eitaa logo
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
116 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
809 ویدیو
38 فایل
بسم‌اللّھ🌿 -بنده عشـق باش و از هردوجهـان آزاد.. ❤ «کمیت پست‌ها مهم نیست رفیق؛ کیفیتش مهمه!» 😎 مشتاقِ‌شنیدنِ‌سخنان‌ِشما..! https://6w9.ir/Harf_8605192 پاسخ پیام‌های ناشناس: @nashenas_g . 🌱+یك‌لشکـر، متشکـل از چنـدین گردان!.(: صلوات‌بفرس‌مؤمن🌻
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی مطهری بخش هشتم🌱🇮🇷 و هم او مى‌گوید: شریعت و آیین اسلام در اقوامى که آن را قبول نموده تأثیر بسزا بخشیده است. در دنیا خیلى کمتر مذهبى پیدا شده که به قدر اسلام در قلوب پیروانش نفوذ و اقتدار داشته، بلکه غیر از اسلام شاید مذهبى یافت نشود که تا این قدر حکومت و اقتدارش دوام کرده باشد، چه قرآن که مرکز اصلى است اثرش در تمام افعال و عادات مسلمین از کلى و جزئى ظاهر و آشکار مى‌باشد [1] . در بخش پیش مقیاس ملیت را ذکر کردیم، معلوم شد براى اینکه پدیده خاصى براى قوم بخصوصى «ملى» محسوب شود کافى نیست که پدیدآورنده آن پدیده جزء افراد آن قوم بوده باشد، بلکه لازم است که اکثریت افراد آن قوم آن را پذیرفته باشند و لااقل طرد نکرده باشند، همچنان که براى اینکه پدیده خاصى براى یک قوم بخصوصى «بیگانه» محسوب شود کافى نیست که پدید آورنده اصلى آن، جزء قوم بیگانه بوده باشد. ما براى اینکه پدیده‌اى که در میان قومى پدید آمده است براى قوم دیگرى بیگانه شمرده نشود، دو شرط را لازم شمردیم:  اول اینکه آن پدیده رنگ ملیت خاصى نداشته باشد، جنبه کلى و عمومى و انسانى داشته باشد. دوم اینکه آن ملت دیگر، آزادانه آن را انتخاب کرده باشند. اکنون نوبت این است که ببینیم آیا اسلام براى ما مردم ایران از نظر احساسات ملى و ناسیونالیستى بیگانه شمرده مى‌شود و یا خودى و ملى به حساب مى‌آید؟ @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری بخش نهم🌱🇮🇷 در اولین شماره این مقالات [1]  ثابت کردیم که در اسلام قومیت و ملیت به هیچ وجه جا ندارد. دین اسلام از این نظر کاملا بى‌رنگ است. مقیاس‌هاى اسلام کلى و جهانى است و بر اساس فضائل انسانى از قبیل علم و عمل و تقوا و پاکى است، بلکه اسلام با تعصبات ملى سخت نبرد کرده است. پس شرط اول که مربوط به اسلام است بدون هیچ شک و تردیدى موجود است. اکنون ببینیم شرط دوم که مربوط به مردم ایران است چطور؟ آیا مردم ایران اسلام را آزادانه و به میل خود پذیرفتند یا به زور به آنها تحمیل شد؟ این قسمت، جزئى از یک مبحث بزرگ یعنى راز گسترش و پیشرفت سریع و عمیق اسلام در دنیاى چهارده قرن پیش است، همان گسترش و پیشرفتى که هرچه زمان بر آن گذشته، هم دائره‌اش وسیع‌تر شده و هم بر عمقش افزوده شده است. اول لازم است نظرى ولو به نحو اجمال به این مبحث بزرگ بیفکنیم، سپس سخن خود را درباره کیفیت گسترش اسلام در ایران به طور تفصیل دنبال خواهیم کرد. @GORDAN313
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی‌مطهری بخش یازدهم🌱🇮🇷 شما از هر محقق اجتماعى عالى‌مقامى ک
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم ✍شهید مرتضی مطهری پارت دوازدهم🌱🇮🇷 استاد دانشگاه ناپل در ایتالیا: چه علت دارد که با وجود آزادی‌هاى زیادى که در کشورهاى اسلامى به افراد غیرمسلمان داده شده و با اینکه در زمان حاضر به معنى واقعى هیچ گونه سازمان تبلیغاتى در اسلام وجود ندارد، مع‌ذلک در برابر آثار و علائم محسوس ضعف و انکسار دین در سال‌هاى اخیر، کیش اسلام لاینقطع در آسیا و آفریقا پیشرفت مى‌کند؟ امروز نمى‌شود گفت که شمشیر فاتحین، راه را براى نشر اسلام صاف مى‌کند، بلکه بالعکس در منطقه‌هایى که یک وقتى دولت‌هاى اسلامى حکومت مى‌کردند، فعلا دولت‌هاى تازه‌اى از سایر ادیان حکومت دارند و سال‌هاست که سازمان‌هاى تبلیغاتى نیرومندشان در میان مسلمین فعالیت مى‌کنند. با این حال نتوانسته‌اند اسلام را از زندگى مردم جدا کنند. چه نیروى معجزآسایى در این دین نهفته است؟ چه نیروى ذاتى از اقناع و ارضاء با این دین ممزوج شده است؟ کدام یک از اعماق و زوایاى روح بشر است که با چنین جوش و خروشى آن را استقبال مى‌کند و به این نداى دعوت لبیک اجابت مى‌گوید؟   طرح بحث  موضوع بحث ما «اسلام و ملیت‌ها» است. مسئله‌اى در این قرن در اجتماعات اسلامى وجود دارد که فعلا مسئله روز است، یعنى ملیت‌ها و قومیت‌ها. ملل مختلف اسلامى توجهى به جنبه‌هاى قومى و جنبه‌هاى ملى خودشان کرده‌اند. مثلا توجهى که ملت ایران به جنبه‌هاى ملى و ایرانى خودش کرده است و مى‌کند، یا ملت ترک به جنبه‌هاى قوم‌پرستى خودش مى‌کند و از همه بالاتر خود اعراب که باید بگوییم غرق در قومیت عربى خودشان شده‌اند. خواه ناخواه یک تضادى میان روش ملى ملت‌هاى اسلامى با اسلام به وجود آمده است؛ چون اسلام همان طور که واضح است و شواهد زیادى هم ان‌شاءالله براى شما ذکر مى‌کنیم، دینى   است که با مقیاس‌هاى ملى سروکارى ندارد. ♻️📓 @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم ✍شهید مرتضی مطهری پارت سیزدهم🌱🇮🇷 مبارزه با اسلام به نام ملیت ایرانى مقیاس اسلامى یک مقیاس جهانى است نه ملى. اسلام نه دین عرب است و نه دین ایرانى و نه دین هندى، نه دین شرقى و نه دین غربى، بلکه دین مقدس اسلام با توجه کردن به این امور به صورتى که اینها شکل عصبیت به خود بگیرد و مبناى حقوق خاصى بشود، مبارزه کرده است. ما از آن جهت که هم ایرانى هستیم و هم مسلمان و الآن در کشور خودمان مسئله اسلام و ملیت ایرانى یک مسئله جدى و واقعى است نمى‌توانیم در مسئله اسلام و ملیت بى‌تفاوت بمانیم. از این نظر یک مسئله جدى و واقعى است که الآن عده زیادى از این فرصت دارند سوء استفاده مى‌کنند. به نام ملیت ایرانى و قومیت