#دختربسیجی 🧕
پارت هفتاد _چهارم
کلافه از جاش برخواست و با برداشتن کتش از روی صندلی ش مشغول پوشیدنش شد که در همین حال در اتاق زده شد و هر دو
به در چشم دوختیم و با بفرمایید پرهام، آرام وارد اتاق و با من که جلوی در وایستاده بودم چشم توی چشم شد.
خیلی سریع نگاهش رو ازم گرفت و رو به پرهام گفت: اومدم یادآوری کنم جای چکی که برای امروزه خالیه.
من که از سهل انگاری پرهام عصبی بودم بهش توپیدم: اونوقت تو الان باید یادآور ی کنی؟
با خونسردی و بدون اینکه بهم نگاه کنه به پرهام چشم دوخت و جواب داد:اولا اینکه اصلا
وظیفه ی من نیست که یادآوری کنم و
آقای مدیر امور مالی خودشون باید حواسش جمع باشه و دوما اگه ایشون یادشون باشه من روز چهارشنبه هم بهشون یادآوری
کردم ولی ایشون اونروز سرشون به چیزای دیگه گرم بود و توجهی نکردن.
پرهام رو اگه کارد می زدی خونش در نمی اومد و از عصبانیت رگ گردنش بالا اومده بود با برداشتن سوئیچش از رو ی میز به
آرام زل زد و وقتی کنارم رسید جوری که آرام نشنوه غرید : بالخره یه روز من حساب این دختره رو می رسم و اون روز هم خیلی دور نیست!
به حرص خوردن پرهام و حالی که آرام ازش گرفته بود لبخند زدم که نگاه حرصیش رو از آرام گرفت و از اتاق خارج شد.
با رفتن پرهام، آرام بدون اینکه به من نگاه کنه و خیلی سریع به سمت در قدم برداشت ولی به محض اینکه به در رسید تلو تلو
خوران دستش رو رو ی دیوار کنار در گذاشت و سر جاش با قامتی خمیده وایستاد.
#کپی آزاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختر بسیجی 🧕
#پارت هفتاد _پنجم
نگاهم بهش متعجب شد و وقتی دیدم که دست
د یگه اش رو روی سرش گذاشت به او که پشتش به من بود نزدیک شدم و رو
بهش پرسیدم : حالت خوبه؟!
نگاه بی رمقش رو به من دوخت و با بی حالی روی زمین نشست.
وقتی رنگ پریده و بی حالیش رو دیدم از اتاق خارج شدم و رو به نازی که حواسش به من بود گفتم : بیا ببین این دختره یهو
چش شد؟
نازی خودکار توی دستش رو رو میز گذاشت و به سمتم اومد و وقتی بهم رسید، متوجه ی آرام شد و با نگرانی نگاهش کرد و
جلوش نشست و ازش پرسید : آرام! خوبی ؟
آرام با بی حالی جوابش رو داد : نه خوب نیستم! سرم گیج و چشمم سیاهی می ره و حالم هم بده.
خانم رفاهی که وقتی من ناز ی رو صدا زده بودم با شنیدن صدام از اتاق حسابداری بیرون اومده بود با عجله خودش رو بهمون
رسوند و با دیدن رنگ پریده ی آرام رو به ناز ی پرس ید : چی شده؟
نازی روی پاش وایستاد و از آرام فاصله گرفت و جواب داد : نمی دونم! میگه سرش گیج می ره و حالت تهوع داره!
خانم رفاهی جای نازی رو پر کرد و گفت : حتما فشارش افتاده لطفا یه لیوان آب قند براش بیار.
#کپی آزاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختر بسیجی 🧕
#پارت هفتاد _ششم
نازی بدون هیچ حرفی و با عجله به سمت آبدار خونه رفت و خانم رفاهی رو به آرام غر زد : از صبحه که بهت می گم رنگ به رو
نداری و یه چیزیت هست ولی تو هر بار گفتی که خوبی و بیشتر ترشک خوردی! بفرما این هم
نتیجه اش!
نازی همونجور که لیوان آب قند رو هم می زد دوباره وارد اتاق شد و لیوان رو به طرف آرام گرفت ولی آرام دست ناز ی که لیوان
توش بود رو پس زد و بیشتر توی خودش جمع شد.
خانم رفاهی لیوان رو از دست نازی گرفت و به دهن آرام نزدیکش کرد و گفت : یه مقدار از این بخور شاید بهتر شد ی!
آرام دست خانم رفاهی رو هم پس زد و نالید : نمی تونم! حالم خیلی بده حتی دیدنش هم حالم رو بد می کنه.
خانم رفاهی دوباره لیوان رو به طرفش گرفت و خواست به زور بهش بده که رو بهش غریدم : خب نمی خواد بهش نده! ببرش
بیمارستان تا فشارش رو بگیرن و از اونجا هم بره خونه و استراحت کنه تا بهتر بشه.
نازی رو به خانم رفاهی حرف من رو تایید کرد و گفت : آره اینجوری خیلی بهتره تا شما آماده بشین من هم براتون آژانس می گیرم
_مگه ماشین ندارن؟
_نه! ما هر روز با سرویس میایم و کسی ماشین نمیاره.
#کپی آزاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
تبادل اگه میخاید قبل ۲۲ بنرتون رو بفرستید
پی وی
https://eitaa.com/Hadidelha99
.
.
دعای_فرج📜
ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...
🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی
🌸الساعه الساعه الساعه
♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
.
.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🌱
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
✨🌸
#قرار_جدید_اعضای_کانال😉💞
🔰ذکر روز جمعه🤲🏻📿
❤️اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم❤️
0️⃣0️⃣1️⃣مرتبه👌🏻
#قبول_باشه🌹
حسـیــن جـــــانم♥️
وا نکردم سفرۀ دل پیش کَس الا حسین
فرق دارد با همه بحث رفاقت با حسین
#بهترین_ارباب🌹
#صبحتون_حسینی ♥️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_محمد_را_دوست_دارم 💚
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa