه کشید.
➖➖➖➖➖➖➖➖
sneak [sniːk] v. #verb #unit19 #level3
To sneak is to move quietly so that no one hears or sees you.
→ The thief snuck out of the house without anyone noticing him.
دزدکی حرکت کردن، یواشکی رفتن
کلمه sneak به معنی حرکت آرام است به طوری که کسی صدای شما را نشنود یا شما را نبیند.
→ دزد بدون اینکه کسی متوجه شود، یواشکی از خانه خارج شد.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
spare [spɛə:r] v. #verb #unit19 #level3
To spare something is to give it because you have more than you need.
→ I wanted to help him but I couldn’t spare a tire.
بخشیدن، صرفنظر کردن، اضافی داشتن، چیز اضافه (یدکی) به کسی دادن
کلمه spare چیزی به معنی دادن آن است چون بیشتر از نیاز خود دارید.
→ میخواستم به او کمک کنم اما نتوانستم یک لاستیک اضافی در اختیارش بگذارم (اگر فرض کنیم گوینده یک فروشنده لاستیک، مکانیک، یا کسی است که منابع یدکی دارد).
معنی محتمل تر: گوینده وقت کافی برای کمک کردن نداشته است.
➖➖➖➖➖➖➖➖
stem [stem] n. #noun #unit19 #level3
The stem of a plant is the stick that grows leaves or flowers.
→ The rose had a long thin stem.
ساقه
یک stem گیاه، چوبی است که برگها یا گلها از آن رشد میکنند.
→ گل رز ساقه دراز و نازکی داشت.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
supper [ˈsʌpər] n. #noun #unit19 #level3
Supper is a meal that is eaten in the evening.
→ We usually have supper around 6 o’clock at my house.
شام، عصرانه
یک supper یک وعده غذایی است که در عصر (غروب) خورده میشود.
→ ما معمولاً حدود ساعت ۶ عصر در خانه ام شام میخوریم.
✍🏼در زبان انگلیسی، به خصوص در انگلیسی آمریکایی، تفاوت بین Supper و Dinner تا حد زیادی از بین رفته و هر دو اغلب برای اشاره به شام استفاده میشوند، اما ریشههای متفاوتی دارند:
Dinner:
در اصل به معنای اصلیترین وعده غذایی روز بود و در گذشته توسط طبقات بالا ممکن بود ظهر خورده شود.
امروزه: معمولاً به شام رسمیتر یا بزرگتر (به ویژه اگر در رستوران یا برای مهمان باشد) اطلاق میشود.
Supper:
در اصل به وعده غذایی سبکتر و غیررسمیتر گفته میشود .
اگر کسی امروز از Supper استفاده کند، در ۹۰٪ موارد منظور او شام است. اگر در مورد استفاده از آن تردید وجود داشت، میتوان با پرسیدن اینکه آیا منظور او همان Dinner است، موضوع را روشن کرد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
tender [ˈtendə:r] adj. #adjective #unit19 #level3
When something is tender, it is soft and easy to chew.
→ The meat was so tender they didn’t need knives to cut it with.
نرم، لطیف، ترد
وقتی چیزی tender است، نرم و جویدن آن آسان است.
→ گوشت آنقدر نرم و ترد بود که برای بریدن آن نیازی به چاقو نداشتند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