❤️...رمان...❤️
#از_روزی_که_رفتی
#قسمت1
برف آنقدر بارید تا تمام جاده را سپید پوش کرد و راهها را بست. جاده
چالوس در میان انبوهی از برف فرو رفت و خودروهای زیادی در میان آن
زمینگیر شدند. در راه ماندگان، به هر نحوی سعی در گرم کردن خود و
خانوادههایشان داشتند.
جوان بلند قامتی به موتور سیکلت عظیمالجثهاش تکیه داده و کاپشن
موتور سواریاش را بیشتر به خود میفشرد تا گرم شود، کسی به او
توجهی نداشت؛ انگار سرما در دلشان نشسته بود که نسبت به همنوعی
که از سرما در حال یخ زدن بود بیتفاوت بودند.
با خود اندیشید:
"کاش به حرف مسیح گوش داده بودم و با موتور پا در این جاده
نمیگذاشتم!"
مرد شصت سالهای از خودروی خوو پیاده شد. بارش برف با باد شدیدی
که میوزید سرها را در گریبان فرو برده بود. صندوق عقب را باز کرد و
مشغول انتقال وسایلی به درون خودرو شد. سایهای توجهش را جلب کرد
و باعث شد سرش را کمی بالا بگیرد و به جوان در خود فرو رفته نگاه
بیندازد؛ لختی تامل کرد و بعد به سمت جوان رفت.
❤️ادامه دارد ...
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
#شهدا🌱
حتماً شنیدهاید که بسیاری از خانوادهها میگویند فلان بچهام با بقیه بچههایم فرق دارد یا از ابتدا هم مدل دیگری بود. میخواهم بپرسم که آیا محمدحسین واقعاً با دیگر بچههایتان فرق داشت؟
پاسخ مادر شهید🔸محمدحسین واقعاً فرق داشت. او بچه کاملاً منظم و صبوری بود. ما حالا که فیلمهای بچگی محمدحسین را بازبینی میکنیم متوجه نظم و انظباط او میشویم. نظم از بارزترین خصوصیات او بود.
#شهید_محمدحسین_حدادیان✨
#خاطرات_شهدا🥀
#قسمت1️⃣
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
#شهدا🌱
شغل پسرتان چه بود؟ اگر میشود کمی از شهید و خانوادهتان بگویید.
پاسخ مادر شهید🔸ما اصالتاً خلخالی هستیم که چند سالی میشود در رشت زندگی میکنیم. بچههایم همگی در رشت به دنیا آمدند. من صاحب دو دختر و سه پسر هستم. بابک بچه چهارم من بود، متولد 21 مهر 1371. پسرم در مقطع کارشناسیارشد در یکی از دانشگاههای تهران در رشته حقوق قبول شده بود و برای اینکه بتواند خدمتی به مردمش انجام دهد، داوطلبانه در هلالاحمر هم مشغول به خدمت بود.
#شهید_بابک_نوری_هریس✨
#خاطرات_شهدا🥀
#قسمت1️⃣
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
#شهدا🌱
مادر شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا : باید جوانان جانشان را فدا کنند که پرچم اسلام به دست صاحبالزمان (ع) برسد
شهید مدافع حرم «حسن قاسمی دانا» از بسیجیان مشهد در روز دوم شهریور 1363 به دنیا آمد، او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش سه برادر دیگر هم داشت، حسن پس از اخذ دیپلم در دانشگاه حقوق شهرستان «بردسکن» قبول شد، اما به آنجا نرفت و در نانوایی پدر مشغول به کار شد.
او از روحیه نظامیگری برخوردار بود و به رزم علاقه داشت و این خصوصیت، از او یک بسیجی فعال ساخته بود که همیشه در رزمایشهای عمومی، داوطلبانه حضور داشت.
شهید قاسمی دانا به اهل بیت عصمت و طهارت ارادت ویژهای داشت و این دوستی به گونهای بود که دو ماه محرم و صفر را عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد.
همیشه به شهادت فکر میکرد. دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای ائمه (ع) را خواهان است.
او به طور داوطلبانه به سوریه رفت و در مدت کوتاهی که در آنجا بود، لیاقتهای خود را نشان داد. اما پس از مدت کوتاهی بر اثر اصابت چند گلوله به شهادت رسید. پیکر پاکش هم زمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.
