eitaa logo
رسانه مردم
178 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
8.1هزار ویدیو
21 فایل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ انتقاد و پیشنهاد @ahmad_m313 @shahadat_114
مشاهده در ایتا
دانلود
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰به همین سادگی✅ این نونهال عزیز دوست داشتنی چقدر این مسئله .........رو خوب توضیح می دهد👏👏برای سلامتیش صلوات🌹حتما ببینید و برای دیگران هم بفرستید 🇮🇷اگر صلاح دانستید✅
✅😍اگر منتظرید یه پسر پولدار و خوشتیپ بیاد خواستگاری تون باید بدونید پسر با اون مشخصات بعیده از تور دخترای فامیل و همسایه و همکلاسی رد بشه برسه به شما😎 😊معلم: اگه ۱۰۰۰ تومن داشته باشی و از بابات هم ۱۰۰۰ تومن بخوای، چه قدر پول داری؟دانش آموز: ۱۰۰۰ تومن...معلم:ریاضی حالیت نیست دانش آموز: شما هم بابای منو نمیشناسی!🤓 😎شوهرخالم دستش میخاره میگه پول میاد دستم... پاش میخاره میگه میرم سفر.... گوشش میخاره میگه پشت سرم حرف میزنن🙃 اصلا یک درصد هم فکر نمیکنه که باید بره حموم😉😐 😐ملانصر الدین رفیقش فوت میشه نمیدونه چطور خبرو به زن رفیقش بگه بهش میگه شوهرت رفته یک زن گرفته زن رفیقش: الهی جنازشو بیارن خونه..ملا نصرالدین : بچه ها جنازه رو بیارید تو ..😎🙃
️⃣ نائب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گفت: باید برای تمام دهک‌ها یارانه پرداخت شود.2️⃣قم-ضابطین قضایی بسیج، سه انبار احتکار کالاهای اساسی از جمله برنج، روغن، ماکارونی، قند و شکر و چای را کشف کردند.3️⃣ساعتی پیش یکی از نیروهای ادارات دولتی استان ایلام در این مجموعه اقدام به گروگانگیری کرد.فرمانده انتظامی ایلام تصریح کرد: در این حادثه که تعدادی زخمی شدند، گروگانگیر سه نفر از کارکنان این اداره را کشت و خودش نیز دست به خودکشی زد.شخص گروگانگیر در اداره کل املاک بنیاد مستضعفان ایلام، کارمند این سازمان بوده و به دلایل مشکلات شخصی وارد این اداره شده، و به سمت کارمندان شلیک میکند.سرهنگ حیدری زاده فرمانده انتظامی شهرستان ایلام در جریان گروگان گیری امروز توانست نارنجک پرتابی ضارب را حمل و انفجار آن را خنثی کند4️⃣ توقیف یک فروند کشتی خارجی حامل ۵۵۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در آب‌های خلیج‌فارس و ۷ نفر خدمه آن نیز پس از دستگیری، جهت تکمیل روند تحقیقات در بازداشت به سر می‌برند.5️⃣اختلال در سامانه فروش یکپارچه خودرو و خریدارانی که موفق به ثبت‌نام نمی‌شوند.عبدالله توکلی لاریجانی مدیرکل دفتر صنایع خودروی وزارت صمت در این ارتباط به خبرنگار تسنیم، گفت: ما مدام در حال پایش سایت هستیم و در برخی از موارد سایت به‌صورت مقطعی برای تعدادی در دسترس نیست که می‌توانند در زمان دیگری نسبت به ثبت‌نام اقدام کنند.6️⃣طرح جدید کمیسیون قضائی مجلس/ مجازات حبس مردان از قانون مهریه حذف شد7️⃣زاکانی: فیش‌های حقوقی منتشرشده در فضای مجازی از رانندگان اتوبوس‌ها درست است. نزدیک 300 نفر اعتراض داشتند و الباقی ارائه خدمت می‌کردند و از دیروز هم روند خدمت‌رسانی‌ عادی شده است؛ برخی افراد اعتراضات را ساماندهی می‌‌کردند که پس از برخورد با آن‌ها موضوع خاتمه یافت.