#سه_شنبه_های_مهدوی رباط شورین توزیع پک بهداشتی فرهنگی @Etr_Meshkat

#سه_شنبه_های_مهدوی مهدی یاوران مهدیه (مسجد مهدیه ) قرائت زیارت آل یاسین قرائت دعای فرج سخنرانی مهدوی @Etr_Meshkat

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 #وقتی_بیایی 🐡پرندگان هوا وماهیان دریا شاد می‌شوند، نهرها طولانی و پر آب شده، چشمه ها جاری می گردد، گیاهان و میوه ها در اوج شادابی عرض اندام می‌کنند 🐝حیوانات بهترین گیاهان را می‌خورند و محصولات ناب انسانها تحویل می دهند. آنها از این وضع بسیار خوشحال هستند 💆‍♂سلامت روح و جسم یکی ازاهداف بزرگ شماست .به همین دلیل هر چیزی که که کوچکترین ضرری برای سلامتی داشته باشد از زندگی ها حذف می شود .مردم با خوراک سالم از روحیه ای سرشاراز عشق و محبت و نشاط برخور دارند. 🌳درختان با خوشحالی اکسیژن تولید میکنند صدای نهرها با طراوت به گوش می رسد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @Etr_Meshkat

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی ✔️ مسئله‌ی آینده‌ی تاریخ، و اساساً آینده‌نگری، یکی از دغدغه‌ها و محورهای مهم قرآن است؛ آنقدر مهم که دینداری بدون آینده‌نگری، مردود است! 🔺#انتخابات داخلی ایران، چه ارتباطی به آینده‌ی تاریخ، می‌تواند داشته باشد؟ #انتخابات_۱۴۰۰ #سیاسی @Etr_Meshkat

#پشتیبان_ولایت_فقیه_باشیم گمان نکن همین که میگویی رهبر را دوست دارم... جانم فدای رهبر... یا در راهپیمایی ها شرکت می کنی و شعار می‌دهی یعنی ولایتی هستی و تمام... نه اینها کافی نیست ولایی بودن را از عمار یاد بگیر، عماری که در میدانها می‌رفت و رفع شبهه می‌کرد او در دل میدانها می رفت و از علی علیه السلام دفاع می‌کرد.. روشنگری می کرد...تو هم یاد بگیر... باید از سیدعلی دفاع کنی... دفاع عقیدتی از رهبری مهم‌ترین سلاح ما باید باشد @Etr_Meshkat

مولاجان زمان؛ مثل برق می گذرد و برای رسیدن به تو، سر از پا نمی شناسد؛ و من در انتظار طلوعت، ترک میکنم هر گناهی را، به امید پاک بودنم در لحظه ی دیدار ... #دعای_فرج @Etr_Meshkat

امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) از دنیا برود همانند کسی است که در خیمه و همراه آن حضرت به سر می برد. بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦ @Etr_Meshkat

#تلنگر به این فکر میکردم چرا نمیاد..؟ اونی که باید بیاد! به این نتیجه رسیدم شاید نیستیم اونی_که_بایدباشیم 🥀 ببخش اگه به جای سرباز، سربارت بودم.. انتظار🌻 @Etr_Meshkat

#سلام_بر_ابراهیم قسمت 4⃣5⃣ ✨ میدان مین عملیات فتح المبین شروع شد. من و ابراهیم به دلایلی عقب ماندیم. موقعی که رسیدیم دیدیم بچه های گردان در میان دشت نشسته اند. ابراهیم پرسید چرا اینجا نشستین؟ شما باید به خط دشمن بزنید! گفتن فرمانده گفته. فرمانده گفت جلو ما میدان مین است، اما تخریب چی نداریم. با قرارگاه تماس گرفتیم، تخریب چی در راه است. ابراهیم گفت الان هوا روشن میشه، اینها جان پناه و خاکریز ندارند، کاملا هم در تیر رس دشمن هستند. ابراهیم رو کرد به بچه ها گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بیا تا راه رو باز کنیم! چند نفر از بچه ها دنبال او دویدند. ابراهیم وارد میدان مین شد. پایش را روی زمین می کشید و جلو می رفت! بقیه هم همینطور! هاج و واج ابراهیم را نگاه می کردم. نَفَس در سینه ام حبس شده بود. من در کنار بچه های گردان ایستاده بودم و او در میدان مین. رنگ از چهره ام پریده بود. هر لحظه منتظر صدای انفجار و شهادت ابراهیم بودم! لحظات به سختی می گذشت. اما آن ها به انتهای مسیر رسیدند! شکر خدا در این مسیر مین کار نشده بود. ⏪ ادامه دارد... @Etr_Meshkat