eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﴿ألَابِذِڪْࢪِأللّٰھ‌تَطْمَئِنَ‌اݪقلوٻ﴾♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب العشق بیست _ویک _عشق 🌹 با تذکر استاد مرعشی به مرجان، تمام سعیش میکرد مقداری پوشش رعایت کنند وارد سالن دانشگاه شدم... بنر اعتکاف نظرم جذب کرد،زهرا دیدم که تو سالنه -سلام آجی خوبی؟ زهرا:ممنون تو خوبی؟ -زهرا تو اعتکاف میری؟ زهرا :آره آجی جان.. من و داداشام هر سال میریم نرگسی میگم توهم بیا بریم -زهرا باید از مامانم اجازه بگیرم زهرا:‌من مطمئنم حاج خانم اجازه میده -آره ولی باز باید بهشون بگم شماره خونه گرفتم -سلام عزیزجون.. مامان میگم من اسمو اعتکاف بنویسم عزیز:آره مادر بنویس دخترم -ممنون که اجازه دادی -زهرا.. مامانم اجازه داد زهرا:پس بدو بریم پیش داداشم اسمت ثبت نام کنیم تق تق آقای کرمی:بفرمایید زهرا: داداش.. نرگس سادات اومده اعتکاف ثبت نام کنه آقای کرمی:خوش اومدن.. این فرم لطفا پر کنید خانم موسوی.. همراه با کپی کارت ملی و کپی کارت دانشجویی آغاز اعتکاف هم که شب ۱۳رجب ان شاالله با زهراجان میاید ثبت نام کردم از دفتر خارج شدیم.چند روز دیگه اعتکاف شروع میشه .....: :بانـــــــو...ش 🔗🍃 خراسانی | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
بسم رب العشق بیست_ودو _عشق 🌹 یه جوری ایام اعتکاف خونه ما خالی میشد امسال رقیه سادات بخاطر جوجه ها نرفت اعتکاف برادرام که کارمندن دوروز مرخص میگرن میرن وقتی بهشون گفتم منم مثل معتکفم همه تشویقم کردن مامان که چقدر خداشکر من با زهرا دوست بودم زهرا مسئول خواهران اعتکاف بود برادرش مسئول آقایون سه روز تا اعتکاف مونده بود.. من باچادر یک سره تو مسجد دانشگاه بودم به زهرا کمک میکردم اونور آقای کرمی و آقای صبوری مشغول بودند زهرا اصرارداشت مسئول فرهنگی اعتکاف خواهران باشم.. اما من قبول نکردم دوست داشتم حالا که اولین اعتکافم هستش بهره یک عمر ازش بگیرم سیدهادی و خانمش نرجس سادات و سید محسن هم قراربود برن اعتکاف دوروز مونده به اعتکاف برادر سیدمحسن بعنوان مدافع حرم راهی سوریه شد سیدحسین ۲۲ سالش بود شور و شوق غیرقابل توصیف داشت هنگام خداحافظی دوست صمیمی سیدهادی بود موقع رفتن فقط یه جمله به سید هادی و برادرش گفت _ راضی نیست شهید شدم تا سالم صبرکنید بعداز چهلم رخت عروسی بپوشید بالاخره روز اعتکاف رسید معتکفین باید شب ۱۳ رجب از ۱۲ شب تا یک ساعت مانده به اذان صبح خودشان را به مساجدی که اعتکاف برگزارمیشد میرسانند چون بچه ها خودشون معتکف بودند قرارشد من بازهرا اینا برم ساعت ۱۱ بود سر خیابان منتظر زهرا بودم که یه شاسی بلند جلوم بوق زد تو دلم گفتم حالا خوبه چادرسرمه یه دفعه شیشه سمتم اومد پایین _نرگس بیا سوارشو _زهراتویی _ن پس بابابزرگمه یه دفعه صدای برادرش اومد _خانم موسوی جلوه ای خوبی نداره لطفا سوارشوید ساکم گذاشتم اول.. بعد خودم سوارشدم سر راهمون آقای صبوری به ما اضافه شد زهرااومد عقب پیش من صبوری جلو نشست داشتم از فوضولی میمردم که ماشین مال کیه که یه دفعه صبوری گفت _ مرتضی شیرینی لازمه ها برای ماشین _چشم بدیده منت •• پرشیا رو چیکار کردی مرتضی * هیچی فروختم •• مبارکت باشه.. ان شاالله بالباس دامادی پشتش بنشینی مرتضی از خجالت آب شد فکرکنم بعداز حدود نیم ساعت رسیدیم دانشگاه وارد مسجد شدم بابرزنت وگونی مسجد به دوقسمت تقسیم شده بود بازرسی هاشروع شده وسایلم بررسی که شد کارت معتکف رجب المرجب ۱۴۳۵ گرفتم وارد مسجد شدم پتو مسافرتیم یه گوشه انداختم ساکم گذاشتم ساعت ۳ بود... و ما درحال خوردن اولین سحری اعتکاف بودیم بعداز خوندن نمازصبح خوابیدم .....: :بانـــــــو...ش 🔗🍃 خراسانی | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
