#noun #unit9 #level2
plenty [ˈplentɪ] n.
To have plenty of something is to have more than you need.
→ The school had plenty of books for the students to read.
بسیاری ، فراوانی
کلمه plenty از چيزي به معني داشتن بيشتر از آنچه که نياز داريد است.
→ مدرسه کتاب های زیادی براي خواندن برای دانشآموزان داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit9 #level2
relieve [rɪˈliːv] v.
To relieve someone is to make them feel less pain.
→ The medicine relieved the sick boy.
کاستن ، تسکین دادن ، خلاص کردن از درد و رنج
کلمه relieve به کسي به معني این است باعث شوید درد کمتری احساس کند.
→ دارو به پسر بيمار تسکين داد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit9 #level2
reputation [ˌrepjəˈteɪʃən] n.
Reputation is the opinion that people have about someone.
→ The doctor had a reputation for helping people.
اعتبار ، آبرو ، شهرت ، خوشنامی ، آوازه
کلمه reputation نظری است که مردم در مورد کسي دارند.
→ پزشک شهرت کمک به مردم را داشت.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit9 #level2
royal [ˈrɔɪəl] adj.
Royal describes something that belongs to a king or queen.
→ The king sat upon the royal throne.
سلطنتی ، شاهانه
کلمه royal به چيزي اطلاق ميشود که متعلق به پادشاه يا ملکه است.
→ پادشاه بر تخت سلطنتی نشست.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#noun #unit9 #level2
slave [sleɪv] n.
A slave is a person who is not free and must work for someone else.
→ The slave worked very hard all day long.
برده ، غلام ، اسیر
یک slave کسي است که آزاد نيست و بايد براي کسي ديگر کار کند.
→ برده تمام روز سخت کار ميکرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#verb #unit9 #level2
struggle [ˈstrʌgəl] v.
To struggle is to fight against someone or something.
→ The kids struggled with each other for the toy.
تقلا کردن ، تلاش کردن ، دست و پا زدن ، مبارزه کردن، کشمکش داشتن
کلمه struggle به معني مبارزه با کسي يا چيزي است.
→ بچهها براي اسباببازي با هم کشمکش داشتند.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#adjective #unit9 #level2
stupid [ˈstjuːpɪd] adj.
When someone is stupid, they lack intelligence.
→ He said something stupid that made everyone angry at him.
احمق ، احمقانه، خنگ ، نفهم
وقتي کسي stupid است، فاقد هوش است.
→ او چيزي احمقانه گفت که همه را به خشم آورد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
#short_story #unit9 #level2
داستان کوتاه
The Tale of Bartelby O’Boyle
Long ago, there was a clever man by the name of Bartelby O’Boyle. As a boy, he was kept as a slave by the royal family. He saw other children play, but he always had to work. This frustrated him very much. But he was not stupid, and he wanted to change things.
Then one day there was a struggle for authority in the kingdom.
داستان بارتلبی او'بیل
در زمانهای بسیار دور، مردی زیرک به نام بارتلبی او'بیل وجود داشت. در کودکی، او به عنوان برده توسط خانواده سلطنتی نگه داشته میشد (به بردگی گرفته شده بود). او میدید که بچههای دیگر بازی میکنند، اما او همیشه مجبور بود کار کند. این موضوع او را بسیار ناراحت میکرد. اما او احمق نبود و میخواست تغییراتی ایجاد کند.
سپس روزی در پادشاهی درگیری بر سر قدرتی رخ داد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸
There was a division of the people, and one group fought against another group to see which would govern the kingdom. There was disorder in the kingdom. Bartelby ran away. He saw much fighting and destruction. Many people had nothing to eat; Bartelby decided to aid them. He would help them get food. But how?
Bartelby went to the capital to find an answer. There, he met a man named Gilliam.
مردم به دو گروه تقسیم شدند و یک گروه در برابر گروه دیگر برای تعیین اینکه کدام یک بر پادشاهی حکومت کند، جنگیدند. در قلمرو پادشاهی بینظمی حکمفرما بود. بارتلبی فرار کرد. او جنگیدن و ویرانی زیادی را دید. بسیاری از مردم چیزی برای خوردن نداشتند؛ بارتلبی تصمیم گرفت به آنها کمک کند. او تصمیم گرفت به آنها در تهیه غذا کمک کند. اما چگونه؟
بارتلبی به پایتخت رفت تا پاسخی بیابد. در آنجا، او با مردی به نام گیلیام ملاقات کرد.
⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️
🌸 @Essential_English_Words 🌸