مشکل راننده‌های اتوبوس به مصوبه‌ای از شورای‌عالی کار برمی‌گشت که نقض ضمنی شده است. این شائبه ایجاد شده بود که حق قانونی آن‌ها در حال تضییع شدن است که توضیح دادیم این‌طور نیست و علی‌الحساب هم به آن‌ها پرداخت کردیم‌.️⃣منابع رسانه ای از وقوع انفجار در استان «دیالی» عراق خبر می دهند.بر اساس این گزارش، گفته می شود که انفجار مذکور در منطقه «زنانه» به وقوع پیوسته است.منابع عراقی تاکنون گزارش بیشتری از این انفجار و تلفات احتمالی آن منتشر نکرده اند.2️⃣نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی بامداد امروز به مناطقی در جنین یورش برده و چندین خانه را محاصره کردند.مبارزان مقاومت با آنان وارد درگیری شدند و با پرتاب نارنجک‌های دست‌ساز به مقابله با آنان پرداختند.صهیونیست‌ها به منزل اسید ترکمان جوان فلسطینی یورش برده و او را به اسارت گرفتند.صهیونیست‌ها خسارت زیادی هم به منزل این جوان فلسطینی وارد کردند. نظامیان اشغالگر ارتش رژیم صهیونیستی پس از چند ساعت حمله عقب‌نشینی کردند.در حمله بامداد امروز به جنین و دیگر مناطق کرانه باختری، نزدیک به ۲۰ جوان فلسطینی به اسارت گرفته شدند.
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅کلیپ فوق العاده زیبا از حسین طاهری برای امام رضا (ع)❤️ 🔰السلامُ عَلَیک یا امام الرئوف یا ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ المُرتضی✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ💐
🔰داستان و صحبت‌های تکان‌دهنده دختری از.............❌خانواده مذهبی نداشتم، اما سنتی بودند. ساعت ورود و خروجم برایشان خیلی مهم بود.  آدم گاهی دلش می‌خواهد بعد از کلاس با دوستهایش برود بیرون، چیزی بخورد. تفریحی بکند. برای همین مجبور شدم از کلاس‌های دانشگاهم بزنم که بتوانم حداقل کمی با دوستانم بیرون بروم. مادرم برای این کار دلیل هم داشت مدام می‌گفت جامعه بد است و ممکن است تو هم بد شوی🔴با یکی از خاله‌هایم خیلی دوست بودم. از خانه زدم بیرون و رفتم خانه خاله‌ام ماندم. راستش من با حرف‌های خاله‌ام از خانه زدم بیرون. یکبار داشتیم با هم حرف می‌زدیم. من از مادرم گله می‌کردم. خاله‌ام می‌گفت وقتی به تو هیچ احترامی نمی‌گذارد؛ تو چرا به خودت هیچ احترامی نمی‌گذاری و اجازه می‌دهی اینطوری اذیتت کند. شاید اگر آن روز خاله‌ام این حرف‌ها را نمی‌زد و به جایش من را به راه درست و راست می‌کرد، من دست به چنین کاری نمی‌زدم، ولی حرف‌های خاله‌ام حسابی مرا بهم ریخت. از خانه بیرون زدم و یک هفته خانه خاله‌ام ماندم تا اینکه پدرم دنبالم آمد و گفت به خاطر من برگرد. هرچه باشد مادرت است و بیشتر از هرکس صلاح تو را می‌داند و من هم برگشتم.