eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
war [wɔː] n. A war is a big fight between two groups of people. → Many young men died in the war. جنگ یک war یک مبارزه بزرگ بین دو گروه از مردم است. → بسیاری از جوانان در جنگ کشته شدند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
worth [wəːθ] adj. If something is worth an amount of money, it costs that amount. → Our house is worth a lot of money. به اندازه ، به قدر ، معادل ، دارای ارزش، ارزش اگر چیزی به اندازه مقداری پول worth داشته باشد، هزینه‌اش آن مقدار است. → خانه ما به اندازه مقدار زیادی پول ارزش دارد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Seven Cities of Gold Many years ago, a Spanish officer named Coronado heard the story of seven great cities. “The walls of these cities are made of gold,” his friends told him. “The people eat meat from golden plates and dress in nice clothes,” they said. They called these cities the Seven Cities of Gold. Were the cities real? Coronado never considered asking his friends. Coronado thought to himself, “The things in these cities must be worth a lot of money.” So he went to find the Seven Cities of Gold. He took along three hundred men, many horses, and extra food. They headed west. Coronado wanted to achieve his goal very badly. هفت شهر طلا سال‌ها پیش، یک افسر اسپانیایی به نام کورونادو داستان هفت شهر بزرگ را شنید. دوستانش به او گفتند «دیوارهای این شهرها از طلا ساخته شده‌اند». آن‌ها گفتند «مردم از بشقابهای طلایی گوشت می‌خورند و لباس‌های زیبایی می‌پوشند». آن‌ها این شهرها را هفت شهر طلا نامیدند. آیا این شهرها واقعی بودند؟ کورونادو هرگز به فکر پرسیدن از دوستانش نبود. کورونادو با خودش فکر کرد: «چیزهای موجود در این شهرها باید ارزش زیادی داشته باشند.» بنابراین او به دنبال هفت شهر طلا رفت. او سیصد مرد، اسب‌های زیاد و غذای اضافی را همراه خود برد. آن‌ها به سمت غرب رفتند. کورونادو بسیار مشتاق بود که به هدف خود دست یابد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
☘ In the name of Allah ☘ level2
accomplish [əˈkʌmplɪʃ] v. To accomplish something means to finish it. → He accomplished his goal of running ten miles. به انجام رساندن ، به انتها رسیدن کلمه accomplish چیزی به معنی پایان دادن به آن است. → او هدف خود را برای دویدن ده مایل به انجام رساند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
approve [əˈpruːv] v. To approve of something means you like it or are happy about it. → Her co-workers approved her new plan. پسند کردن ، موافقت کردن، تأیید کردن کلمه approve چیزی به معنی این است که آن را دوست دارید یا از آن راضی هستید. → همکارانش طرح جدید او را تأیید کردند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
approximate [əˈprɒksəmɪt] adj. Approximate means to be close to an exact amount, number or time. → My approximate height is two meters. تقریبی کلمه approximate به معنی نزدیک بودن به یک مقدار، عدد یا زمان دقیق است. → قد تقریبی من دو متر است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
barrier [ˈbærɪər] n. A barrier is something that is in your way. → The Great Wall was a barrier between China and its enemies. سد ، مانع ، حائل یک barrier چیزی است که سر راه شما قرار دارد. → دیوار بزرگ مانعی بین چین و دشمنانش بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
detect [dɪˈtekt] v. To detect something means to notice or find something. → The boy ran to the kitchen when he detected the smell of cookies. یافتن ، کشف کردن ، پیدا کردن کلمه detect چیزی به معنی متوجه شدن یا پیدا کردن چیزی است. → پسر وقتی بوی شیرینی ها را متوجه شد، به آشپزخانه دويد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
duty [ˈdjuːtɪ] n. A duty is something that a person has to do. → It is parents’ duty to take care of their children. وظیفه ، تکلیف یک duty چیزی است که فردی باید انجام دهد. → مراقبت از فرزندان وظیفه والدین است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
elementary [ˌəlɪˈmentərɪ] adj. When something is elementary, it is the first or most simple thing. → Children go to elementary school before high school. ابتدایی ، مقدماتی ، اصلی وقتی چیزی elementary است، اولین یا ساده‌ترین چیز است. → کودکان قبل از دبیرستان به مدرسه ابتدایی می‌روند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
failure [ˈfeɪljər] n. A failure happens when you do not do something right. → My cooking ended in failure because I burned the food. شکست ، قصور ، عدم موفقیت یک failure زمانی اتفاق می‌افتد که شما کاری را درست انجام ندهید. → آشپزی من با شکست مواجه شد زیرا غذا را سوزاندم. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