ایرانى و به نام مبارزه با عرب و عربیت، یک مبارزه بسیار وسیعى را با اسلام آغاز کرده‌اند. آثار این مبارزه را ما در کتاب‌هایى که در حال حاضر منتشر مى‌شود مى‌بینیم و گاهى با کمال صراحت در مقالاتى که در بعضى از مجلات هفتگى منتشر مى‌شود مى‌بینیم و احیانآ اثر این مبارزه  را در جراید کثیرالانتشار که معمولا جاى این گونه حرفها نیست نیز مى‌بینیم؛ یعنى این افراد از این‌جور جراید هم به عنوان یک سنگر علیه اسلام استفاده مى‌کنند، اما نه به نام مبارزه با اسلام بلکه به نام مبارزه با عرب. همیشه گفته‌ام اسلام و قهرآ یک نفر مسلمان که با مقیاس‌هاى اسلامى فکر مى‌کند هرگز همان طور که دشمن با یک قوم خاص نمى‌شود، طرفدار تعصب ملت مخصوصى هم نخواهد شد. بنابراین ما به عنوان یک مسلمان نه طرفدار قومیت عربیم، نه طرفدار عربیم و نه یک عرب؛ ما طرفدار اسلامیم. در ایران به نام قومیت و ملیت به شکلى با اسلام مبارزه مى‌شود. ♻️ 📓 @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت چهاردهم🌱🇮🇷 مبارزه با اسلام به نام قومیت عرب اگر انسان با اعراب برخورد کند، مخصوصآ در سفرهاى حج که گاهى انسان با افرادى صحبت مى‌کند، مى‌بیند حسابى و اساسى این قومیت عربى که امروز اعراب روى آن تکیه کرده‌اند و مى‌کنند یک جنبه ضد اسلامى طویلى دارد، یعنى به نام عربیت واقعآ با اسلام مبارزه مى‌شود. مى‌گوید عرب و نه اسلام. اگر بخواهى با اسلام با او حرف بزنى او مى‌گوید نه، من با عربیت خودم [صحبت مى‌کنم] مى‌خواهد حالا اسلام باشد، مسیحیت باشد، هرچه مى‌خواهد باشد. ضررهایش را هم همین الآن دارند مى‌بینند و مى‌چینند.  شما مى‌بینید به نام عربیت و قومیت عربى مى‌خواهند با اسرائیل مبارزه کنند، در صورتى که خود اسرائیل روى قومیت نیست، اساسش بیشتر مذهب است. گو اینکه در میان یهود، مذهب و نژاد با هم آمیخته است ولى از احساسات مذهبى در درجه اول استفاده مى‌کنند.  ♻️📓 @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم ✍ شهید مرتضی مطهری پارت پونزدهم🌱🇮🇷 شنیدم یک نویسنده پاکستانى گفته بود: «در جنگ ژوئن [1]  اعراب و اسرائیل، مذهب بر ملیت پیروز شد.» مقصودش این بوده است که اسرائیل بر مبناى صهیونیسم که اساسش مذهب است بر عرب که تکیه‌اش روى قومیت عربى است پیروز شد.  همین امسال در یکى از مجامع سخنرانى در «رابطة العالم الاسلامى» دانشمند مسلمانى راجع به تاریخ فلسطین صحبت مى‌کرد، سخنرانى مختصر جالبى کرد، تاریخچه فلسطین را از ابتدا مخصوصآ در دوره اسلامى در جنگهاى صلیبى تا زمان حاضر نقل کرد و اینکه در زمان حاضر چگونه نیروى اسلام را از معرکه خارج کردند و به جاى آن نیروى عربیت گذاشتند. بعد این مرد مسلمان فریاد مى‌کشید و مى‌گفت: «اَلاِْسْلامُ لَمْ یدْخُلِ الْمَعْرَکةَ قَطُّ». پى در پى قسم مى‌خورد: به خدا قسم که اسلام در این معرکه اصلا داخل نشد و دخالت نکرد و راهى به آن ندادند.  حالا ما عجالتاً راجع به ملیت ایرانى خودمان مى‌خواهیم صحبت کنیم. من در این سه شب راجع به اصل این مطلب صحبت مى‌کنم. من بحثى ندارم که اساسآ توجه به ملیت و قومیت آیا خوب است یا خوب نیست، یا اگر خوب است تا چه اندازه خوب است، تا چه اندازه خوب نیست؛ بحث من در این شب‌ها روى این اساس است که ما کارى نداریم به خوبى و بدى مسئله ملیت، چون طرف حساب ما کسانى هستند که قومیت و ملیت ایرانى را بهانه و وسیله‌اى قرار داده‌اند براى مبارزه با اسلام؛ یعنى این جور مى‌خواهند بگویند که ما روى حساب ملیت ایرانى، اسلام را باید اجنبى و بیگانه از خودمان بدانیم، زیرا اسلام ازعرب است نه از ما؛ پس اگر بناست آیینى، مسلکى، مذهبى انتخاب کنیم باید برویم سراغ یک مذهبى که از آب و خاک خودمان سرچشمه گرفته باشد.  🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی مطهری پارت شونزدهم🌱🇮🇷 تبلیغات براى زرتشتى‌گرى تبلیغات عجیب و وسیع و دامنه‌دار ولى البته کم‌اثرى که شما الآن راجع به زرتشتى‌گرى مى‌بینید در کشور ما جریان دارد، بر این اساس است. مخصوصاً اگر مجله ارگان زرتشتیها را دیده و خوانده باشید مى‌بینید این زرتشتی‌ها که در طول هزار و سیصد چهارصد سال همیشه در حال انزوا زندگى مى‌کرده و تحت حمایت اسلام بوده‌اند و هرگز مسلمین با آنها مبارزه نکرده‌اند و بعد عرض خواهم کرد که چقدر اسلام به گردن زرتشتى‌گرى حق دارد، مى‌بینید اینها چطور به اصطلاح دُمى علم کرده‌اند و چطور شمشیر را از رو بسته‌اند و چطور صریح به اسلام حمله مى‌کنند در یک کشورى که 97% مردم مسلمانند و عده بسیار قلیل زرتشتى داریم [1]  .     در بعضى از کتاب‌ها خواندم که تمام زرتشتیان ایران از ده هزار نفر تجاوز نمى‌کنند. مى‌گویند این آمار اخیر نشان داده است که بیشتر هستند، مثلا بیست هزار نفر هستند. این بیست هزار نفر در مقابل بیست و پنج میلیون نفر ـ که اقلا بیست و چهار میلیون نفرشان یا بیشتر مسلمان هستند ـ از نعمت وجود همین مسلمان‌ها استفاده مى‌کنند. اگر این مسلمان‌ها نباشند که اینها یک چنین ثروت عظیم و هنگفتى را سرهم نمى‌کنند. این ثروتى را که از جیب ملت مسلمان درمى‌آورند و در پناه اسلام بود که از شرّ توده‌گرى حفظ شدند و نهج‌البلاغه آنها را از شر توده‌گرى حفظ کرد، حالا همان ثروت و همان نیرو را با یک شدتى علیه اسلام به کار مى‌برند. مانعى ندارد؛ هزار و سیصد سال مسلمین با زرتشتیان مبارزه نکرده‌اند، حالْ آنها داوطلب شده‌اند اسلام و مسلمین را به مبارزه طلبیده‌اند؛ و قطع بدانید نتیجه به سود آنها نخواهد بود.  ما حالا مى‌خواهیم از نظر همان ملیت ایرانى بحث کنیم. آیا با حساب و مقیاس ملیت، اسلام دین ملى ایران است یا زرتشتى‌گرى؟ تحقیق مى‌کنیم. حتى با همان مقیاس ملیت، باز دین ملى ایران اسلام است نه غیر اسلام هرچه مى‌خواهد باشد. 🌱✨