🔹وقتی فهمیدند با کسی دارم، پدرم یک هفته با من حرف نزد بعد هم که به حرف آمد گفت: «دیگه اسممو نیار»، اما مادرم همه جوره بحث را بالا کشید. کلامی و غیرکلامی با من درگیر بود. می‌گفت دیگر اجازه نمی‌دهم به دانشگاه بروی، باید انصراف بدهی! خودم هم کار‌های انصراف را انجام می‌دهم. من آن موقع دانشجوی ممتاز دانشگاه بودم. من هم داد و بیداد می‌کردم که من عاشق درس و رشته‌ام هستم و شما هم نمی‌توانید جای من تصمیم بگیرید. خاله‌ام پشت مرا گرفت و دوباره رفتم به خانه‌اش و این بار دو هفته آن‌جا ماندم. خاله و مادرم رابطه چندان خوبی باهم ندارند مثل بعضی خواهر و برادر‌ها از بچگی بین‌شان کینه است. مادر زن برادرم هم بود و قصه را کمی پیچیده می‌کرد. دست آخر قرار شد یک جلسه بزرگ خانوادگی برای رسیدگی به وضعیت من تشکیل شود. از این جلسه‌ها که ریش سفید و بزرگتر‌های فامیل دور هم جمع می‌شوند. تصمیم این جلسه هم بر این شد که من بگویم غلط کردم و آدم می‌شوم و هر چیزی مادرم بگوید بگویم چشم، تا اینکه برگردم خانه.🔶با «پژمان» توی کافی‌نت آشنا شدم. من داشتم پروژه دانشگاهم را انجام می‌دادم و او هم داشت کار‌های آزمون جامع دکترایش را انجام می‌داد. آنجا سر همین چیز‌ها سر صحبت باز شد. من معماری می‌خواندم، او مکانیک می‌خواند. اوایلش فقط می‌خواست برای پایان‌نامه کند، اما رابطه‌مان کم کم بیشتر شد. من به چشم یک دوست نگاهش می‌کردم و برای همین از وضعیت زندگی‌ام برایش می‌گفتم تا اینکه پژمان به من پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم. بعد از پژمان یک روز آمدم تهران تا با دایی‌ام در این رابطه صحبت کنم. دایی‌ام موافقت کرد و قرار شد حمایتم کند. پدرم گفت فقط یک شرط دارم و شرطش این بود که ما صیغه محرمیت بخوانیم. دایی‌ام گفت این ماجرا با من! اما هیچوقت این صیغه خوانده نشد و دایی‌ام به راحتی مساله را پشت گوش انداخت. پدر و مادرم خیال می‌کردند ما به هم محرم شدیم و من تهران ماندنی شدم تا با پژمان زندگی کنم.❌رابطه ما مثل همه رابطه‌ها با شمع و گل و و خیلی رمانتیک شروع شد. آنقدر خوب که نمی‌توانید تصورش را بکنید. با یک چمدان رفتم یک خانه نقلی، که همه چیزش برای زندگی دو نفر آدم که همدیگر را دوست دارند مناسب بود. روز اول ناهار را بیرون خوردیم و حسابی خوش گذشت، طاقت نیاوردیم شام را هم دوباره بیرون رفتیم و خوردیم. درست مثل فیلم‌ها بودیم. همه فیلم‌های دختر و پسری و عشق و عاشقی، اما این احساسات به ظاهر خوب، فقط یک ماه بیشتر دوام نداشت! بعد از یک ماه حس و حالم تغییر کرد. همه چیز عوض شد. حس می‌کردم کسی هستم که برای نظافت خانه آن پسر آمده‌ام. انگار آمده‌ام که همیشه خانه و زندگی‌اش را مرتب نگهدارم. آن‌قدر یک ماه اول به من خوش گذشته بود که حرف‌های پدرم و محرم شدن‌مان برایم خیلی اهمیت نداشت. بعد‌ها هم وقتی هربار به پژمان می‌گفتم بیا کنیم می‌گفت این کاغذبازی‌ها چه اهمیتی دارد؟ ما باهم خوبیم. همدیگر را دوست داریم و بقیه‌اش هیچ اهمیتی ندارد!👇
