#یک_نکته_تفسیری_از_آیاتی_که_امروز_قرائت_کردیم
[سوره البقرة آیه ۱۳۰]
🔸اشاره👇
وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرٰاهِیمَ إِلاّٰ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اِصْطَفَیْنٰاهُ فِی اَلدُّنْیٰا وَ إِنَّهُ فِی اَلْآخِرَةِ لَمِنَ اَلصّٰالِحِینَ (۱۳۰)
کیست که از آئین ابراهیم روی بگرداند، مگر کسی که خود را (فریب داده و) بی خردی کند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است.
🔹نکته ها👇
در آیات قبل، گوشههایی از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید. این آیه با توجّه به تابناکی و پاکی چهره ابراهیم و آئین او میپرسد، چه کسی جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض میکند؟! آئین او به قدری ارزش دارد که پیامبر صلی اللّٰه علیه و آله مفتخر است که راه او راه ابراهیم است. ابراهیم کسی است که در منطق، مخالف کافر را مبهوت میکند: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» [۱] و در شجاعت یک تنه همه بتها را میشکند: «فَجَعَلَهُمْ جُذٰاذاً» [۲] قرآن او را حلیم معرّفی مینماید و در صبر و توکّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا که درون آتش افکنده میشود بی آنکه واهمه ای داشته باشد. در سخاوت گوساله چاقی را برای مهمانان کباب میکند.
در تسلیم، کودک خود را در بیابان بی آب و گیاه مکه رها کرده و آن گاه که او به سن نوجوانی میرسد، به امر خداوند کارد بر گلوی او میگذارد. آری، انسان تنها با فریب دادن خرد خویش میتواند از ادیان الهی گریزان باشد. « سَفِهَ نَفْسَهُ» ابراهیم علیه السلام در دعایی از خداوند خواست که: «أَلْحِقْنِی بِالصّٰالِحِینَ» [۳] خداوند دعای او را استجابت کرده و میفرماید:
ابراهیم در آخرت از صالحان است.
کسی که راه ابراهیم را که برای نسل بشر، مرکز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب میکند، رها کرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانی بیش نیست!! در فرهنگ قرآن، به افرادی که حقائق را نادیده انگاشته و کفران نعمت کنند، سفیه گفته میشود. چنان که به بنی اسرائیل به جهت بهانههای بی موردی که درباره ی تغییر قبله میگرفتند، سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهٰاءُ» در ذیل آیه ی «وَ لاٰ تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ أَمْوٰالَکُمُ» نیز از امام علیه السلام نقل شده است که فرمود:
کسی که شراب بخورد، سفیه است. چنین شخصی به جای نوشیدنیهای مفید و حلال، به سراغ آشامیدنی مضرّ و حرام میرود. آری، کسانی که راه حقّ را رها نموده و بی راهه میروند، سفیه هستند و آن کس که در انتخاب رهبر و مکتب، قدم درست بردارد عاقل است. در حدیث میخوانیم:
عقل همان چیزی است که به وسیله آن خدا عبادت شود و گر نه شیطنت است.
🔸پیام ها👇
۱ سفیه کسی است که منطق، مکتب، رهبر و راه حقّ را نادیده گرفته و به دنبال هوسهای خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
۲ دین داری، خردورزی، و اعراض از آن، دلیل بی خردی است. «مَنْ یَرْغَبُ» «سَفِهَ نَفْسَهُ»
-----------------------------
[۱]: ۱). بقره، ۲۵۸.
[۲]: ۲). انبیاء، ۵۸.
[۳]: ۳). شعراء، ۸۳.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✔️استاد قرائتۍ
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
°•﷽•°
#الی_الحبیب...
#قسمت_پنجم
🔵حبیب تشکیلاتی
تصویربازبشهلطفاً.↻
#ما_ملت_امام_حسینیم 💪🏻
#صلوات 🌺
#خادم_الزهرا
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : به کارهایمان رنگ ابّدیت بدهیم
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی 📿
#خادم_الشهدا
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
پارسال این حوالی ...
کوله هامون آماده میشد ...
#خادم_الزهرا
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختر بسیجی 🧕
# پارت صد _سوم
به طرفش برگشتم و گفتم: حالا که دیدی همه چی لو رفته می گی مشکل پیش اومده؟ نه خیر خانم! مشکل تویی که قبل انجام کارت به عاقبتش فکر نکردی.
