همنوای حضرت زهراست قلبم، چونکه او
هم عزادار حسن شد، هم عزادار پدر ...
#شهادت_امام_حسن
#شهادت_پیامبر
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
حسن امشب ز غمت بر سر و بر سینه زده
تو خودت سینهزن ذکر حسن یا حسنی(ع)...
#شهادت_پیامبر
#شهادت_امام_حسن
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🥀
#چند_خط_روضه
یٰااَهْلَالعٰالَمْ
مرگمن اونروزیبودکهمادرمافتاد زمین..))💔
#شهادت_امام_حسن
#ماه_صفر
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
باور کنید قامت حیدر خمیده است
رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است
باور کنید بغض حسن مانده در گلو
خون دل حسین به صورت چکیده است
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
💔چگونه نوحه کنیم
این عزای سنگین را
💔شهید گشت و نفهمید
امتش این را...
#شهادت_پیامبر
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
°•بنت الزهرا(س)•°
💔چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را 💔شهید گشت و نفهمید ام
رفقا
خیلی حواستون باشه
از کلمه رحلت برای پیامبرمون استفاده نکنید
بخصوص در استوری هاتون
اقای ما به شهادت رسیدن💔
Hossein Taheri - To Asheghi Che Halie (MusicTarin).mp3
9.2M
آخرش مدینه تو بقیع می خونن امام رضاییا…
قربون کبوترای حرمت امام حسن
قربون این همه لطف و کرمت امام حسن
#شهادت_امام_حسن
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
امشب برای که گریه کنیم ؟!
...
آنکه که بی حرم است ؟؟؟
.
.
.
یا آنکه بی کفن ؟!💔
#شهادت_امام_حسن
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
مداحی آنلاین - آه یوماه - امین قدیم.mp3
1.76M
🔳 #شهادت_امام_حسن(ع)
🌴از مادرمم یاد کنید همه
🌴هر جا که میارید اسممو
🎙 #امین_قدیم
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
°•بنت الزهرا(س)•°
🔳 #شهادت_امام_حسن(ع) 🌴از مادرمم یاد کنید همه 🌴هر جا که میارید اسممو 🎙 #امین_قدیم ════.🥀.═══════
...
علت اصلی مرگش که فقـط زهـر نبود...
صحبت از آتش و از کوچه و
از در هم هست...💔
#شهادت_امام_حسن
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
.
تو منو رها کنی کجا برم ؟؟
امام حسن (ع) ...
#شهادت_امام_حسن
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
امشب شام غریبانه مظلومه فاطمست
یه شمع کوچولو تو خونه هاتون برای اقای کریم روشن کنید
#شام_غریبان
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
شب جمعه است ادب پیشه کنید
مادری دست به پهلو به حرم می آید
#ارسالی_شما
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
°•بنت الزهرا(س)•°
رسیدم کربلا الحمدلله.....♥️ #هم_اکنون
.
زمان با کسی که دوستش داری زود میگذره.....
.
#شب_جمعه_کربلا
°•بنت الزهرا(س)•°
#حس_خوب نائب الزیاره
.
به قول این مداح
از اهل زمونه خستم.....
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان...
مهمون ناخونده نمیخوای ؟؟؟
#شهادت_امام_رئوف
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
امام رضا عليه السلام:
هر كه غم و نگرانى مؤمنى را بزدايد خداوند در روز قيامت گره غم از دل او بگشايد. دانش دارنده خود را نگهبان است.
منْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اَللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ
📖 الکافي ج2 ص200
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
enc_16243240125896622282927.mp3
3.19M
یا امام رضا...
تویی تو رفیق بچگیم
کنار تو خوبه زندگیم
خونه امیدمه حرم (:
خوش بحال اون
که تو حرم تو مشرفه
برای هزارمین دفعه...
