perfume [pəˈ:rfjuːm] n. #noun #unit11 #level3
Perfume is a good-smelling liquid that girls wear.
→ When she wore her perfume, everyone said she smelled great.
عطر، بوی خوش
یک perfume مایع خوشبویی است که دختران استفاده میکنند.
→ وقتی عطرش را میزد، همه میگفتند بوی عالی میدهد.
➖➖➖➖➖➖➖➖
pond [pɒnd] n. #noun #unit11 #level3
A pond is a very small area of water.
→ The ducks swam in the pond.
برکه، حوضچه
یک pond ناحیه بسیار کوچکی از آب است.
→ اردکها در برکه شنا کردند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
proverb [ˈprɒvəːrb] n. #noun #unit11 #level3
A proverb is a short saying that tells you something important.
→ The proverb “egg on your face” means you’ve done something embarrassing.
ضربالمثل، گفتار حکیمانه
یک proverb گفته کوتاهی است که نکته مهمی را به شما میگوید.
→ ضربالمثل “egg on your face” (روی صورتت تخم مرغ: ضایع شدن) به این معنی است که کاری خجالتآور انجام دادهای.
➖➖➖➖➖➖➖➖
pursuit [pərsuːt] n. #noun #unit11 #level3
A pursuit is a chase.
→ The dinosaur was in pursuit of the caveman.
تعقیب، پیگرد، دنبال
یک pursuit یعنی دنبال کردن.
→ دایناسور در تعقیب غارنشین بود.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
recite [rɪˈsaɪt] v.#verb #unit11 #level3
To recite something means to repeat or say aloud in front of a group.
→ Katie recited the Pledge of Allegiance in class.
از بر خواندن، روخوانی کردن، با صدای موزون خواندن
کلمه recite چیزی یعنی آن را تکرار کنید یا در مقابل گروهی به صدای بلند بگویید.
→ کیتی سرود وفاداری را در کلاس از بر خواند.
➖➖➖➖➖➖➖➖
wilderness [ˈwɪldə:rnɪs] n. #noun #unit11 #level3
A wilderness is an area where no people live.
→ If you are not careful, you can get lost in the wilderness.
طبیعت وحشی، بیابان، مناطق بکر، صحرا، سرزمین نامسکون و رام نشده
یک wilderness منطقهای است که هیچ انسانی در آن زندگی نمیکند.
→ اگر مراقب نباشید، ممکن است در بیابان گم شوید.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
أعظَمَ اللهُ اُجورَنا بِمُصابِنا بِالحُسَينِ (عليه السلام) وَجَعَلَنا وَإياكُم مِن الطَّالِبينَ بِثأرِهِ مَعَ وَليِّهِ الإمام المَهديّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ (عليهم السلام)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از رایحه سیب (طب ایرانی اسلامی)
16.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اعتراض استاد پناهیان به کمرنگ بودن نقش طب سنتی در درمان کرونا
🔻چرا اطبا سنتی برای نجات جان بیماران کرونایی قیام نمیکنند؟ بچههای مردم دارند میمیرند!
🔻چرا ایران تبدیل شده به آزمایشگاه درمان بسیاری از داروهایی که خیلی از جهانیان نپذیرفتند؟
🔻 مجلس به وزیری که متعهد به طب سنتی نیست، رأی ندهد!
➕ سخن یکی از پزشکان ردهبالای کشور
#کرونا
#پناهیان
#طب_اسلامی
#طب_سنتی
#اعتراض_پناهیان
🍎مجموعه طبی رایحه سیب👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1570963458Ced84a594b8
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👉English language
👉Farsi subtitle
🔴 دکتر شان بروکس از واکسن و آینده ی افرادی که آنها را تزریق میکنند میگوید.
واکسن کرونا برای شما چه کارهایی انجام میدهد؟!