👈هیچوقت نفهمیدم پژمان کارش چیست و چه کار می‌کند. هربار که می‌پرسیدم می‌گفت چه اهمیتی دارد؟ مهم این است من پول برای خانه بیاورم که می‌آورم. من هم تبدیل به یک زن نظافت‌کار دربست شده بودم. هیچ چیزی از او نمی‌دانستم جز اینکه دکترا دارد و یک کار‌هایی دارد انجام می‌دهد. از خانواده‌اش هم چیزی نمی‌دانستم. آن‌ها هم از من چیزی نمی‌دانستند. اصلا نمی‌دانستند پسرشان دارد با دختری مثل من زندگی می‌کند. هربار که میگفتم مرا با خانواده‌ات آشنا کن، می‌کرد و می‌گفت: «نه الان زمانش نیست من باید قبلش با آن‌ها حسابی صحبت کنم. چون خیلی سنتی و مذهبی هستند و عقد مرا با یکی بسته اند و تو را به چشم بدی نگاه می کنند. من هم نمی‌خواهم اینطور باشد و برای همین فعلا صبر کنیم⚠️غذا درست می‌کردم، لب نمی‌زد. می‌گفت این چیست؟ غذا را می‌کرد. به خودم می‌گفتم لابد من یک کاری کرده‌ام. می‌گفتم تو بگو من چه کار کرده‌ام؟ بگو من خودم را اصلاح می‌کنم. اما می‌گفت برو من نمی‌خواهم ببینمت وقتی من در خانه هستم تو برو داخل اتاق که دیگر نبینمت. هیچوقت نفهمیدم با کسی ارتباط دارد یا نه. چیزی از او نمی‌دانستم. از تهران هم چیزی نمی‌دانستم. نمی‌دانستم حتی زندگی کردن در شهر به این بزرگی و شلوغی چگونه است. می‌ترسیدم حتی با کسی حرف بزنم. حتی با دایی‌ام. می‌گفتم اگر پژمان بفهمد من با کسی درد و دل می‌کنم ممکن است مرا سر به نیست کند. مادرم درست می‌گفت که کارم و راهم است و من هرچه می‌گذشت از خودم بیشتر بدم می‌آمد. احساس گناه می‌کردم از اینکه وقتی می‌خواستم با پژمان زندگی کنم با مادرم خیلی بد حرف زدم.♦️زندگی‌ام جهنم شده بود. مدام به پژمان می‌گفتم چرا نمی‌خواهی مرا به خانواده‌ات معرفی کنی؟ می‌گفت: «اوه، چی را معرفی کنم؟ چه کسی را معرفی کنم؟ دختری که بدون هیچی حاضر است با یک پسر زیر یک سقف زندگی کند؟» می‌گفتم: «من به تو تعهد دارم. دوست داری بروم با یک پسر دیگر ارتباط بگیرم؟» می‌گفت: «برو، راه دراز، جاده دراز برو» می‌دانست من نمی‌روم. می‌دانست میان خانواده‌ام چه وضعیتی داشتم و حالا هرچه بگوید نمی‌روم. می‌کرد. آخری‌ها بند کرده بودم بیا برویم عقد کنیم. هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رفت. به خودم آمدم دیدم دارم بدون هیچ حق و حقوقی یک مرد را‌ تر و خشک می‌کنم و جوانی‌ام را به پایش می‌ریزم. بدون اینکه هیچ حقی در زندگی‌اش داشته باشم با مردی ارتباط داشتم که با من بد دهنی می‌کرد، تحقیرم می‌کرد و حتی یکبار از روی عصبانیت طوری توی که هنوز فکر می‌کنم دندان‌هایم لق شده. حس می‌کردم دارد از همه جسمم، روحم روانم سوء استفاده می‌کند.🔞اگر صیغه عقد را خوانده بودیم خیلی چیز‌ها فرق می‌کرد. شاید عده‌ای مثل پژمان بگویند چه فرقی می‌کند؟ آدمی که بخواهد خیانت کند و نسازد همه جوره نمی‌سازد و صیغه و عقد و کاغذ جلویش را نمی‌گیرد. من می‌گویم فرق می‌کند، چون با هیچی زندگی کرده‌ام. می‌توانستم را بکوبم جلوی خانواده‌اش، جلوی قانون و بگویم این آدم نسبت به من مسوول است. اما دستم به هیچ جا بند نبود. می‌رفتم چه می‌گفتم؟ می‌گفتم که من همینجوری الکی حاضر شده‌ام بدون هیچ تعهدی بیایم با پسر شما زندگی کنم و الان ناراضی‌ام؟ بقیه چه جوابی به من می‌دادند؟ برایم چه کار می‌کرد؟