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی‌مطهری پارت هفدهم🌱🇮🇷 داعیه جهانى اسلام اجازه بدهید من مقدمتاً بعضى از مطالب را عرض کنم تا کم‌کم وارد این مبحث بشویم. یکى از مسائل این است: دین اسلام از اوّلى که ظهور کرد چگونه داعیه‌اى داشت؟ آیا داعیه دین اسلام از ابتدا یک داعیه محلى بود یا از همان روز اولِ ورود و ظهور، داعیه جهانى بود؟ بعضى از مستشرقین نوشته‌اند که اسلام در ابتدا یک دین محلى بود و داعیه جهانى نداشت. ابتدا که پیغمبر ظهور کرد به عنوان یک پیغمبرِ مخصوص قوم قریش بود، بعد کم‌کم که دید پیشرفت مى‌کند، دامنه‌اش را از قریش اندکى توسعه داد به غیر قریش، به عرب. کم‌کم که دید عرب هم پذیرفت، دعوت خودش را توسعه داد به غیر عرب.  این یک تهمت بسیار بسیار ناجوانمردانه است. نه تنها هیچ‌گونه دلیلى بر این مطلب وجود ندارد، تمام دلایل برخلاف این مطلب است و بلکه یکى از آثارعظمت اسلام همین است که پیغمبر اسلام در یک سرزمین محدودى مثل سرزمین عربستان، در میان یک مردم و تمدن ناچیزى [1] ظهور کرد، در عین حال پیغمبر اسلام در همان محیط بسیار بسیار محدود، ندایى که سر داد یک نداى جهانى بود. دلیلش آیاتى از قرآن است که این دعوت را یک دعوت جهانى اعلان  می‌کند. 🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی‌مطهری پارت هجدهم🌱🇮🇷 اکثر این آیات در مکه نازل شده است نه در مدینه و نه سال آخر مدینه؛ یعنى در همان وقتى که پیغمبر بود و محیط محدود مکه، و پیغمبر را آنچنان احاطه کرده بودند که هرکسى نگاه مى‌کرد، روى قاعده مى‌گفت این دعوت در همان نطفه و در حالت نطفگى خفه خواهد شد، در همان وقت اسلام ندا مى‌داد که من یک دعوت جهانى هستم. خود همین، انسان را به تأمل وادار مى‌کند.  آیاتى که در قرآن در این زمینه هست زیاد است. مثلا یکى آیه‌اى است در سوره اِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ که از سُوَر قصار قرآن و سوره مکیه است و ظاهرآ نوشته‌اند بعد از چند سوره از سوره‌هاى کوچک قرآن یعنى در اوایل بعثت نازل شد. در این سوره مى‌فرماید: «اِنْ هُوَ اِلّا ذِکرٌ لِلْعالَمین» [1] نیست این جز یک تذکر، تنبّه، بیدار باش براى تمام جهانیان. در آیه دیگر که در سوره سبأ است مى‌فرماید: وَ ما اَرْسَلْناک اِلّا کافَّةً لِلنّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکنَّ اَکثَرَ النّاسِ لایعْلَمون[2] تو را نفرستادیم مگر  بشارت‌دهنده و بازدارنده براى تمام مردم ولکن اکثر مردم نمى‌دانند.  در سوره انبیاء که آن هم یک سوره مکیه است این جور مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ کتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَْرْضَ یرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ. اِنَّ فى هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدینَ. وَ ما اَرْسَلْناک اِلّا رَحْمَةً لِلْعالَمین» [3] تو رحمت هستى براى تمام جهانیان. آیه دیگرى در سوره اعراف است (گو اینکه سوره اعراف خیال نمى‌کنم مکى باشد، اکثر آیاتش مکى است نه همه‌اش): قُلْ یا اَیهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللهِ اِلَیکمْ جَمیعاً[1] . به طور کلى اصلا خطابات قرآن خودش حکایت مى‌کند.  قرآن هرگز یک خطاب ندارد که به قوم عرب خطاب کرده باشد. شما در کجاى قرآن «یا ایها العربى» پیدا مى‌کنید؟ یا «یا قریشى» پیدا مى‌کنید؟ چنین چیزى را هرگز پیدا نمى‌کنید. قرآن یا «یا اَیهَا النّاسُ» دارد یا «یا اَیهَا الَّذینَ آمَنوا». گاهى براى کسانى که پیغمبر اکرم بر آنها مبعوث شده است صحبت مى‌کند، و گاهى مخاطبش آنهایى هستند که گرایش پیدا کرده‌اند، یعنى صحبتى است خصوصى با اتباع خودش. بنابراین اسلام از اول ظهور، داعیه‌اش یک داعیه جهانى بوده است. این یک مطلب.  🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی‌مطهری پارت نوزدهم 🌱🇮🇷 تعزّز قرآن در مقابل عرب  مطلب دوم: یکى از چیزهایى که به نظر مى‌آید خیلى اعجاب‌آور است این است: گذشته از این که داعیه اسلام از اول یک داعیه جهانى بوده است، آیاتى در قرآن است که بالخصوص به اعراب طعن مى‌زند. حالااگر کلمه «طعن» هم درست نباشد، یعنى در مقابل عرب تعزّز مى‌ورزد، بى‌اعتنایى مى‌کند و خود را مستغنى نشان مى‌دهد. مى‌گوید اى مردم عرب ایمان بیاورید، ولى خیال نکنید اگر ایمان نیاوردید اسلام بى‌پیرو مى‌ماند. شما اگر به اسلام روى نیاورید اقوام دیگرى در دنیا هستند که آنها به اسلام گرایش پیدا مى‌کنند. این خود یک مطلب را مى‌رساند: قطع‌نظر از اینکه قرآن یک وحى آسمانى است لحن این کتاب مى‌رساند که پیغمبر اسلام چه پیغمبر باشد و چه نعوذبالله پیغمبر نباشد، کتابش نشان مى‌دهد که این مرد از روز اول چشمش به یک قوم مخصوص که قوم عرب باشد نبوده است؛ امیدوار بوده، آرزو داشته و اصلا مطمئن بوده است که این دعوت یک دعوت جهانى است. طرف سخنش جهان بوده است. در این زمینه که اسلام در مقابل قوم عرب تعزّز مى‌ورزد و به آنها مى‌گوید شما ایمان بیاورید به نفع خودتان است، اگر ایمان نیاورید هستند مردم دیگرى که در دنیا ایمان بیاورند یا در آینده خواهند بود مردم دیگرى که براى اسلام بهتر از شما باشند و به اسلام ایمان بیاورند، در این زمینه هم آیات زیادى داریم [1]. یکى این آیه در سوره انعام است،  مى‌فرماید: «فَاِنْ یکفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکلْنا بِها قَوْمآ لَیسوا بِها بِکافِرینَ»[2] اى پیغمبر اگر این مردم کفر مى‌ورزند و از پذیرش دعوت اسلام سرپیچى مى‌کنند تو خیالت راحت باشد، تو ناراحت نباش، اسلام بدون پیرو  نمى‌ماند؛ ما قوم دیگرى را که آن قوم هرگز کفر نخواهد ورزید و اسلام را خواهد پذیرفت مأمور حفظ اسلام کردیم. یعنى ما حفظ اسلام را به قوم دیگرى سپردیم. 