🏡 @English_House 🏡
#short_story #short_story #story #audio_story #word #vocabulary #english #pronunciation #لغت #کلمه #انگلیسی #زبان #تلفظ #داستان #داستان_صوتی #audio_story
داستان کوتاه
👨🌾 Peter and the Dwarf
Peter was a hunter. One day, he was in pursuit of a deer and became lost. He usually carried a compass with him when he went into the wilderness, but that day he left it at home.
As he walked, the forest began to look different. He didn’t see any bamboo. Instead, there were bushes with long leaves. The ecosystem was now very abnormal. Peter knew he was in the Magic Marsh.
Now he was tired and thirsty. He was afraid. Being lost in the marsh could be fatal. When people entered it, they never came out.
پیتر و کوتوله
پیتر یک شکارچی بود. یک روز، در تعقیب یک گوزن بود و گم شد. او معمولاً وقتی به بیابان میرفت، قطبنما با خود حمل میکرد، اما آن روز آن را در خانه گذاشت.
همانطور که راه میرفت، جنگل شروع به متفاوت به نظر رسیدن کرد. او هیچ بامبویی ندید. در عوض، بوتههایی با برگهای بلند وجود داشت. اکوسیستم اکنون بسیار غیرعادی بود. پیتر میدانست که در مرداب جادویی است.
حالا خسته و تشنه بود. ترسیده بود. گم شدن در مرداب میتوانست کشنده باشد. وقتی مردم وارد آن میشدند، هرگز از آن خارج نمیشدند.
🌸 @Essential_English_Words 🌸
@Essential_English_WordsPeter & Dwarf.mp3
زمان:
حجم:
1.64M
At last, he found a pond. Flowers grew around it. The blossoms smelled like the best perfume. He felt relaxed so he drank some water and fell asleep. When he awoke, he saw an evil dwarf staring at him.
“ What are you doing here?” it asked. The dwarf spoke in a strange dialect.
“ I’m lost,” said Peter. “ Can you help me?”
“Yes,” it said, but Peter didn’t know it was dishonest.
The dwarf took an old manuscript from his pocket. It was a magic map. “ Just recite the words at the bottom,” the dwarf explained. “ It will show you how to get home.”
سرانجام، او یک برکه پیدا کرد. گلها اطراف آن روییده بودند. شکوفهها بوی بهترین عطر را میدادند. احساس آرامش کرد، بنابراین مقداری آب نوشید و به خواب رفت. وقتی بیدار شد، یک کوتوله شیطانی را دید که به او خیره شده بود.
پرسید: “اینجا چه کار میکنی؟” کوتوله با لهجهای عجیب صحبت میکرد.
پیتر گفت: “گم شدهام.” “میتوانی کمکم کنی؟”
کوتوله گفت: “بله”، اما پیتر نمیدانست که او دروغگو است.
کوتوله یک دستنوشته قدیمی را از جیبش بیرون آورد. یک نقشه جادویی بود. کوتوله توضیح داد: “فقط کلمات پایین را بخوان.” “آن به تو نشان میدهد که چگونه به خانه برگردی.”
🇮🇷Essential English Words🇮🇷
#short_story #short_story #story #audio_story #word #vocabulary #english #pronunciation #لغت #کلمه
زمان:
حجم:
924K
“ Good,” Peter said. He was impatient and quickly grabbed the map.
He recited the magic words, and a line appeared on the map. He walked for many days but never left the marsh. Finally, the map led him back to the pond. He walked in a circle!
The dwarf was still there. “ Here’s a proverb for you to think about,” it said, “ When patience is lost, the so are you.”
پیتر گفت: “خوب است.” او بیصبر بود و سریع نقشه را گرفت.
او کلمات جادویی را خواند و خطی روی نقشه ظاهر شد. او روزهای زیادی راه رفت اما هرگز مرداب را ترک نکرد. سرانجام، نقشه او را به همان برکه بازگرداند. او در یک دایره راه رفته بود!
کوتوله هنوز آنجا بود. گفت: "این یک ضربالمثل است که باید به آن فکر کنی: “وقتی صبر از دست برود، تو هم از دست رفتهای.”
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
🌸 @Essential_English_Words 🌸