eitaa logo
فاطمی
423 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
در جلسه دادگاه متهمان شهادت سیدروح الله عجمیان چه گذشت؟ 🔺متهم حسینی:  🔹به اندازه دو بند انگشت دو مرتبه چاقوی خود را به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم. 🔺متهم کرمی: 🔹من با دست چپم دستم را روی شانه شهید انداختم و با یک سنگ به سرش ضربه زدم. سنگ وقتی به سرش خورد خرد شد. بعد از اینکه سنگی به سر شهید زدم سه ضربه با مشت به سرش کوبیدم... وقتی وضعیت خلوت شد یک ضربه به شهید زدم و فرد دیگری با چاقو به دنده چپ شهید ضربه وارد کرد. 🔺متهم فرزام نیا: 🔹دو ضربه چاقو را به پیکر شهید از ناحیه پشت کتف راستش وارد کردم، یکی از ضربات به وی وارد شد و ضربه دوم هم به دست کسی که پیکر شهید را بر زمین می‌کشید اصابت کرد..پس از وارد کردن ضربات چاقو فرار کردم.
💢کشته سازی هدفمند براندازان! ۱-همه اکانتای برانداز فراخوان میدن که با هر نتیجه‌ای بعد بازی بریزید بیرون ۲-تو خیابون بدون هیچ درگیری و ناآرامی، به مهران سماک شلیک میشه! ۳-بلافاصله عکس، اطلاعات وحرف‌های خانواده، ساعت ۴صبح منتشر میشه! ۴-خیلی اتفاقی مشخص میشه مهران هم‌بازی بچگی سعید عزت‌اللهی بوده! خییلی اتفاقی! «آدم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهدید مردم برای اعتصابات اجباری 🔹مردم ایران! یا اعتصاب میکنید یا با خراب کردن زندگیتان مجبورتان میکنیم اعتصاب کنید 🔹چهره‌ی بدون روتوش این دیکتاتورهای به قدرت نرسیده رو ببینید که چطور بعد از دست رد زدن مردم به سینه‌شان، وقیحانه برای آن‌ها خط و نشان می‌کشند.
💟 🌹شهید مدافع‌حرم ❄️همسر شهید نقل می‌کنند: من در تلفنم، نام همسرم، آقاجواد، را با عنوان «شهید زنده» ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده‌ای! ❄️قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره‌اش را بگیرم. وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان «شریک جهادم و مسافر بهشت» ذخیره کرده بود. گفت: از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به خدا می‌سپارم و میروم
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _من با این لباس چندین بار به داخل عراقی ها رفتم و با اونها نون و ماست خوردم..این جیپ هم که می بینی ،با بچه ها سوارش میشیم و در منطقه گشت می زنیم.مال خودشان است.یادگاری بهم دادن. لباسها را تکاندم و پهن کردم روی بند .آقا مرتضی نگاهی به آنها انداخت و ورندازشان کرد .آن همه سوراخ را که روی آن دید نظرش عوض شد و دیگر نپوشیدشان.💁‍♂ یکی دو روز بعد ،یک شب کنج اتاق نشسته بودیم و متوجه شدم که خیلی دارد به من نگاه می کند👀 .بر و بر زل زده بود توی چهره من . _چی شده پسرخاله ! نکنه عاشق شدی سر نو .... _نه دخترخاله جون! کاش شبی که اومدیم خونتون ، جواب بله نمی دادی.کاش حاضر نمیشدی با من ازدواج کنی.😔 نگذاشتم حرفش تمام شود _انتخاب من آگاهانه بود .هرگز هم پشیمان نیستم.😊 _امیدم به اینه که حلالم کنید .من تا حالا همسر خوبی برات نبودم.میدونم در نبودم همه سختی ها رو تحمل می کنی .هر زن و شوهری دوست دارن پهلوی هم باشند❤️ .ولی چه کار میشه کرد .تقدیر ما اینه که مسلمان باشیم و موظف! شمارو به خدا ،به خاطر همین چیزها هم که شده سختی ها و فلاکت ها رو تحمل کن🙏.ثواب داره من یکپارچه گوش شده بودم و هیجان زده دست و پایم را گم کرده بودم. او حرف میزد و دلم زیرو رو میشد.