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی‌مطهری پارت بیستم🌱🇮🇷 آیه دیگرى در این زمینه در سوره نساء داریم: اِنْ یشَأْ یذْهِبْکمْ اَیهَا النّاسُ وَ یأْتِ بِآخَرینَ [1]  . باز هم بى‌اعتنایى مى‌کند: اى مردم! خدا اگر بخواهد، تمام شما را از بین مى‌برد و قوم دیگرى به جاى شما مى‌آورد. این آیه فقط از این نظر که اجمالا به اینها بى‌اعتنایى نشان مى‌دهد[قابل توجه است.] آیه دیگرى که در این زمینه داریم آخرین آیه از سوره اَلَّذینَ کفَروا (سوره محمد (ص)) است. در آنجا این جور مى‌فرماید: وَ اِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیرَکمْ ثُمَّ لایکونوا اَمْثالَکمْ  اى مردم اگر شما به اسلام پشت کنید اسلام شُل نخواهد شد، خدا به جاى شما قوم دیگرى را خواهد آورد که آنها از شما بهتر باشند. (نه فقط قوم دیگرى مثل شما جاى شما را مى‌گیرند بلکه قوم دیگرى خواهند آمد، اسلام خواهند آورد، خدا قوم دیگرى را خواهد آورد که آنها اسلام را بپذیرند و مثل شما هم نباشند، عیب‌هاى شما را هم نداشته باشند.) در ذیل این آیه است که امام صادق(ع)  و امام باقر(ع) ، هر دوى این بزرگواران، این افتخار را براى مردم ایران معین و معرفى کردند. امام باقر فرمود: «اِنْ تَتَوَلَّوا» یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ... یعْنِى الْمَوالى. آن وقت به ایرانیان «موالى» مى‌گفتند. امام صادق در آن روایت قسم خورد: والله به خدا قسم که این شرط جزا محقق شد. قرآن مى‌فرماید اگر شما به حقیقت اسلام  پشت کنید خدا قوم دیگرى را خواهد آورد که آنها از شما بهتر اسلام را بپذیرند. اما در قرآن «اگر» است. امام صادق فرمود که این «اگر» تحقق پیدا کرد، قوم عرب به اسلام پشت کرد و خداوند موالى (ایرانیان) را فرستاد و آنها از جان و دل اسلام را پذیرفتند و به اسلام خدمت کردند.  آیه دیگر در سوره مائده است که مى‌فرماید: مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یأْتِى اللهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبّونَهُ... [1] 1 من از نظر تطبیق فعلا کارى ندارم که کدام قوم مقصود است. اجمالا این مطلب را مى‌خواهم عرض کنم که در قرآن این موضوع پیدا مى‌شود که به قوم عرب با نظر بى‌اعتنایى نگاه مى‌کند، نه بى‌اعتنایى که علاقه ندارد آنها مسلمان بشوند. از نظر اسلام عرب و قوم عرب مطرح نیست. اسلام عرب و غیر عرب همه را یکسان دعوت مى‌کند، ولى خودش را به یک قوم خاص نمى‌بندد، آن قوم مى‌خواهد عرب باشد یا غیر عرب، و به اعراب مخصوصاً این مطلب را مى‌فهماند که شما چه ایمان بیاورید چه ایمان نیاورید اسلام پیشرفت مى‌کند، زیرا اسلام یک دینى است که اختصاص به یک قوم مخصوص و معین ندارد. 
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و یکم🌱🇮🇷 ادیان و مسلکهاى بزرگ مرز ندارند   به طور کلى ادیان بزرگى که در دنیا بوده‌اند، بلکه افکار بزرگى که در دنیا پیدا شده است، هرگز مرز و سرحد نشناخته‌اند. افکار و عقاید کوچک از قبیل عادات است که ممکن است در یک قوم معینى محدود و محصور بماند. عقاید و افکار بزرگ جهان، چه آنهایى که به صورت عقیده مذهبى و دینى است و چه آنها که به صورت مذهبى نیست، حالا مى‌خواهد فلسفه نظرى باشد یا فلسفه اجتماعى، از مرز خودشان خارج مى‌شوند و بسیار اتفاق افتاده است و شاید اکثر این جور است که این گونه افکار و عقاید بزرگ، در غیر سرزمین خودشان پذیرش بهترى پیدا کرده‌اند تا در سرزمین خودشان. حالا ادیان بزرگ دنیا را ببینیم: مسیحیت. مسیح خودش اهل کجاست؟ از چه سرزمینى ظهور کرد؟ از فلسطین یا مشرق زمین. اما مرز مسیحیت کجاست؟ آنجایى که مسحیت را پذیرفت و پذیرفته و مثل جان در آغوش گرفته کجاست؟ اروپا و آمریکا. مغرب‌زمین بیش از مشرق‌زمین نسبت به آیینى که مسیح مشرقى آورد دلبستگى نشان داده است.  بودا در کجا ظهور کرده است؟ هند. اما دیدید که آیینش در چین هم هست ولى شما مى‌بینید که توسعه بیشترش در ژاپن است.  دین زرتشت دینى است که زیاد توسعه پیدا نکرده است، هیچ وقت از حدود ایران خارج نشد. اگرچه تاریخ آن چندان روشن نیست ولى مهد زرتشت را مى‌گویند آذربایجان است. در آذربایجان دین زرتشت محیطى پیدا نکرد، در بلخ نفوذ پیدا کرد. اولین هسته‌اى که از آن رشد کرد در بلخ بود که مى‌گویند نسبت آذربایجان به بلخ براى زرتشت، نظیر نسبت مکه است به مدینه براى پیغمبر اسلام. 
کتاب اسلام‌ و مسئله ملیت به قلم ✍ شهید مرتضی مطهری پارت بیست و دوم🌱🇮🇷 مکه‌اى که مهد  ظهور پیغمبر بود اسلام را نپذیرفت، تا آخرش با فتح مکه اسلام را پذیرفت، اما مدینه که در هفتاد فرسخى مکه است با آغوش باز اسلام را پذیرفت.  از مذاهب خارج بشوید؛ مرام‌ها و مسلکهاى دنیا چطور است؟ معروف‌ترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحى در دنیاى امروز کمونیسم است. کمونیسم در کجا ظهور کرد؟ با چه مغزى، از مغز چه قومى و از میان چه ملتى پیدا شد و چه ملت یا ملت‌هایى آن را پذیرفتند؟ کارل مارکس و انگلس دو نفر آلمانى هستند ولى ملت آلمان زیر بار این فکر نرفت، روسیه شوروى رفت. حتى خود مارکس هم پیش‌بینى‌اش غیر این بود، خود کشورهاى اروپایى بود، جاى دیگرى را پیش‌بینى نمى‌کرد که کمونیسم در آنجا توسعه پیدا کند. برخلاف پیش‌بینى‌هاى خودش روسیه شوروى این مسلک را پذیرفت و بعد هم یک کشور و یک سرزمین دورافتاده شرقى و پرجمعیت مانند چین پذیرفت.  پس این موضوع که یک عقیده و یک فکر از محل خودش خارج بشود و برود جاى دیگر و احیاناً در آن جاى دیگر محیط بهترى پیدا کند، جاى عمیق‌تر براى خودش پیدا کند و بهتر استقرار پیدا کند، یک مطلب تازه‌اى نیست و اختصاص به اسلام هم ندارد. اسلام جزو آن عقایدى است که در غیر سرزمین خودش یعنى سرزمینى که در آن ظهور کرد، یعنى مکه و حتى حجاز، نفوذ و توسعه بیشترى پیدا کرد.  شما تاریخ چهارده قرنى اسلام را بخوانید. غیر از همان یکى دو قرن اول یعنى زمان ائمه اطهارِ ما که حجاز ـ البته مدینه ـ تا اندازه‌اى مهد علوم اسلامى بود، هرگز حجاز مهد اسلام نبوده است. حوزه‌هاى بزرگ اسلام همیشه در جاهاى دیگر تشکیل شده است؛ در اروپا و اندلس و اسپانیا تشکیل شده، در بلخ و بخارا تشکیل شده، در هندوستان تشکیل شده است؛ همیشه ملت‌هاى دیگر بوده‌اند که پرچمدار اسلام بوده‌اند. اصل مطلب ما این بود که اگر ما با مقیاس ملیت بخواهیم قضاوت کنیم (فرض مى‌کنیم این مقیاس یک مقیاس صد درصد درست است و هر ملتى حق دارد با مقیاس ملیت مسائل را بسنجد؛ گو اینکه این حرف، حرف درستى نیست و موضوع ملیت در مسائلى مانند علوم، مذهب و حتى مسلکهاى اجتماعى نمى‌تواند دخالت داشته باشد) آیا با مقیاس ملیت باید اسلام را یک امر اجنبى از ملت ایران بدانیم یا یک امر خودى؟ اگر بخواهیم این را بیان کنیم اول باید ملیت را تعریف کنیم. ملیت یعنى چه؟ بعد باید ببینیم به چه چیزهایى ما باید بگوییم ملى؟ وقتى که معنى ملیت را دانستیم، به چه چیز باید بگوییم ملى و به چه چیز باید بگوییم اجنبى. این مطلب باشد براى جلسه بعد. 