⚫️کم آورده بودم. هرکس مرا می‌دید از چهره‌ام می‌فهمید چه حالی دارم. دوباره و این بار درب و داغان و به هم ریخته رفتم خانه دایی‌ام و از احوالاتم گفتم. آنقدر لاغر شده بودم که اصلا لازم نبود دهان باز کنم و از شرایطم بگویم. کل امیدم پژمان بود که او هم مرا حسابی دور زده بود. هیچ چیزی برای خودم نداشتم. حتی یک لقمه نان برای خانه نمی‌آورد که حس کنم مسئوولیتی دارد. دوباره به خانه دایی‌ام رفتم. دایی‌ام که همه زندگی‌اش الگوی من شده بود.وقتی سرشکسته برگشتم توقع داشتم مادرم هوایم را داشته باشد. توقع داشتم حالا که خورده‌ام و نیازمند حمایت عاطفی‌اش هستم، حواسش بیشتر به من باشد. چندبار خودم زبانی گفتم که من حمایت عاطفی‌ات را می‌خواهم، اما هیچ چیزی تغییر نکرد. جز اینکه مدام گفت: خودت کردی، می‌خواستی نکنی. از من کاری بر نمی‌آید.🔴از همه مرد‌ها بدم می‌آید. هرکسی سراغم بیاید فرار می‌کنم. حتی اگر بگوید می‌خواهم ازدواج کنیم. دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد مرا به خودش جلب کند. من آدمی را دیدم که دکترا داشت. با سواد بود. قربان صدقه‌ام می‌رفت. دوستم داشت، اما یکماهه همه چی از هم پاشید. دوستی و ازدواج سفید که هیچ. ازدواجی که اسمش را بیخودی ازدواج گذاشته‌اند. این هیچ چیز نیست. همه چیزت را می‌دهی، اما هیچ‌چیزی به دست نمی‌آوری. یک برگ کاغذ نداری که بروی سراغ قانون ظلمی را که می‌کشی بگویی! تازه همه هم سرزنشت می‌کنند که خودت خواستی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰آیه 94 سوره یوسف📖 وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ◀️هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد، پدرشان [= یعقوب‌] گفت: «من بوی یوسف را احساس می‌کنم، اگر مرا به نادانی و کم عقلی نسبت ندهید!» ❤️﷽‌قال الامام زین العابدین علیه السلام : بهترين مردم هر زمان , كسانى هستند كه منتظر ظهورحضرت مهدى عليه السلام هستند.📚 بحار ج52 ص122 🌼برای فرج و سلامتی (عج) صلوات🌹اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲به حق حضرت زینب کبری (س)✅
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕زيباترين صبح دنيا در چشم آدم‌هايى طلوع می‌كند كه دست را می‌گيرند و پا به پاى تلاش و مهربانى هدف‌هايشان را دنبال می‌كنند🌱 سلام صبحتون بخیر❤️روزی شاد و آرام داشته باشید و از این کوتاه لذت ببرید✅
🔹۲۱ اردیبهشت: آتش‌سوزی مزارع ‎ منطقه پیان ایذه 🔶۲۲ اردیبهشت: واژگونی تریلی ‎ در سه‌راه سیاه‌منصور دزفول ♦️۲۶ اردیبهشت: آتش‌سوزی مزارع ‎ ارمو دره‌شهر 🔺۲۷ اردیبهشت: واژگونی تریلی ‎ در محور بندر چابهار به ایرانشهر ⚠️ قبلا دادیم... باید مراقب باشیم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶افشاگری عسگری نماینده البرز درباره کسانی که گندم را گردن جنگ اوکراین انداختند🔹تولید کل دنیا در سال ۲۰۲۱، ۷۸۰ میلیون تن بوده است. سهم ۳۳ میلیون تن بوده است🔹تمام این ها به خاطر یک درصد است؟ چرا آمار می دهید؟ ✍️هفته پیش این نماینده مجلس صحبتهای مهمی انجام داد که مهمترین بخش صحبتهای نماینده رو تو فیلم مشاهده میکنید و در ادامه گفت:فقط با افزایش قیمت می توان با مقابله کرد؟ قیمت را افزایش دادیم آیا قاچاق آن کنترل شد؟