تا بتابد به دلـم نور مــه خوش نفـســم
چون پرنده به هوای نفسش در قفسم
قفسم چشمخوش و میلهیآن مژگان است
روز و شـب خیره بر این منظـرهی پر هوسـم
۱۴٠۳/٠۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
بنوشـم از لبت صـد جرعـهی می
چو مطرب مینِهم لب بر لبِ نی
نفسهایم که جانت مینوازد
حلاوت میفزاید بر لبت هی
۱۴۰۳/۰۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
جرعـهای چـای از آن نیمهی فنجانِ تو را
من به عالم ندهم تا چه رسد جانِ تو را
بوسهای بر لب نوشین تو ایمان من است
چون برآشفته کنم زین هوس ایمانِ تو را
۱۴٠۳/٠۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
••♡••🔷🔶🔹🦋🔹🔶🔷••♡••
❀ ⃟ ⃟ ۞سیر در یک آیه۞༺•
❤️ خدا را صدا بزنید
که خواسته هر درماندهای را برآورده کرده و گرفتاری و ناخوشی را برطرف میسازد...
📖 سوره نمل، آیه ۶۲
『🦋
•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#قرآن
#آیه_نگار
سلام علیکم، عزاداریهای شما قبول
در ایام سوگواری حضرت سیدالشهداء(ع)
از تمامی بزرگواران، التماس دعا دارم...
«یا حق»
شاید این آخرین غزل باشد
همدمم بعد از این اجل باشد
ای که دوری ز دیدگانِ ترم
بنْگر اشکم چه بیخلل باشد
غـمِ رویت تنیده هر لحـظه
سوز عشقی که از ازل باشد
عـزم تو در فراقِ ما تا کی؟
عمرِ وصلت چه بیبدل باشد
جرعهای از لبانِ غنچهی تو
در خیالم گل و عسـل باشد
طالعِ نحسِ ما بدین منوال
اثرِ زُهـره و زُحـل باشد،
که نبینیم روی هم چندی
اُف به علمی که بیعمل باشد
۱۴٠۳/٠۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
حاج محمد نبویروضه.mp3
زمان:
حجم:
29.04M
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
آه سردم، اشک دردم
مجنونی چو آهوی وحشی، صحراگردم
تا به نگاهت دیده گشودم
لرزد و سوزد، شمع وجودم
رفتی و بردی، جان و دلم را
ای به فدایت، بود و نبودم
بیا و بنشین، تا یکدم می نوشم، از آن دو لب نوشین
ما را در دل صفا بوَد، فروغی از خدا بوَد
روی دل سوی او کن
تا روشندل چو اشک من، ز گرمی و صفا شوی
پیوندی با دلها کن
بی تو من دور از دل، چشم بد دور از دل
میتابد نور از دل، چشم بد دور از دل
گر این سخن، تو را رسد، شبی گذر به سوی ما کن
مجنون شو، به کعبهی دلها، ره پیدا کن
تا به نگاهت دیده گشودم
لرزد و سوزد، شمع وجودم
رفتی و بردی، جان و دلم را
ای به فدایت، بود و نبودم
بیا و بنشین، تا یکدم می نوشم، از آن دو لب نوشین
#رهی_معیری