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی مطهری پارت بیست و سوم🌱🇮🇷 حساسیت رسول اکرم درباره تعصب قومى اسلام از مزایاى بزرگش این بود که با مقیاس جهانى فکر کرد و با مقیاس جهانى مسائل را عرضه داشت و قطعاً بزرگترین عاملى که توانست اقوام و ملل گوناگون را زیر پرچم اسلام گرد بیاورد [همین عامل بود.] باید انصاف داد، با اینکه قوم عرب ـ و در درجه اول بنى‌امیه و بنى‌عباس، مخصوصآ بنى‌امیه ـ با سایر ملل مسلمان بدرفتارى کرد ولى سایر ملل به اسلام وفادار ماندند، چرا؟ چون همه ملل این را تشخیص مى‌دادند که اسلام براى قوم قریش نیست، براى عرب نیست، براى عجم نیست، براى سیاه و سفید نیست، براى شرقى و غربى نیست.  در کتاب‌هاى اسلامى، زیاد به این مطلب برخورد مى‌کنیم که اسلام این حس را به نحو قوى و نیرومند در دانشمندان بیدار کرده و عجیب هم بیدار کرده است چون این امر روش پیغمبر اسلام و بعد هم بالاخص روش امیرالمؤمنین بوده است. به قدرى خود پیغمبر راجع به این مسئله حساسیت نشان مى‌داده است که نمى‌گذاشت کوچکترین بروز تعصب قومى در میان مردم پیدا بشود. در سنن ابى‌داود مى‌نویسد در جنگ احد یک غلام ایرانى جزو مسلمین بود. در یک حمله‌اى که کرد حریف را زد و بعد به عنوان حماسه و افتخار گفت «أنا الغلامُ الفارسى» منم یک جوان ایرانى. تا این حرف را گفت، پیغمبر جلو آمد و فرمود: دیگر این حرف را نزن، بگو «أنا الغلامُ الانصارى» منم جوانى که از انصار اسلام هستم، چرا؟ چون پیغمبر مى‌دانست تا او بگوید أنا الغلام الفارسى، آن دیگرى مى‌گوید أنا الغلام العربى.  در سیره امیرالمؤمنین این مطلب را زیاد مى‌بینید و داستانْ زیاد و عجیب است. اینها را ان‌شاءالله بعضى جلسات مى‌آورم. مخصوصاً دلم مى‌خواهد [نقل‌ها را] برایتان بخوانم. به قدرى کوشش شده است که این حس خبیث قوم‌پرستى میان‌بُر شود و آن مقیاس جهانى اسلامى گنجانده شود که حد ندارد. واقعآ جاى این است که انسان به این مسائل افتخار کند.  چند کلمه‌اى از حادثه عاشورا عرض مى‌کنم [1]   فقط براى اینکه تیمّن و تبرک و توسلى صورت گرفته باشد.  🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و چهارم🌱🇮🇷 دو غیر عرب در اصحاب امام حسین (ع) من اطلاعاتم از این تاریخ آن قدر دقیق نیست. نمى‌دانم در میان اصحاب سیدالشهدا غیر عرب وجود داشته یا وجود نداشته است، و همچنین در میان اصحاب عمر سعد. اگر بوده است، در هر دو دسته در میان غلامان و بردگان بوده است.  تا آنجا که من مى‌دانم دو غلام در میان اصحاب اباعبدالله بوده‌اند. اینها هیچ کدام عرب نبودند. البته غلام که مى‌گویم ماقبلْ غلام بوده‌اند یعنى سابقه غلامى داشته‌اند نه اینکه در آن وقت هم غلام بوده‌اند. یکى از آنها مردى است که در میان ما معروف است به غلام سیاه. البته او در آن وقت برده نبوده. آن طور که ما در کتاب‌ها خوانده‌ایم نامش جَوْن بن حُوَى است و بعضى گفته‌اند مولى ابى‌ذر، یعنى آزاد شده ابوذر غِفارى. سابقآ غلام بوده ولى ابوذر غفارى او را آزاد کرده بود و مرد آزادى بوده است. اما مجموع علائم نشان مى‌دهد در عین اینکه آزاد بوده در خاندان حسین بن على خدمت مى‌کرده است و از جمله‌هایى که رد و بدل شده معلوم مى‌شود اهل کجا بوده است. همین قدر مى‌دانم که سیاه بوده است ولى تخصصى در اصلاح اسلحه و اسلحه‌سازى داشته است، چون مى‌بینند در شب عاشورا حضرت در یک خیمه خاصى نشسته بود و همین غلام با او بود و سلاح‌ها را بازرسى مى‌کردند، مثلا گرزها را بررسى مى‌کردند، شمشیرها و نیزه‌ها را تمیز مى‌کردند و صیقل مى‌دادند.  در روز عاشورا ـ که این مرد شب عاشورا تا صبح عاشورا در آستان حسینى خدمت کرده بود ـ آمد عرض کرد: یا ابنَ رسولِ الله اجازه بدهید بروم جانم را براى شما فدا کنم. از این جمله‌هاى بعد است که بعضى خیال کرده‌اند او در آن وقت هم غلام بوده، ولى چون گفته‌اند مولى ابى‌ذر، معلوم مى‌شود قبلا غلام بوده است. حضرت به او فرمود الآن وقت این است که تو دیگر راحت زندگى کنى چون زحمت زیادى براى ما و خانواده ما کشیده‌اى، حالا موقع این است که بیعتم را از تو بردارم. بیعتم را از تو برمى دارم، حالا تو از نظر بیعت مسئولیت ندارى، هرجا که مى‌خواهى برو، بعد از این هر کارى که مى‌خواهى آزادانه بکن.  در این وقت این مرد عرض کرد: یا ابن رسول الله من خودم مى‌دانم، من قابل نیستم. علت اینکه شما به من اجازه نمى‌دهید عدم قابلیت من است، چون بوى من عَفِن است (این سیاه‌ها بعضى هستند که تنشان بوى مخصوص مى‌دهد)، حسب من پست است، رنگ من سیاه است، من کجا و چنین شرافت! یا ابن رسول الله چه مى‌شود اگر به من اجازه بدهى این بوى عفن من به واسطه خوى شریف و پاک و سید شما طیب شود، روى سیاه من به خاطر شما سفید شود، حسب پست ولئیمم به واسطه اتفاق با شما شریف شود.  پیدا بود که آقا وقتى که احساس کرد که با منع کردنش از جنگ، این مرد احساس حقارت مى‌کند، فرمود اگر مى‌خواهى بروى برو من مانع نیستم؛ من درباره تو این جور فکر نکردم؛ من به این علت نبود که به تو گفتم برو؛ من از نظر شخصىِ خودم خواستم بگویم که تو یک عمر براى ما زحمت کشیدى حالا مى‌خواهى بروى برو. گفت نه آقا این براى من کمال افتخار است.  