🙈 ♥️♥️♥️♥️ در یکی از مطبوعات سال ۶۲، مطلبی چاپ می شود که مربوط به صفحه مخصوص جبهه و جنگ است.رزمنده ای خاطره ای را به خبرنگاران روزنامه📄 سپرده که می خوانید: در گرماگرم عملیات بدر ، زمانی که آتش زمین و زمان را در کام خود فرو برده بود .دو مرد که حاضر نبودند لحظه ای از هم جدا شوند .به همراه چند برادر دیگر به محاصره عراقی ها می افتند.😰 عراقی ها آنها را دستگیر و به دو سرباز می سپارند تا در فرصت مناسب به عقب برگرداند.در آن لحظات همه وجود رضا ،ذکر و دعا شده بود.✨ اصلا به فکر خودش نبود و همه اش می گفت:مرتضی !تکلیف بچه ها چه می شود الان کجا هستند؟! تقریبا هوا گرگ و میش شده بود .یک لحظه رنگ و روی رضا تغییر کرد و یواش و با خنده گفت: _مرتضی دیدی گفتم خدا با ماست و نگاهمان می کند...😉
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _مگه چی شده؟🤔 با اشاره پایین را نشان داد. پایین پای آنها نارنجکی در زیر خاک افتاده بود💣. مرتضی یواش و دراز کش رفت نارنجک را برداشت .عراقی سر برگرداند چیزهایی به عربی بلغور کرد مثل اینکه ناسزا بگوید.مرتضی با خونسردی نارنجک را توی جیبش گذاشت .حالا قلبها مثل ساعت کار میکرد و میشد صدای نفس ها را شنید🤭. آرام به بچه ها گفت: _به محض این که نارنجک را پرتاب کردم فرار کنید.🏃‍♂ مدتی صبر می‌کنند تا هوا تاریک شود. ناگهان چیزی منفجر می‌شود و گرد و خاک و هیاهو بلند میشود. بچه ها در می روند به سمت خط خود یعنی هویزه. آنها را به رگبار می بندند. آقا مرتضی و اشرافی از ناحیه دست و کتف گلوله باران می شوند خود را به مزرعه گندم پرت می کنند و در تاریکی شب به عقب برمی گردند.🌚 ♥️♥️♥️♥️ حدود یک سال از ازدواجمان میگذشت و هر ماه سابقه نداشته خبر شهادت از زبان به زبان نچرخد.🥀 من از بس که ناراحت می‌شدم و گریه میکردم مرتب تصاویر مخصوصی از تشییع پیکر و تدوین شد مثل فیلم از جلوی چشمم می گذشت.😔 تا اینکه نامه یا پیغامی از او نمی رسید و کمی آرام گرفتم اگر خودش میاد همین که روبرو می شدیم حتما می گفت: _ من که کاری برای شما نکردم .خودت اینها را بر من حلال کن. یا بعدش می‌توانست مثل همیشه بگوید: _تو چرا خودت را انقدر زجر میدی‌ اصلا ناراحت نباش من هرجا باشم خودم را در میبرم. تازه مرگ که دست آدمیزاد نیست. خودش میاره ..خودش هم هر وقت صلاح بدونه میبره..🕊 _من که دست خودم نیست. به هر حال منم آدمم عاطفه دارم .جیگرم خونه 💔.دلم مثل سیر و سرکه میجوشه .مگه میشه آدم توی فکر شوهرش نباشه؟ کی همچی کرده که من دومیش باشم؟!😔 چند روزی که پیش ما می‌ماند واقعا حالم خوش بود، ولی همین که سر می گذاشت به قرآن از در می رفت، دوباره می شدم همان سیاه وقتی که کنج خانه باید به گل قالی زل میزند و خاطره می نوشت، یا از سر بی حوصلگی مریض می شد و دق می کرد. _اصلا بیا بریم اهواز؟! _یعنی چی؟! میخواست کلا اهواز ساکن شویم .حداقل چهار روزی، هفته یکبار ،می شد از منطقه برگردد و سری هم به من بزند. بعد که فهمیدم چه می گوید واقعا میخواستم بال در بیاورم آنقدر که بدون مقدمه و مشورت با خانواده قبول کردم😍. _خوب چه وسایلی را باید با خودمون ببریم. _هرچی میخوای بیار فقط سعی کن توی یک کوله پشتی و یک ساک جا بگیره..🎒 داشتم از تعجب کلافه میشدم و مثل خرچنگ دور خودم میچرخیدم میرم و اتاق را زیر و رو می کردم. _مگه میشه آدم همه زندگیش رو توی یه ساک و کوله جا بده.😓 _ما نباید بجز لباس چیز دیگه ای رو با خودمون برداریم. چند روز بعد راستی داشتیم با اقوام و خانواده خداحافظی می کردیم با یک ساک و کوله پشتی عازم فسا شدیم تا بعد از آنجا به شیراز و بعدش به اهواز
