eitaa logo
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
3.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
126 ویدیو
14 فایل
🙊Stop Talking, Start Walking🏃‍♀️🏃 🦋 ادمین👈🏽 @soft88 ⁦♥️⁩روزی۵ #صلوات به نیت سلامتی و ظهور امام زمان ⛔️کپی و نشر مطالب به هر شکل حرام⛔️ 🙂اصطلاحات و پادکست🙃 @English_House گروه چت انگلیسی eitaa.com/joinchat/4007067660C220529a69d
مشاهده در ایتا
دانلود
shortage [ˈʃɔːrtɪdʒ] n. A shortage is a lack of something you need or want. → Since there was a shortage of food, people were hungry. کمبود ، کسری ، فقدان یک shortage فقدان چیزی است که شما به آن نیاز دارید یا آن را می خواهید. → از آنجایی که کمبود مواد غذایی وجود داشت، مردم گرسنه بودند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
solid [ˈsɒlɪd] adj. If something is solid, it is made of firm material. → The safe looked to be quite solid. جامد ، سخت ، سفت ، محکم اگر چیزی solid باشد، از مواد محکم ساخته شده است. → گاوصندوق به نظر می‌رسید که کاملاً محکم باشد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
stock [stɒk] n. A stock is a stored amount of something. → They keep a stock of rice so they’ll always have something to eat. موجودی ، سرمایه ، در انبار، ذخیره یک stock مقداری از چیزی است که ذخیره شده است. → آنها ذخیره ای از برنج نگه می دارند تا همیشه چیزی برای خوردن داشته باشند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
substance [ˈsʌbstəns] n. A substance is any specific material or mixture of materials. → Water is an important substance for all living things. ماده ، جسم یک substance هر ماده خاص یا مخلوطی از مواد است. → آب ماده مهمی برای همه موجودات زنده است. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
tomb [tuːm] n. A tomb is a grave where a dead person is buried. → Their whole family is buried inside the tomb. قبر ، مقبره ، گور ، مزار ، آرامگاه یک tomb جایی است که یک فرد مرده در آن دفن می شود. → کل خانواده آنها درون مقبره دفن شده‌اند. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
wound [wuːnd] n. A wound is an injury to the body. → He had many wounds after the car accident. زخم ، جراحت یک wound آسیبی به بدن است. → او پس از تصادف اتومبیل، زخم های زیادی داشت. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
داستان کوتاه The Clever Thief A new king inherited a lot of gold. He loved his gold very much. He even wanted to keep it after he died. Therefore, he had a large tomb built for himself and his riches. However, the tomb’s builder had a plan. Most of the stones were solid, but he put one special stone on the roof. It was made of a lighter substance. When the tomb was done, the king moved in his stock of gold. One night, the builder went to the tomb. His excitement mounted. Because all the stones looked alike, he had left a distinct mark on the artificial block. The mark helped him distinguish the difference in the architecture. دزد زرنگ یک پادشاه جدید مقدار زیادی طلا به ارث برد. او طلایش را بسیار دوست داشت. او حتی می‌خواست بعد از مرگش هم آن را نگه دارد. بنابراین، او دستور ساخت یک مقبره بزرگ برای خود و ثروتش را داد. با این حال، سازنده مقبره نقشه‌ای داشت. بیشتر سنگ‌ها سخت و محکم بودند، اما او یک سنگ خاص را روی سقف قرار داد. آن از یک ماده سبک‌تر ساخته شده بود. وقتی مقبره کامل شد، پادشاه ذخایر طلایش را به آنجا منتقل کرد. یک شب، بنا به مقبره رفت. هیجان او افزایش یافت. چون همه سنگ‌ها شبیه هم بودند، او یک علامت متفاوت روی بلوک مصنوعی گذاشته بود. این علامت به او کمک می‌کرد تا تفاوت در معماری را تشخیص دهد. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
The builder lifted the stone. Using a chain, he climbed into the tomb. He filled his pockets with gold. The builder followed this manner night after night. Soon, the king noticed a shortage in his gold. This annoyed the king. At last he hired a guard to hide inside the tomb. When the builder entered the tomb, the guard wounded him. He climbed a pole to the roof. The builder left drops of blood in the dust. The guard followed them and caught him. When the builder healed, he explained to the king that he didn’t keep any of the gold. He had given it all away to the poor. بنا سنگ را بلند کرد. با استفاده از یک زنجیر، به داخل مقبره رفت. جیب‌هایش را با طلا پر کرد. بنا شب به شب همین کار را می کرد. به زودی، پادشاه کمبود در طلایش را متوجه شد. این موضوع پادشاه را عصبانی کرد. سرانجام او یک نگهبان استخدام کرد تا داخل مقبره مخفی شود. وقتی بنا وارد مقبره شد، نگهبان او را زخمی کرد. او از یک تیرک به سقف بالا رفت. بنا قطرات خونی را روی زمین پر گرد و غبار به جا گذاشت. نگهبان آن‌ها را دنبال کرد و او را دستگیر کرد. وقتی بنا بهبود یافت، به پادشاه توضیح داد که هیچ یک از طلاها را نگه نداشته است. او همه آن‌ها را به فقرا داده بود. ⛔️کپی و نشر به هر شکل حرام⛔️ 🌸 @Essential_English_Words 🌸
پایان درس ۲۳✔️ 🔄 میانبر به ابتدای درس ۲۳ سطح ۲ eitaa.com/Essential_English_Words/6066 🔄 میانبر به دروس سطح ۱ eitaa.com/Essential_English_Words/4875 گروه چت و رفع اشکال eitaa.com/joinchat/4007067660C53e1dcc71d اصطلاحات ، پادکست 👇 🌺 @English_House
☘️ In the name of Allah ☘️