اجازه مى‌گیرد مى‌آید رجز مى‌خواند، جهاد مى‌کند تا کشته مى‌شود. درباره این مرد نوشته‌اند بعد از کشته شدنش آقا آمد بالاى سرش ایستاد و چند کلمه‌اى دعا کرد: اَللّهُمَّ طَیبْ ریحَهُ خدایا بوى این را پاکیزه و خوش قرار بده، وَ بَیضْ وَجْهَهُ خدایا چهره این را در بارگاه خودت سفید گردان، وَ احْشُرْهُ مَعَ الاَْبْرارِ این را با نیکان محشور کن، وَ عَرِّفْ بَینَهُ وَ بَینَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد. این همان تقاضاى اوست، گفت حسب من پست است مى‌خواهم با شما متصل و یکى بشوم. فرمود خدایا او را متصل کن به محمّد و آل محمّد.  یک جوان دیگر که غلام یا آزادشده است نوشته‌اند ترکى اهل ترکستان و سفید بوده است. این هم از آقا اجازه خواست و آقا به او اجازه داد. اما درباره این یک چیز دیگر نوشته‌اند، آن مقدماتى که درباره آن سیاه است وجود ندارد ولى کوچک‌نوازى چقدر عجیب است! نوشته‌اند همین که این مرد از روى اسب بر زمین افتاد و هنوز نیمه‌جانى داشت آقا اباعبدالله بر بالین او رسید، سر این غلام را به زانو گرفت، بعد صورت خود را به صورت او چسباند، خون‌ها را از چشم غلام پاک کرد. در همین حال این غلام چشمش را باز کرد اباعبدالله را دید، تبسمى کرد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. ✨🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و پنجم 🌱🇮🇷 مقیاس ملیت       قُلْ اِنَّنى هَدینى رَبّى اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ، دینآ قِیمآ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفآ [1]  .  در جلسه گذشته عرض کردم که احساسات ملى و به عبارت دیگر ناسیونالیسم که در کشورهاى اسلامى پیدا شده است مشکل‌هایى براى عالم اسلام به وجود آورده است، یعنى مشکلاتى در راه آرمان‌هاى عمومى و جهانى اسلام[^2] ایجاد کرده است. اختصاص به مردم ما ندارد،در میان خود اعراب ناسیونالیسم عربى جوش و خروش بیشترى دارد و اشکالات فراوانى براى اسلام به وجود آورده است. خصوصیتى که در کشور ما هست این است که عده‌اى این موضوع را وسیله قرار داده‌اند و زیر پرده ملیت و احساسات ملى و قومیت ایرانى و ناسیونالیسم با اسلام مبارزه مى‌کنند، یک مبارزه بسیار وسیعى که آثارش را هر روز مى‌بینیم. به این مناسبت، ما لازم دانستیم که با همین مقیاس ـ با اینکه دین مقدس اسلام دینى است که متکى به احساسات قومى و ملى به هیچ‌وجه نیست، ولى بنا بر این که ما بخواهیم بر مقیاس احساسات ملى قضاوت کنیم ـ ببینیم آیا اسلام از این نظر و با این مقیاس براى ما مردم ایران یک امر بیگانه و اجنبى است یا یک امر خودى؟ پس باید ابتدا مقیاس ملى بودن و خودى بودن یک چیز براى یک ملت را عرض کنیم، آن وقت راجع به اسلام و ایران بحث کنیم تا ببینیم اسلام با همین مقیاس کوچک و محدود آیا براى ما مردم ایران یک امر خودى است یا یک امر اجنبى و بیگانه.  دیشب سه مطلب عرض کردم: یکى این که موضوع دعوت اسلامى از روز اول حتى در دوران مکه یک دعوت جهانى بوده است.  دوم: از همان روزهاى اول و به حکم آیاتى که بسیارى از آنها مکرر است، قرآن کریم مى‌فرماید این توجه را داشته باشید که اقوام دیگرى در دنیا هستند که آمادگى آنها براى پذیرفتن اسلام از قوم عرب بهتر و بالاتر است و کمتر نیست، و در آیاتى متعدد به آنها مى‌گوید فرضاً شما به اسلام نگروید اقوام دیگرى در دنیا هستند که از شما بهتر به اسلام خواهند گرایید.  مطلب دیگر راجع به این بود که اختصاص به اسلام ندارد که در سرزمینى ظهور کرده است و در غیر آن سرزمین بهتر و بیشتر از آن سرزمین مورد استقبال قرار گرفته است؛ همچنان که اختصاص به ایران ندارد، خارج از عربستان، اسلام تنها در ایران مورد استقبال و پذیرش قرار نگرفت، کشورهاى زیادى بوده و هستند که دین اسلام را مورد پذیرش قرار دادند و اساساً ادیان بزرگ و مسالک بزرگ دنیا، همه یا اکثرشان این طورند.  🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و ششم🌱🇮🇷 کلمه ملت ابتدا کلمه «ملت» را تفسیر مى‌کنیم هم از نظر قرآنى و هم از نظر مفهوم اجتماعى‌اى که امروز در میان ما پیدا کرده است. این کلمه در قرآن کریم مطابق با آنچه ما از «کشف‌الآیات» به دست آورده‌ایم، در پانزده آیه که در دو آیه مکرر است یعنى هفده بار آمده است، ولى مفهومى که این کلمه در قرآن دارد با این مفهومى که امروز در میان ما فارسى‌زبان‌ها دارد مختلف و متفاوت است. ما وقتى مى‌گوییم «ملت ایران» یعنى قوم ایرانى، ما مردم ایران؛ و احیاناً مردم به دو دسته تقسیم مى‌شوند: دولت و ملت. طبقه حاکمه را «دولت» مى‌گوییم و طبقه دیگرى را که طبقه حاکمه بر آنها حکومت مى‌کند «ملت» مى‌نامیم. ما مى‌گوییم ملل اسلامى، ملت‌هاى اسلامى. به هرحال این کلمه را ما بر مردم اطلاق مى‌کنیم، مردمى که یک واحد اجتماعى یا سیاسى هستند. در قرآن هرگز کلمه ملت بر قوم و مردم اطلاق نشده است، همان طور که در کشورهاى عربى کلمه ملت را به این  معنى استعمال نمى‌کنند و کلمه «ملى» را هم به معنایى که ما مى‌گوییم به کار نمى‌برند. به جاى این کلمه، قوم و قومیت به کار مى‌برند. آنجا که ما ملت را در برابر دولت قرار مى‌دهیم و مى‌گوییم دولت و ملت، آنها کلمه ملت را استعمال نمى‌کنند، به دولت مى‌گویند حکومت، و به ملت مى‌گویند شَعْب. هرگز یک عرب درست زبان، کلمه ملت را به این مفهوم و معنى استعمال نمى‌کند. قرآن هم کلمه ملت را بدین معنى استعمال نکرده است. 