_شما حق نداری به من تهمت بزنی و منو دزد خطاب کنی.
به سمتش قدمای بلند برداشتم و سرش داد زدم:تو به من نمی گی حق دارم یا ندارم! از اولش هم ازت خوشم نیومد و حالاچراش رو می فهمم
به چشمای خیس اشکش خیره شدم و گفتم:بهت گفته بودم اینجا جای آدمایی مثل تو نیست.
اشکاش روی گونه اش ریخت و بدون هیچ حرفی و با سرعت از کنارم رد و از اتاق خارج شد.
من هم از اتاق خارج شدم و با عصبانیت رو به جمعیت فضول داخل سالن غریدم:نمایش دیگه تموم شد! شما احتمالا نمی خواین
برین سر کارتون؟
خانم رفاهی که تا اون موقع سر به زیر جلوی در اتاق حسابداری وایستاده بود جلو اومد و خواست چیزی بگه که بهش توپیدم :
خانم رفاهی لطفا احترام خودت رو نگه دار.
خانم رفاهی که دید من بیشتر از اونچه او فکر می کنه عصبیم چیزی نگفت و به اتاقشون رفت.
#کپی آزاد 👆🙂
#خادم_الشهدا
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختر بسیجی 🧕
#پارت صد _ چهارم
هنوز توی سالن وایستاده بودم که آرام در حالی که کیفش رو ی دوشش بود از اتاق خارج شد و به سمت در ورودی شرکت رفت ولی قبل اینکه به در برسه به طرفم برگشت و خواست چیزی بهم بگه که از گفتنش منصرف شد و با چشمای خیس از اشک از شرکت بیرون رفت.
به سمت اتاقم پا تند کردم و با قرار گرفتنم توی اتاق، در رو محکم به هم کوبیدم و روی مبل ولو شدم و عصبی چشمام رو با انگشتام مالش دادم.
اگه هر کسی به جای آرام این کار رو می کرد تا این حد عصبی نمی شدم ولی او با مظلوم نماییش از اعتمادم سوءاستفاده کرده
بود اون هم درست زمانی که دیگه نسبت بهش احساس نفرت نمی کردم و بر عکس او رو پاک و مبری از هر اشتباهی می دونستم.
به سمت گوشیم که رو ی میز افتاده بود رفتم و بار دیگه هم شماره ی پرهام رو گرفتم که باز هم گوشیش خاموش بود و جوابم رونداد.
دیگه فضای خفه ی شرکت رو تحمل نکردم و با پوشیدن کتم از شرکت بیرون زدم.
نیاز به چیزی داشتم که عصبانیتم رو سرش خالی کنم و چه چیزی بهتر از کیسه بکس!
توی ماشینم نشستم و به سمت باشگاه حرکت کردم و تا بعد از ظهر توی باشگاه موندم و به تن بی جون کیسه بکس، مشت زدم. با هر مشتی که زدم، چشمای خیس آرام جلوی چشمم کم رنگ و کم رنگ تر شد تا اینکه کمی از فکرش در اومدم و با عصبانیت کمتری راهی خونه شدم.
#کپی آزاد 👆🙂
#خادم_الشهدا
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختربسیجی 🧕
#پارت صد _پنجم
با ورودم به خونه و دیدن بابا که روی مبل کنار شومینه نشسته بود و روزنامه می خوند با سرعت به سمتش رفتم و بعد سلامکردن روبه روش نشستم و با لبخند پیروزمندانه ای بهش خیره شدم که ریز نگاهم کرد و پرسید : ناراحت به نظر میای، چیزی شده؟ ناراحت به نظر نمیام واقعا ناراحتم.
_خب! علتش چیه؟
_علتش تو زرد در اومدن نیرو ی کاری و باهوشیه که شما استخدام کردین. بابا نگاهش متعجب شد و پرسید :منظورت چیه؟
_منظورم اینه که کارمندی که شما استخدام کردی و به خاطرش هم منو تهد ید کردی که حق ندارم اخراجش کنم امروز ۱۰۰ تومن پول گمشده ی شرکت توی حساب اون پیدا شد.
_حساب کی؟ آرام؟
_بله آرام!
_محاله!
#کپی آزاد 👆🙂
#خادم_الشهدا
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa