💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدوبیست_هشت ((دربست مردونه))
💠✍🏻تمام ذهنم درگیر بود، وسط ڪلاس درس، بین بچه ها، وسط فعالیت هاے #فرهنگی
الهام، سعید، مادر و آینده زندگی اے ڪه من، مردش شده بودم.مامان دوباره رفته بود تهران، ما و خانواده خاله شام خونه دایی محسن دعوت بودیم. سعید پیش پسرهاےخاله بود. از فرصت استفاده ڪردم و دایی رو ڪشیدم ڪنار، رفتیم تو اتاق …دایی شنیدم می خواے ڪامپیوترت رو بفروشی، چند؟
💠✍🏻با حالت خاصی، یه نیم نگاهی بهم انداخت.ـ چند یعنی چی؟ می خواے همین طورے برش دارقربانت دایی، اگه حساب می ڪنی برمی دارم، نمی ڪنی ڪه هیچ
نگاهش جدے تر شد.– خوب اگه می خواے لپ تاپ رو بردار. دو تاش رو می خواستم بفروشم یه مدل بالاتر واسه #نقشه_ڪشی بگیرم. ولی خوبیش اینه ڪه جایی هم لازم داشته باشی می تونی با خودت ببرے. پولش هم بی تعارف، مهم نیست.شخصی نمی خوام، ڪلا می خواستم یکی توے خونه داشته باشیم.
💠✍🏻ایده لپ تاپ دایی خوب بود، اما نه از یه جهت سعید خیلی راحت می تونست برش داره و با دوست هاش برن بیرون. ولی ڪامپیوتر می تونست یه نقطه اتصال بین من و سعید و سعید و خونه بشه.صداش ڪردم توےاتاق – سعید می خوام ڪامپیوتر دایی رو ازش بخرم. یه نگاه بڪن ببین چی داره؟ چی ڪم داره؟ میشه شبڪه اش ڪنی یا نه؟ ڪلا می خوایش یا نه؟
#گل از گلش شکفت?
ـ جدے؟
ـ چرا ڪه نه، مخصوصا وقتی مامان نیست. رفیق هات رو بیار، خونه در بست مردونه
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صدوبیست_هشت ((دربست مردونه))
💠✍🏻تمام ذهنم درگیر بود، وسط ڪلاس درس، بین بچه ها، وسط فعالیت هاے #فرهنگی
الهام، سعید، مادر و آینده زندگی اے ڪه من، مردش شده بودم.مامان دوباره رفته بود تهران، ما و خانواده خاله شام خونه دایی محسن دعوت بودیم. سعید پیش پسرهاےخاله بود. از فرصت استفاده ڪردم و دایی رو ڪشیدم ڪنار، رفتیم تو اتاق …دایی شنیدم می خواے ڪامپیوترت رو بفروشی، چند؟
💠✍🏻با حالت خاصی، یه نیم نگاهی بهم انداخت.ـ چند یعنی چی؟ می خواے همین طورے برش دارقربانت دایی، اگه حساب می ڪنی برمی دارم، نمی ڪنی ڪه هیچ
نگاهش جدے تر شد.– خوب اگه می خواے لپ تاپ رو بردار. دو تاش رو می خواستم بفروشم یه مدل بالاتر واسه #نقشه_ڪشی بگیرم. ولی خوبیش اینه ڪه جایی هم لازم داشته باشی می تونی با خودت ببرے. پولش هم بی تعارف، مهم نیست.شخصی نمی خوام، ڪلا می خواستم یکی توے خونه داشته باشیم.
💠✍🏻ایده لپ تاپ دایی خوب بود، اما نه از یه جهت سعید خیلی راحت می تونست برش داره و با دوست هاش برن بیرون. ولی ڪامپیوتر می تونست یه نقطه اتصال بین من و سعید و سعید و خونه بشه.صداش ڪردم توےاتاق – سعید می خوام ڪامپیوتر دایی رو ازش بخرم. یه نگاه بڪن ببین چی داره؟ چی ڪم داره؟ میشه شبڪه اش ڪنی یا نه؟ ڪلا می خوایش یا نه؟
#گل از گلش شکفت?
ـ جدے؟
ـ چرا ڪه نه، مخصوصا وقتی مامان نیست. رفیق هات رو بیار، خونه در بست مردونه
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