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و ششم🌱🇮🇷 کلمه ملت ابتدا کلمه «ملت» را تفس
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت بیست و هفتم🌱🇮🇷 مفهوم «ملت» در قرآن با مفهوم خودِ دین یا مسلک بسیار نزدیک است با یک تفاوتى که میان کلمه «ملت» و کلمه «دین» وجود دارد. مجموعه دستوراتى را که از ناحیه خدا بر پیغمبرى وحى مى‌شود از آن نظر که گویى از طرف خدا بر آن پیغمبر املاء و دیکته مى‌شود و آن پیغمبر مأمور مى‌شود که از طرف خدا آن را به مردم ابلاغ و مردم را دعوت کند، مى‌گویند ملت؛ به این دین مى‌گویند ملت: مِلَّةَ اَبیکمْ اِبْراهیمَ [1]  . در قرآن هرجا که آمده است: «مِلَّةَ اَبیکمْ» یا «مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً»[^2]   یعنى آنچه که از ناحیه خدا بر ابراهیم املاء شده است.  راغب اصفهانى و دیگران گفته‌اند که ملت از ماده املاء ـ که همان املال است ـ  مى‌آید و لام دوم تبدیل به یاء شده است که در قرآن کریم با همان کلمه «املال» آمده است، ما حالا مى‌گوییم املاء. در قرآن کریم مثلا آمده است: فَلْیمْلِلْ وَلِیـهُ بِالْعَدْلِ [^3]  . مى‌گوید ریشه کلمه «ملت» همان است. این مجموعه‌اى را که از طرف خدا دیکته شده و دستورش به پیغمبرى تشریع شده است که به مردم ابلاغ کند و مردم آن راه و روش را در پیش بگیرند، مى‌گویند ملت. پس، از نظر قرآن به یک مجموعه فکرى و یک روشى که مردم به آن عمل کنند «ملت» گفته مى‌شود.  🌱 @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم ✍ شهید مرتضی مطهری پارت بیست و هشتم🌱🇮🇷 فرق «دین» و «ملت» خصوصیت دیگرى است که باز علماى فقه اللغة متوجه آن شده‌اند؛ مى‌گویند این تفاوت میان کلمه دین و کلمه ملت وجود دارد: کلمه دین را مى‌شود به خدا نسبت داد و گفت دینُ الله، مى‌شود به فردى که تابع‌آن دین است نسبت داد و مثلا گفت دین زید، ولى کلمه ملت نه به خدا نسبت داده مى‌شود و نه به فرد تابع، فقط به رهبر نسبت داده مى‌شود، مثل اینکه بگوییم ملت ابراهیم، ملت عیسى، ملت محمّد. به اعتبار آن رهبرى به او نسبت داده مى‌شود.  از این نظر شاید بتوان گفت این کلمه با این اصطلاح جدیدى که امروز پیدا شده است که کلمه «مکتب» گفته مى‌شود خیلى نزدیک است، شاید عین یکدیگر باشند. همان طور که به یک روش «مکتب» مى‌گویند از این جهت که از طرف رهبران و مفکرین اول، املاء شده و به کتابت درآمده و تدوین شده است و بعد مکتب را به رهبر نسبت مى‌دهند، کلمه «ملت» هم اولا ریشه‌اش از املاء یا املال است و ثانیآ همان طور که راغب و مجمع‌البحرین گفته‌اند ـ و مجمع البحرین هم عین حرف راغب را تکرار کرده است ـ فقط به رهبر اضافه مى‌شود و به غیر رهبر اضافه نمى‌شود. اگر ما بخواهیم روى اصطلاح قرآنى عمل کنیم اصلا این حرف غلط است که بگوییم ملت ایران. مردم ایران ملت نیستند، تابع یک ملتى هستند که آن ملت نامش اسلام است. نمى‌توانیم بگوییم ملت مصر. مردم مصر ملت نیستند. در این طور جاها اعراب هم کلمه امت و یا قوم را به کار مى‌برند و قوم را بیشتر به کار مى‌برند. به هرحال کلمه امت و ملت در اینجا درست نیست. این اصطلاحى است که قرآن دارد.  در باب کلمه ملت نمى‌دانیم تحریف این لغت از کى و از کجا و چگونه پیدا شده است. قدر مسلّم این است که این تحریف لغت سابقه خیلى قدیمى ندارد؛ این طور نیست که مثلا پانصد سال و یا دویست سال پیش در زبان فارسى تغییر کرده باشد، بلکه در همین قرن اخیر، شاید از آغاز دوران مشروطیت است که این کلمه را به این معنى یعنى ملت را بر مردم استعمال کرده‌اند.  🌱 @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍ شهید مرتضی مطهری پارت بیست و نهم🌱🇮🇷 به هرحال فعلا این کلمه در زبان ما هست و ما روى لغت بحث نمى‌کنیم. بهتر این بود که ما از اصطلاح قرآن خارج نمى‌شدیم و کلمه ملت را به همان مورد و معنى اطلاق مى‌کردیم. امروزه کلمه ملت به توده‌اى از مردم و به یک واحد اجتماعى از مردم گفته مى‌شود. واحدهاى اجتماعى مردم گاهى به صورت خانواده است. یک خانواده یک واحد اجتماعى است. از حدود خانواده که تجاوز کند احیاناً به قبیله یا طایفه مى‌رسد. قبیله یک واحد دیگر است. از آن وسیع‌تر و بزرگتر و تکامل‌یافته‌تر آن وقتى است که افرادى نه تنها افراد یک خانواده هستند و نه تنها افراد یک قبیله‌اند و حتى نه تنها افراد یک نژاد هستند، بلکه مردم زیادى، قبایل و ایل‌هاى زیادى به علل گوناگون در یک سرزمینى جمع شده و یک وحدتى را به وجود آورده‌اند، یک قانون واحد بر آنها حکومت مى‌کند، یک مشترکاتى با یکدیگر دارند. حالا چطور شده است که اینها شده‌اند یک واحد سیاسى؛ آیا مذهب، زبان، جنبه‌هاى اقتصادى سبب شده است؟ آیا تصادفات تاریخى سبب شده است؟ بالاخره هرچه بوده یک چیزى وجود پیدا کرده و مثلا ما الآن به عنوان ملت ایران یک واحدى هستیم و مشترکاتى داریم و بیشتر ما زبانمان زبان فارسى است. به هرحال فعلا یک چنین واحدى را که داراى قانون واحد، زبان نسبتاً واحد و رژیم سیاسى واحدى هستند و با یک حکومت زندگى مى‌کنند ملت ایران مى‌گویند.  ✨🌱
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت سی ام🌱🇮🇷 عرض کردم که فعلا از لغت مى‌گذریم؛ آیا قومى به نام قوم ایرانى وجود دارد؟ بله وجود دارد، یا قومى به نام قوم عراقى وجود دارد؟ بله وجود دارد. ولى اگر از این روابط که قطعاً هست بگذریم، بالاتر از این چطور؟ آیا یک چیز دیگرى هم در اینجا وجود دارد یا وجود ندارد و آن نژاد و خون است. آیا ما مردمى که حالا دور همدیگر جمع شده‌ایم، حکومت و رژیم و سیستم واحد داریم واقعآ یک نژاد خاصى هستیم در مقابل ملت‌ها و اقوام دیگر؟ آیا همه ما داراى یک خون هستیم که با خون‌هاى آنها مغایر است؟ پاسخ منفى است. حتى این که مى‌گوییم مردم ایران نژادشان آریاست و نه نژاد سامى، اگر کسى ادعاى یک چنین حرفى را بکند هیچ دلیلى ندارد و این یک خرافه بیش نیست براى اینکه در طول تاریخ اینقدر اقوام و ملل با یکدیگر آمیزش و نقل و انتقال پیدا کرده و از جایى به جایى رفته‌اند، ازدواج‌ها کرده‌اند و از جاى دیگر به اینجا آمده‌اند، این قدر خون‌ها به هم آمیخته و خون‌ها ریخته‌اند و با هم آمیزش پیدا کرده‌اند که اصلا نژاد خالص وجود ندارد. مگر ما مى‌توانیم بگوییم اعراب، نژاد سامى هستند و ما نژاد آریایى هستیم؟ شما داخل همین شهر مکه و مدینه را بگردید، افرادى را مى‌بینید که یا اهل بلخ است یا بخارا یا هند و یا اهل ایران است. ایران هم همین طور. واقعآ شاید اولاد ایرانی‌هاى صدها سال پیش و یا دوهزار و پانصد سال پیش یعنى اولاد کوروش و داریوش الآن به صورت یک اعراب خیلى خالص که حماسه و حمیت صد درصد عربى دارند و در کشورهاى عربى زندگى مى‌کنند درآمده باشند و اولاد ابوسفیان و بنى‌امیه دیگر شاید در ایران زندگى مى‌کنند. 