بسم رب العشق بیست _وسه _عشق 🌹 سین برنامه اعتکاف از ۸ صبح شروع میشود البته شرکت درتمامی برنامه ها بود امامن به زهرا گفته بودم بیدارم کنه تا توی همه برنامه ها حاضر بشم سین برنامه ها؛ ۸-۱۰ مناجات أمیرالمومنین ۱۰-۱۱ حلقه معرفت و پاسخگویی به سوالات شرعی ۱۱-۱۳ اقامه نماز قضا ۱۳ اقامه نماز ظهر و عصر ۱۳-۱۵ استراحت ۱۵-۱۷ احکام بانوان ۱۷-۱۹ حلقه حجاب ساعت ۷:۳۰ بود زهرابیدارم کرد _نرگس سادات... خواهرجان.. پاشو عزیزم - سلام خوبی؟ + ممنون پاشو دست و صورتت تو حیاط بشور... الان تایم مناجات أمیرالمومنین هست - باشه.. زهرا خواهری میگم چشمات قرمز شده + اشکال نداره آجی رفتم دست و صورتم شستم اومدم.. _زهرا توبخواب ۲۷-۲۸ ساعت بیداری + آخه کی حواسش هست من بخابم - عزیزمممممم تو بخواب من بیدارم + آخه تو میخای بری مناجات - باشه همین جا میخونم.. تو بخواب زهراخیلی خسته بود... حتی من برای نمازقضا بیدارش نکردم نیم ساعت مونده بود به نماز ظهر بیدارش ڪردم .....: :بانـــــــو...ش 🔗🍃 خراسانی | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
بسم رب العشق بیست_وچهار _عشق 🌹 بعدازظهر روز اول جلسه حجاب - عفت برگزار شد واقعا از خودم و جدم شرمنده بودم مثلا سادات بودم اما حضرت زهرا س سرم نبود من واقعا شرمنده مادر بودم زهرا طفلکی همش سرپا بود بعداز افطار روز اول یه جشن ولادت گرفتن شب موقع خواب به زهرا گفتم _آجی تو بخواب من بیدارم حواسم هست _باشه پس برای سحر بیدارم کن نمازشبم که خوندم با چادر رفتم تو حیاط برای مناجات ساعت ۳ بود که صدای آقای کرمی منو از فکر خارج کرد •• زهرا خواهرجان پاشدم رفتم سمتش - سلام آقای کریمی زهرا خوابه اگه امری هست در خدمتم +خانم موسوی لطفا بیدارش کنید تایم توزیع سحره - من خودم توزیع میکنم + آخه - برادرمن آخه نداره که همش ۳۰ نفریم + پس بگید یکی از خواهران بیان کمکتون - چشم بعداز توزیع سحری زهرا بیدارکردم هردفعه حلقه های معرفت و حجاب برگزار میشود برای دین بیشتر میشود روزسوم باانجام اعمال ام داوود اعتکاف تموم شد بچه ها خسته بودن قرارشد فردا بیایم برای جمع آوری بنرها بااذان مغرب روز سوم اعتکاف تموم شد مابعداز خروج تمام بچه ها از مسجد خارج شدیم پیش ماشین مرتضی منتظر اومدنشون بودم تا بریم که استاد مرعشی دیدم وقتی منو با چادر دید انگار خیلی خوشحال بود اما من کاملا متعجب استاد اومدن جلوتر °° سلام خانم موسوی اعتکافتون قبول - سلام استاد ممنونم °° چادر خیلی بهتون میاد - خیلی ممنونم استاد بامن کاری ندارید خانم کرمی دارن صدام میکنن °° خانم کرمی که در دید من نیستن ولی بفرمایید وای داشتم آب میشدم از خجالت :بانـــــــو...ش 🔗🍃 خراسانی | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
⁴پـــــاࢪٺ‌تقدیـــــم‌نگاهاۍ‌زیباتون🌸🍃⇧
~|°•💚🍃•°|~ 📖 + جـوون ! یادت باشہ الآنت ذخیره همه عمࢪتہ .... یجورے‌ خرجش ڪن کہ بعداً حسرتشو نخورے‌ ؛) . 👤|‌ | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
•💖🖇 ×{کسی‌که‌↷ یه‌رفیق‌خوب‌🌱داره‌ باید‌صد‌برابر✨ خدارو‌شکر‌کنه🤲🏻•• رفیق‌خوب‌🌸:) کم‌نعمتی‌نیس😉} 🧡🍂 . 👤|‌ | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸
مۍ‌دانم ڪھ آخࢪ روزی‌توخواهۍ‌آمد♥️ツ 🌹 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa⃟🌸