📝 بازخوانی بیانات رهبر انقلاب درباره‌ی جایگاه بسیج، روحیه‌ی بسیجی، ثمرات بسیج و توصیه‌های مهم خطاب به بسیجیان ⏪«امام با آن عظمت که دنیا را تکان داد، تاریخ را تکان داد، میگوید «افتخارم این است که بسیجی‌ام». بعد میگوید: «من دست یکایک شما را میبوسم»؛ واقعاً اینها فراموش‌شدنی نیست.» 1401/09/05 ❇️بسیج یعنی اینکه هر جوانی بداند و بفهمد که باید کشورش مستقل و آزاد و آباد باشد و بخواهد در این راه تلاش کند و نقش بر ‌عهده بگیرد. 1386/08/09 ❇️بسیج بزرگ‌ترین شبکه‌ی فرهنگی و اجتماعی و نظامی در همه‌ی دنیا است؛ بنده در هیچ نقطه‌ای از نقاط عالَم، یک شبکه‌ی عظیم مردمی با این وسعت، با این تعداد جمعیّت سراغ ندارم. 1398/09/06 ❇️بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست، بسیج متّکی است به دانستن و فهمیدن، متّکی است به بصیرت. 1395/09/03 ❇️جوانی که در نیروی مقاومت بسیج به عنوان یک نیروی بسیجی، خود را خدمتگزار ‌اهداف انقلاب و آرمانهای اسلامی میداند، باید چنان خود را بسازد که مثل شمعی پروانه‌ها را به دور خود جمع کند و سازندگی ‌علمی، اخلاقی، معنوی، فکری و سیاسی داشته باشد‌. 1386/08/21
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍امام حسن علیه السلام: آنچه را از دنیا طلبیده ای و بدان نرسیده ای، به منزله آن پندار که هرگز به اندیشه ات خطور نکرده است. 📚 میزان الحکمه ج۳ ص ۶۸ ‌‌⏳امروز جمعه ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۱ ۷ جمادی الاول ۱۴۴۴ ۲ دسامبر ۲۰۲۲
این سبزی‌ها را قبل از خوردن بپزید _گوجه فرنگی اگرمی‌خواهید از خواص لیکوپن موجود در گوجه فرنگی است، بهره ببرید، آن را بپزید. _اسفناج سطح اسید فولیک اسفناج با پختن این سبزی بیشتر حفظ خواهد شد. _سیب‌زمینی اینطور ثابت شده که مصرف سیب‌زمینی پخته یا آب‌پز شده قند خون را به طور موثری کنترل می‌کند. در حالی که مصرف سرخ کرده آن کاملا اثر معکوس روی قند خون دارد. _هویج سطح بتاکاروتن که نوعی آنتی اکسیدان بوده و در بدن تبدیل به ویتامین آ. می‌شود، در هویج پخته شده چند برابر افزایش می‌یابد. _مارچوبه اگر می‌خواهید فیبر بیشتری از طریق مصرف این سبزی به بدن برسانید، آن را طبخ کنید _بروکلی بهترین شیوه برای پخت کلم بروکلی، آب پز و بخارپز کردن آن است. خواص آنتی اکسیدانی کلم بروکلی بسیار معروف است. همچنین منبع غنی لوتئین و توکوفرول است. این ترکیبات شیمیایی، با کاهش التهاب در رگ‌های خونی بدن، خطر سرطان را کاهش می‌دهد.
🍵 🍴مواد لازم برای آش عدس و انار برای 4 نفر : سبزی آش 500 گرم عدس 1 پیمانه برنج 2 پیمانه انار خشک 1 پیمانه پیاز 1 عدد سیر 4 حبه نمک، فلفل، زردچوبه، نعناداغ وروغن به میزان لازم 🥘طرز تهیه 🫕🫕 پیاز و سیر را نگینی خرد کنید و آنها را در یک تابه با کمی روغن و زردچوبه تفت دهید. حالا عدس را همراه با 1 لیتر آب به آن اضافه کنید و صبر کنید تا عدس بپزد. در این زمان برنج خیس شده را اضافه کنید. حالا سبزی خرد شده را به بقیه موادتان اضافه کنید و بگذارید خوب بپزد. وقتی سبزی پخت، انار خشک را هم اضافه کنید. بگذارید آش روی حرارت کم خوب جا بیفتد. نمک، فلفل و نعنا داغ را در آخرین مرحله به آش اضافه کنید. 🍲نکته : این آش به دلیل داشتن انار به چاشنی دیگری مثل ماست و کشک نیاز ندارد