﴿ لشــــکـر مجاهدون✌🏻﴾
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت سی ام🌱🇮🇷 عرض کردم که فعلا از لغت مى‌گذریم؛ آی
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت سی و یکم🌱🇮🇷 دو سه سال پیش در دانشگاه استادى بود که از این چرت و پرت‌ها زیاد مى‌گفت. مى‌خواست با دلیل ثابت کند که یزید بن معاویه ایرانى بوده، اصلا نژادش ایرانى بوده است که داد و فریاد استادهاى دانشگاه بلند شده بود که همین یکى را ما کم داشتیم که یزید ایرانى باشد، نژادش ایرانى باشد. حرف چرندى بود ولى الآن ما نمى‌توانیم بگوییم ما از اولاد کى هستیم یا نسب‌مان به کجا منتهى مى‌شود. وقتى که مغول به ایران آمده است این قدر افراد مغول آمدند در ایران ماندند که شاید حالا در ایران افرادى نژادشان نژاد مغول باشد. الآن مى‌شناسم از افرادى که در ایران بسیار برجسته‌اند و همه ما شاید به وجودشان افتخار مى‌کنیم و از نژاد مغولند چون اینها در یک جایى زندگى مى‌کردند که نسلشان محفوظ مانده است. نیاکانشان محفوظ بوده‌اند و خودشان هم اقرار مى‌کنند.  پس اگر کسى روى حساب نیاکان بخواهد بگوید نیاکان ما چنین بوده‌اند و چنان، این یک حرف چرند است، وهم است، خرافه است، هیچ اساس و حسابى ندارد. ما از کجا آمده‌ایم؟ من نمى‌دانم، آیا ما از نسل   قُطّاعى [1]  هستیم که روزگارى به ایران ریخته‌اند؟ شاید هم که بوده باشیم.  آیا ما از اعراب هستیم، از یمن هستیم؟ شاید هم باشیم. اینها را ما نمى‌دانیم، و هیچ روى این حرفها تکیه نمى‌کنیم ولى آنچه که درباره ما واقعیت دارد این است که در حال حاضر ما به صورت یک قوم و یک ملت هستیم که عجالتاً قانون واحدى بر ما حکومت مى‌کند و قهرآ یک سنخیت‌هاى روحى بیشترى با یکدیگر داریم چون قرن‌هاست مثلا اصفهانى و تهرانى در یک حکومت زندگى مى‌کنند، با یکدیگر روابط بیشترى دارند، قهراً مشابهت و سنخیت روحى و فکرى بیشترى دارند. از نظر ملیت به مفهومى که قرآن مى‌گوید یعنى طریقه و روش و مسلک، یا به عبارت دیگر فرهنگ و تمدن، در روح ما مشابهت بیشترى است. بسیار خوب، حالا ما ملت و ملیت را با آن مفهومى که واقعیت دارد قبول کردیم. پس ما یک واحد اجتماعى اینچنین هستیم.  @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله‌ی ملیت به قلم✍شهید مرتضی‌مطهری پارت سی و دوم🌱🇮🇷 خودخواهى بشر نکته دیگر: بشر یک خاصیتى دارد که خاصیت خودخواهى است. اختصاص به بشر هم ندارد بلکه در بشر تجلى بخصوصى پیدا کرده، هر حیوانى و هر جاندارى خودخواه است. خودخواهى، تعصب و حس جانبدارى به وجود مى‌آورد. انسان به موجب اینکه آنچه را که مربوط به خودش است دوست دارد و نسبت به آن یک حالت جانبدارى در خود احساس مى‌کند و خانواده یک واحد بزرگتر است، یک تعصب خانوادگى در خود احساس مى‌کند. (افرادى که مهذّب هستند و خودشان را از این تعصبات تخلیه و تجرید و تهذیب کرده‌اند جاى خود دارند.) همشهرى‌گرى یک حس تعصب و جانبدارى ایجاد مى‌کند. قهرآ هموطنى و اهل یک کشور بودن و تابع یک حکومت و یک رژیم بودن هم یک نوع تعصب و یک حس جانبدارى در انسان به وجود مى‌آورد که پایه‌اش احساسات است. یک چنین احساسى در انسان وجود دارد. اروپایی‌ها گرایش به تفاخرات و مفاخرات ملى به این معنى را آورده‌اند و «ناسیونالیسم» نام گذاشته‌اند. ناسیونالیسم خوب است یا بد، هرچه هست جزو خانواده خودخواهى است. به همین دلیل یک منطق جهانى و یک اخلاق جهانى هرگز نمى‌تواند براى ناسیونالیسم حساب باز کند، چون یک اخلاق جهانى نمى‌تواند بر مبناى حس خودخواهى و جانبدارى، یک حکمى، قانونى یا دستورى را بیاورد. ناسیونالیسم چون از خانواده خودخواهى است همان عوارضى را که سایر خودخواهى‌ها دارند، از خوب تا بد، دارا مى‌باشد. همان طور که غرور فردى در انسان پیدا مى‌شود، در آن هم [غرور] هست. عیب خود را ندیدن و عیب‌هاى دیگران را دیدن در آن وجود دارد. کور باطنى و دور شدن از حقیقت در آن هست، نمى‌شود که نباشد. و دائم نشستن و تعریف کردن از خود و خودستایى در آن هست.  با همه اینها ما مى‌خواهیم روى همین موضوعى که از خانواده خودخواهى است و با مقیاس و حساب خودخواهى، ببینیم آیا اسلام از ما هست یا از ما نیست؟ آیا همین احساسات خوب یا بد ناسیونالیستى ما باید اسلام را در بربگیرد یا نگیرد؟ ما اینجا باید روى مقیاسى این موضوع را بررسى کنیم یعنى ببینیم روى حساب ناسیونالیستى باید چه چیزى را از خود بدانیم و چه چیزى را بیگانه و اجنبى بشناسیم.  ♻️ @GORDAN313
کتاب اسلام و مسئله ملیت به قلم✍شهید مرتضی مطهری پارت سی و سوم🌱🇮🇷 مقیاس ملیت:  1. پذیرفته بودن توسط اکثریت ملت ممکن است کسى بگوید ملاک خودى بودن و بیگانه بودن خیلى واضح است (و همیشه هم این طور مى‌گویند)؛ هرچیزى که از سرزمین ما برخاسته و در سرزمین ما ظهور کرده است مال ماست و احساسات ناسیونالیستى ما آن را دربر مى‌گیرد و هر چیزى که به هر شکلى از خارج مرز ما، از بیرون سرزمین ما پیدا شده است از آنِ ما نیست، اجنبى و بیگانه است. مى‌خواهیم ببینیم آیا این مقیاس درست است یا نیست.  این مقیاس درست نیست، چرا؟ صرف اینکه یک چیزى در سرزمینى ظهور مى‌کند کافى نیست براى اینکه جزو ملیت یک قوم قرار بگیرد، براى اینکه ممکن است یک فکرى، یک عقیده‌اى از میان یک ملت ظهور کند ولى مورد قبول آن ملت واقع نشود، خود ملت آن را ترک کند. در اینجا روییده است اما ملت آن را نپذیرفته و طرد کرده است. مثلا مزدک یک مرد ایرانى بوده است. بدون شک مرام مزدکى در ایران ظهور کرده است و مردم ایران مرام مزدک را قبول نکرده‌اند. مانى هم در ایران ظهور کرده است، مردم ایران مسلک مانى را قبول نکردند. آیا مرام اشتراکى مزدکى یک مرام ملى ایرانى است یا نه؟ نه، چون همین که مسلکى در ایران ظهور کرد کافى نیست براى این که ایرانى هم باشد، زیرا ایران منحصر به آورنده آن مسلک نیست؛ وقتى که مردم دیگرى آن را طرد کردند و نپذیرفتند و از خودشان دور کردند، دیگر آن مسلک متعلق به آنها نیست. پس باید بگوییم چون اکثریت ملت ایران آن را نپذیرفتند جزو ملیت این قوم قرار نمى‌گیرد. پس این نمى‌تواند ملاک باشد.  🌹 @GORDAN313