eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
118 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
formal [ˈfɔːrməl] adj. If something is formal, it is done in an official way. → It was a formal dinner, so we wore our best clothes. رسمی اگر چیزی formal باشد، به شیوه‌ای رسمی انجام می‌شود. → آن یک مهمانی رسمی بود، بنابراین ما بهترین لباس‌هایمان را پوشیدیم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
height [haɪt] n. Height is how tall someone or something is. → My height is 168 centimeters. قد ، ارتفاع کلمه height میزان بلندی یک شخص یا چیزی است. → قد من 168 سانتی‌متر است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
invent [ɪnˈvent] v. To invent something is to create something that never existed before. → My grandfather has invented some interesting things. اختراع کردن ، از خود درآوردن کلمه invent چیزی به معنی ایجاد چیزی است که قبلاً هرگز وجود نداشته است. → پدربزرگم چیزهای جالبی اختراع کرده است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
junior [ˈdʒuːnjər] adj. If someone is junior in their job, they do not have a lot of power. → When she started at the company, she was only a junior manager. تازه کار ، کم سابقه ، دون پایه ، خرده پا، مبتدی اگر کسی در شغلش junior باشد، قدرت زیادی ندارد. → زمانی که او در شرکت شروع به کار کرد، فقط یک مدیر دون پایه بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
labor [ˈleɪbər] n. Labor is the act of doing or making something. → Building the house took a lot of labor. کار ، زحمت ، سعی ، کوشش کلمه labor عمل انجام دادن یا ساختن چیزی است. → ساختن خانه نیاز به کار زیادی داشت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
mechanic [məˈkænɪk] n. A mechanic is someone who fixes vehicles or machines. → We took the car to the mechanic to be fixed. مکانیک یک mechanic کسی است که وسایل نقلیه یا ماشین‌ها را تعمیر می‌کند. → ما اتومبیل را پیش یک مکانیک بردیم تا تعمیر شود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
prime [praɪm] adj. If something is prime, it is the most important one. → Dirty air is a prime cause of illness. اصلی ، عمده اگر چیزی prime باشد، از همه مهم‌تر است. → هوای آلوده علت اصلی بیماری است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
shift [ʃɪft] v. To shift to something is to move into a new place or direction. → He shifted to the other side of the table to eat his breakfast. تغییر مکان دادن ، انتقال دادن کلمه shift به چیزی به معنی حرکت به مکان یا جهت جدیدی است. → او به سمت دیگر میز رفت تا صبحانه‌اش را بخورد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
signal [ˈsignəl] n. A signal is a sound or action that tells someone to do something. → The coach blew his whistle as a signal to begin the game. علامت ، نشان ، اخطار، سیگنال یک signal صدا یا عملی است که به کسی می‌گوید کاری را انجام دهد. → مربی سوت خود را به نشانه شروع بازی به صدا درآورد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
sincere [sɪnˈsɪər] adj. When people are sincere, they tell the truth. → He sounded sincere when he apologized to me. مخلص ، بی ریا ، صمیمی ، صادق وقتی افراد sincere باشند، حقیقت را می‌گویند. → وقتی او از من عذرخواهی کرد، واقعاً صادق به نظر می‌رسید. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه Henry Ford’s Famous Car My name is Henry Ford, and I invented a car called the Model T. I used to watch carriages on the streets. They fascinated me. Then I got a job as a junior mechanic. My father criticized me. He wanted me to run the farm. But I did not shift my plans. Then I worked for the Detroit Auto Company. But I wanted to make cars using less labor. That way, there would be fewer expenses. I started the Ford Motor Company in 1903. At first, the company did not do well. But many people were betting on my success. ماشین معروف هنری فورد نام من هنری فورد است و من یک ماشین به نام مدل T اختراع کردم. من همیشه در خیابان‌ها به تماشای کالسکه‌ها می‌نشستم. آن‌ها مرا شیفته خود می‌کردند. سپس من شغلی به عنوان یک مکانیک جوان پیدا کردم. پدرم به من انتقاد می‌کرد. او می‌خواست من مزرعه را اداره کنم. اما من برنامه‌هایم را تغییر ندادم. سپس من برای شرکت خودروسازی دیترویت کار کردم. اما من می‌خواستم ماشین‌هایی بسازم که نیاز به کار کمتری داشته باشند. به این ترتیب، هزینه‌ها کمتر می‌شد. من شرکت فورد موتور را در سال 1903 تأسیس کردم. در ابتدا، شرکت به خوبی پیش نمی‌رفت. اما بسیاری از مردم روی موفقیت من شرط می‌بستند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