#شهادت_امام_رئوف
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد
دلشوره هایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه میترسید پیغمبر شروع شد
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
🖤حسن یعنی تمام هست زهرا
🖤حسن یعنی کریم هر دو دنیا
🖤حسن یعنی سکوت و رازداری
🖤حسن یعنی شب و دل بی قراری
🖤حسن یعنی غروری که شکسته
🖤حسن یعنی شهود دست بسته
🖤حسن یعنی غروب و رنگ نیلی
🖤حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی
🖤حسن یعنی بقیع تیره و تار
🖤حسن یعنی در وتیزیِ مِسمار
🖤حسن یعنی نه شمعی نه مزاری
🖤حسن یعنی نداری گریه داری
🖤حسن یعنی به رنگ ارغوانی
🖤حسن یعنی شکسته درجوانی
🖤حسن یعنی شهید زهر کینه
🖤حسن یعنی غریب اندر مدینه
🖤حسن یعنی تمام عشق مادر
🖤حسن یعنی عزیز قلب حیدر
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
°•بنت الزهرا(س)•°
🖤حسن یعنی تمام هست زهرا 🖤حسن یعنی کریم هر دو دنیا 🖤حسن یعنی سکوت و رازداری 🖤حسن یعنی شب و دل بی قرار
چقدر قشنگ امام حسن توصیف شدن در این شعر🥺♥️
یه تعریف قشنگ شنیدم که میگف
کوهها به عشقِ امامرضا هشت میشوند:)😍
#ارسالی_شما
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۹_۱۴_۲۱_۰۵_۲۴_۹۹۱.mp3
7.09M
من سائلم و سلطان منی
من دردم و تو درمان منی
باز اومده ام اقا تو حرم
تا دست بکشی باز روی سرم
🎙#حسین_طاهری
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکه هستم هرچه بودم بر کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه اورده ام.....💔
#امام_رئوف_من
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
دستی که خورده بر حرمت بال میشود
هر دل شکسته پیش تو خوشحال میشود
هر گاه میروم به حرم درد دل کنم
آنجا زبان حاجت من لال میشود
#شهادت_امام_رئوف
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
اومدیم حرم عبدالعظیم حسنی
کربلای ایران
مزد دوماه عزاداری و سیاه پوشیدنمونو از اقا بگیریم😍 این روز روهم به امام زاده حمزه که برادر امام رضا هست تسلیت بگیم
البته این تصویر برای امام زاده طاهره
هربار که میام دوتا امام زاده دیگه رو زیارت میکنم بعدم میشینم اینجا
همیشه هم جام خالیه وقتی میام
یه حس ارامشی داره امام زاده طاهر
دوتا امام زاده تو تهران رو خیلی دوست دارم
یکی امام زاده طاهر یکی امام زاده زید
هردو هم از فرزندان امام سجاد هستن
البته امام زاده زید فرزند بلافصل امام سجاد هستن
نائب الزیاره شماهم هستم
سفرنامه هم براتون نوشتم😁👇🏼
°•بنت الزهرا(س)•°
#سفرنامه افتاب سوزناک عراق به چشم میخورد به سمت ماشین هایی که به نجف میروند رفتیم پس از انتظار قاب
#سفرنامه
میخواستم لحظاتی را تنها باشم
جدا از مادر و دوستانمان نشستم
مداحی را پلی کردم و شروع به صحبت با مولایم شدم
خیسی که روی صورت حس میکردم گواه از اشک هایی بود که جاری شده بودند
در بین حرف هایم نگاهم به پرچمی افتاد که نام حضرت زهرا به زیبایی تمام روی ان نقش بسته بود
روبه گنبد کردم و خطاب به امیرالمومنین گفتم
میشود ان را به من بدهی :(
حرف ها و دعاهایم تمام شده بود
بازهم قولی از اقا گرفتم که ایام سوگواری یارش حضرت زهرا در کربلا باشم
کل دلخوشی سفرم همین بود که این دعایم مستجاب شود
با صحبت های دوستانمان فهمیدم وقت رفتن است
وداعی با مولا کردم و راهی شدیم
در مسیر فلافلی عراقی خود را مهمان کردیم
یکی از دوستان به خنده میگفت این را بخوریم
بازهم دو وعده عقبیم شام صبحانه نهار
این حکم شام دیشب را دارد
همگی خندیدیم و به سمت ماشین ها حرکت کردیم
حرکتی به مقصد عمود ۹۰۹
به محل اسکان که رسیدیم خوابیدن تنها انتخابمان بود
در بین شلوغی و سر و صداهای کودکان عراقی و
سرمای کولر های گازی
شاید سخت ترین کار برایم خواب بود
اما خستگی بر این حساسیت ها غلبه میکرد
تایمی نگذشت ، چشم بر هم نذاشته از خواب بیدار شدیم
تمام بدنم به طور عجیبی درد میکرد
سرفه و صدای گرفته و تمام علائم مریضی هم خوب شدنی نبودند
ارام در گوش مادر گفتم
به گمانم کرونا گرفته ام این درد بدن برایم عجیب است
با صحبت سرشیفت حرف هایم ادامه دار نشد