#شهیدحسن_قاسمی_دانا✨
#خاطرات_شهدا🥀
#قسمت1️⃣
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 با شنیدن خبر شهادتش چه کردید؟ پاسخ پدر شهید 🔸من کاملاً آمادگی شنیدن خبر شهادت بابک را داش
#شهدا🌱
فرزندتان به رغم صورت زیبا ، دارای سیرت زیبایی بود و توانست در شهادت از شما سبقت بگیرد.
پاسخ پدر شهید 🔸بله دقیقاً همینطور است . این را هم خطاب به آنها که با دیدن چهره پسرم حدس و گمانهایی زده بودند که این تصویر یک خواننده، یکفشن، یا یک مدلینگ است میگویم پسرم هیچ کدام از اینها نبود. ایشان شهید مدافع حرم عمه سادات بود. بابک من نه درویش بود، نه زاهد، نه عارف و نه عالم . در عین حال همه اینها بود. پسر من عاشقانه، عاقلانه و عالمانه و عارفانه راهش را انتخاب کرد. بابک در اوج خوشیها و شادیهای دنیایی شهدا را هرگز از یاد نمیبرد. عکسی از او دارم که نشان میدهد ایشان از وسط مراسم عروسی دوستش راهی گلزار شهدا شده است.
#شهید_بابک_نوری_هریس✨
#خاطرات_شهدا🥀
#قسمت1️⃣1️⃣
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 * پس آن خداحافظی باید خیلی به شما سخت گذشته باشد؟ پاسخ مادر شهید 🔸دقیقا لحظه لحظهاش را یا
#شهدا🌱
*برادرکوچکترش چیزی نفهمید؟
پاسخ مادر شهید 🔸نه، فقط تا آخرین لحظه ایستادم و رفتن ماشین را نگاه کردم. حسن اینبار سنتشکنی کرد و برخلاف همیشه حتی برنگشت و پشتسرش را نگاه نکرد. همان احساس مادرانه توی دلم تکان خورد و رو به پسر کوچکترم، گفتم: حسن رفت، دیگر برنمیگردد.
*پس ایشان خیلی به شما علاقمند بود؟
بله، خیلی با عاطفه و مهربان بود. امکان نداشت کاری از او بخواهم و انجام ندهد. بعد شهادتش هم این را به دوستانش گفتم که شهدای سوری اغلب سر ندارند. روزی که با ایشان ۴ نفر را تشییع کردند، سه نفر بیسر بودند، اما حسن من سر داشت. شاید چون نمیخواست دل مادرش را بشکند. موقع تشییع پیکرش حسابی صورت به صورتش گذاشتم و بوسیدمش.
#شهیدحسن_قاسمی_دانا✨
#خاطرات_شهدا🥀
#قسمت1️⃣1️⃣
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
❤️...رمان...❤️
#شکسته_هایم_بعد_تو 💔
#قسمت1
روی زمین نشسته و خیره به آلبوم عکس مقابلش بود. گاه آهی کشیده و
دستی به روی عکس میکشید، گاه لبخند میزد و عکسی را میبوسید. در
اتاق گشوده شد:
_آیه... آیه جان! نمیخوای بیای؟ همه منتظر توئیما! دیر میشه،
منتظرمونن!
آیه دستی به پلاک درون گردنش کشید و آن را از زیر لباسش بیرون
کشیده و به عادت این سالها، آن را بوسید. یک پلاک که فقط نامی بود
و شمارهای روی آن... جزء بازماندههای شهیدش بود... بازمانده از مَرد
زندگیاش...
_الان میام رها؛ لباسای زینب رو پوشوندی؟
_آره، خیلی ذوق داره؛ اون برعکس توئه!
آیه لبخندی تلخ بر لبانش نشست:
_همهش بهخاطر زینبه... بهخاطر لبخندش... بهخاطر شادیش!
از زمین بلند شد و آلبوم عکس را همانجا رها کرد. از اتاق که بیرون آمد،
همه با ترس و تردید او را نگاه میکردند. حاج علی و زهرا خانم دست
زینب را در دست داشتند. صدرا، مهدی کوچکش را در آغوش گرفته و کنار
مادرش محبوبه خانم ایستاده بود. لبخندش که مهربانتر شد، همه نفس
گرفتند:
_من آماده ام، بریم!
❤️ادامه دارد ...
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
.
.
.
#آفتاب_بر_نی💔
اسماء نوزاد را پیچیده بود توی یک پارچه ی سفید .
محمد ص نوزاد را از از او گرفت .
در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه .
نوزاد پسر کوچک علی بود ....🌱
#عکس_باز_شود✅
.
😍روایت داستانی از زندگی امام حسین علیه السلام 🌱
#قسمت1
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️