❗️آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید :
محمدعلی!مگر گرسنه نیستی؟
همانطورکه سرش پایین بود جواب داد:
میتوانم خواهشی از شما بکنم !؟میشود چادرتان را سرتان بکنید؟
آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت!.
#خاطره
#شهیدانه
@GORDAN313
هدایت شده از 🌻ࢪاھـــ💗️ــشھدا🌻
#شهیدانه
#شهیدبابکنوریهریس
#خاطره🎞
| دختری میگفت:
من همکلاسی بابک بودم.📖
خیلیییی تو نخش بودیم هممون...🤭
اما انقد باوقار بودکه همه دخترا میگفتند:🌱
" این نوری انقد سروسنگینه حتما خودش دوس دختر داره و خیلی عاشقشه !" 😏💔
بعد من گفتم میرم ازش میپرسم تاتکلیفمون روشن بشه...😶😑
رفتم رو دررو پرسیدم گفتم :💢
" بابک نوری شمایی دیگ ؟ :/ 🤔
بابک گفت : "بفرمایید ."😊
گفتم:
چراانقد خودتو میگیری ؟؟😐
چرا محل نمیدی به دختراا؟؟!! 🙄
بابک ی نگاه پر از تعجب و شرمگین بهم کرد
و سریع رفت...😔💔
و واینستاد اصلا!🌱
بعدها ک شهیدشد ،♥️
همون دخترا و من فهمیدیم بابک عاشق کی بوده
که بہ دخترا و من محل نمیداد...🌱🕊
عاشق بود...❤
خیلی هم عاشق بود...❤
عاشقحضرتزینبوشهادت...🥺💔|
- - - - - - - - - - - - - @raheshoohada🚩🏴
#خاطــره🎞
رفیقشهید :
زنگزدگفت:"
سامانهمینالانوسایلتوجمعکن،دوروز
بریمقــم..."🕌
گفتم:"بابــکجانمیشهچندروزدیگهبریم؟؟!🧐
گفت:"نــههمینالان!🙁
بااصرارمکهبوددوتاییراهافتادیمازرشت
رفتیمقــم🌹🍃
اونجاازشپرسیدم:"بابکاینهمهعجلهو
اصراربرایچیبود؟!؟"🤔
گفت:"
برایفرارازگنـــاه!اگهمیموندمرشت،دچار یهگناهمیشدم...⛓
برایهمیناومدم😍
بهحضرتمعصــومه سلام الله علیها پناهآوردم.🙂💔
@GORDAN313
#خاطــره🎞
رفیقشهید :
رفته بودیم راهیان نور ،☺️
موقع ای که رسیدیم خوزستان، بابک هرگز باکفش راه نمیرفت❌،
پیاده دراون گرما😥... میگفت :
"وجب به وجب این خاک رو شهیدان قدم زدن..😞
زندگی کردند...راه رفتند...🚶♂
خون شهیدانمون دراین سرزمین ریخته شده..🥀 و ماحق نداریم بدون وضو وباکفش دراین سرزمین گام برداریم."👣
هرگز بابک دراین سرزمین بدون وضو راه نرفت و
با کفش راه نرفت...👞👞
#شهیدبابڪنورے♥️
#شهیدانھ
@GORDAN313
هدایت شده از - محفلشھیدمحمداسلامۍ ࣫͝
~✍🏻|#خاطره
~🍃|#حساسیت_نسبت_به_موسیقۍ
محمد کلاس اول ابتدایۍ بودツ
یک روز زمانی که از مدرسه برگشت وسایلش را گوشه ای انداخت و گفت : مامان من دیگه مدرسه نمیرم !
پرسیدم : چرا ؟!
گفت : مامان ؛ راننده سرویس ما داخل ماشین موسیقۍ پخش میکنه .
البته من آن زمان به او نگفته بودم که موسیقے حرام است اما دیده بود که ما مجالسی را که دارای موسیقۍ و لهو و لعب بود شرکت نمیکردیم ...
من به او گفتم :
مامان جان جامعه ما همینه و شما سعے کن خودت رو مشغول کنے و به موسیقی گوش ندی ..
آن روز حساسیت زیادی به خࢪج ندادم و تماسے صورت نگرفت .
فردای آن روز هنگامی که به خانه آمد از او پرسیدم که امروز چگونه بود و او گفت :
مامان امروز هم موسیقی گذاشته بود اما من سرم را پایین انداخته بودم و میگفتم :
•استغفرالله ربۍ و اتوب و الیھ♡(:
📝《@khademoroghayeh》📝