+باید هرچه سریع تراماده شوید و به موکب برویم برای کار
گفته اند فردا مسئولین می ایند
شنیدن این جمله شدید ازارم میداد
مسئولین
مسئولین
مسئولین
در این بین امام حسین و زائرانش چی؟
در لحظه ای اماده رفتن به موکب شدیم
دو عمودی را قدم زنان رفتیم تا رسیدیم
قرار شد من و ۳ نیروی جوان دیگر برای سیاه پوش کردن موکب استراحتگاه خادمان برویم
سیاهی هارا به دوش گرفتیم و رفتیم
این اولین خدمت موکب بود و حال بسیار خوشی داشتم
وارد موکبی به شکل خیمه شدیم
توپ پارچه سیاهی که اورده بودیم را باز کردیم
اما چهارپایه ای برای زدن نداشتیم
به پیشنهاد من یکی از دوستان بالای میلگرد ها رفت تا سیاهی بزند
در فکر خود میگفتم چقدر کند عمل میکند هنوز یک قسمت کوچک راهم به اتمام نرسانده کاش به جای او بالا بروم
فکرم را به زبان اوردم
+خواهرجان تو پایین بیا و کمی استراحت کن من بالا میروم
بدون چون و چرا قبول کرد
دستم را به میلگرد ها گرفتم تا بالا بروم
چقدر داغ است
فاصله میلگرد پایین تا زمین زیاد است و پاهایم به ان نمیرسد
حق داشت بنده خدا
اما این پیشنهاد خودم هست و نباید خراب شوم
به هر شکلی بود بالا رفتم که با مشکل دیگری مواجه شدم قد من بلند تر از فاصله میلگرد اول با دوم بود و کار را خیلی سخت میکرد
به هر شکلی بود شروع کردم
توانش را امام حسین میداد
شرلین بست هارا به من میداد و من سیاهی هارا میزدم
تا چهارپایه رسید
برای استراحت پایین امدم و شرلین شروع به کار کرد
و بعد از او کس دیگری
نگاهی به انها انداختم ، چرا بست هارا دور میلگرد ها نمیبندن
اینجوری که سیاهی ها خوب نشان داده نمیشود
فکرم را به زبان اوردم
+عزیز جان بست هارا به میلگرد ها ببند
_ میلگرد ها داغ هست و دست هایم میسوزد
پاسخش را دوست نداشتم با تعارف جدی خواستم پایین بیاید تا من انجام دهم
دست هایمان بسوزد ، فدای سر ارباب این چه استدلالی است
شروع به سیاهی زدن کردم ، میلگرد ها واقعا سوزان بود
بدون اغراق بگویم کف دست هایم قرمز شده بود اما نمیخواستم کوتاهی در کار شکل بگیرد
هرچه بود سیاهی تمام شد و راهی استراحت گاه شدیم
مدام این روزها صحبت از امدن مسئولین بود
مسئولینی که هر روز قرار بود بیایند و باز خبری از انها نبود
بلاخره انتظار تمام شد و تشریف اوردند
موکب را که دیدند متوجه شدند نیاز به نیروی مرد هست با نیروهای حشدشعبی صحبت شد و به کمک امدند
در نیم روز موکب سرپا شد
حال من روز به روز پس میرفت
با این حال داوطلب شدم شیفت اول را باشم
۱۲شب تا ۴ صبح
کنار مادرم ، شرلین و خاله شرلین که سرشیفت بود این ساعت را گذراندیم
#ادامه_دارد.....
#پارت_چهاردهم
°•بنت الزهرا(س)•°
#سفرنامه میخواستم لحظاتی را تنها باشم جدا از مادر و دوستانمان نشستم مداحی را پلی کردم و شروع به صح
#سفرنامه
#ادامه_پارت_چهاردهم
شیفت بعدی ۷ صبح بود و تایمی برای استراحت نداشتیم
با این حال دو ساعتی را خوابیدیم
مسئول کل خادم ها که مدیریتش مدام من را خشمگین میکرد سرشیفت مارا کنار کشیده و گفته بود دختر جوانی که در تیمت هست را به گروه فرهنگی بده
او توانایی کار پشتیبانی را ندارد
سرشیفت هم با اقتدار تمام مخالفت کرده و گفته بود او به اندازه چند نیروی شما کار میکند و این را نمیپذیرم
دلم نمیخواست کسی فکر کند در کارم ناتوانم
این روحیه در من وجود داشت که همیشه مایل بودم کاری را که انجام میدهم بهترین باشد
به همین دلیل با تمام قوا که روز به روز ضعف میرفت در شیفت ها حاضر میشدم
حالا شیفت ها منظم شده بود و از ساعت ۷تا ۱۰ صبح
و ۷تا ۱۰ شب شیفت ما بود
از تمام داروها قطع امید کرده بودم
داروهای هلال احمر هم فایده نداشت و چون باید کار میکردم این مریضی ازار دهنده بود
دکتری که همراه تیم بود مهر تاییدی بر حرفم زد و گفت که کرونا گرفته ای
سریعا به بیمارستان عراقی ها رفتم
با امپول و داروهایی که دادن حالم کمی بهتر شد
در شیفت شب حاضر شدم و پس از تموم شدن به استراحتگاه رفتیم
ما هنوز در خانه عراقی ها بودیم و دو گروه خادمی که بعد ما امدند به استراحتگاه موکب رفته بودند
شب را استراحت کردیم تا ۷ صبح به شیفت برویم
صبح که چشمانم را از خواب گشودم متوجه شدم......
#ادامه_دارد.....