eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
111 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
660 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
سـینه‌ات دکّان عطّاری و قلبم مشـتری هرچه از عطر وجودت می‌دمی دل می‌بری عطرِ نعنا عطرِ به‌لیمو نهـان در زلفِ تو مرهمِ جانیّ و از جان و جهانم خوش‌تری چـای ســبزی تا نفــس‌هـایت برایم دم کـند شهدِلب‌هایت بیفشاند به دل شور و شری تا ابد با هر کلامِ نازبویت سرخوشم از ازل لطفِ سخن‌ داده به لعلت دلبری هرنفس‌تا می‌کشی آهی‌شود در جان، نبیذ تا سـحـر با آه و ناله در جهـانی دیگری بر گلِ سرخِ رخت اشکت چکیده چون‌گلاب برگی از فصلِ بهـاران کـرده‌ای جلوه‌گری ای خیالِ پرنیانت چون نسیم‌صبح، مست شب گذشت و شمعِ‌بالینم نگشتی ای پری ۱۴٠۳/٠۴/۲۷ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
آهِ ســردم حکایتی دارد اشک دردم شکایتی دارد سوزهجران‌ِتو چه جانکاه است بی وفــایی نهــایتی دارد با نسیمِ خیالِ گیسویت دل، امـیدِ هـدایتـی دارد وقتِ بیتابیِ دلِ محزون لطفِ رویت عنایتی دارد شوقِ دیدارِ روی دلخواهت در دقـایق سـرایتی دارد روحِ سرگشته‌ام به رویایی رویـتِ بی روایتــی دارد عزمِ‌تو همچنان به‌هجران‌است تا وصــالــت درایتــی دارد ۱۴٠۳/٠۴/۲۳ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرگز هنر در دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی، مطرود نبوده... این حقیقت بر هیچ انسانِ آگاهی پوشیده نیست.
پری رویی قرار از ما ربوده است دری از عالم معـنا گشوده است کجـا دنیـای بی‌حاصـل بمـاند؟ اگر لطفش خیال از دل نراند وصالش در خیالش شد میسّر ندارم چاره جز این چاره در سر چه باید کرد؟ با درد جدایی بســازم با نوایِ بی نوایی چه شوری بی نهایت می‌چشاند زبانـم را چه خوش می‌پرورانَد گهی در پرده‌هـای سـاز محـزون گهی در حلقه‌ی گیسو پر از خون طنین عاشقی سوزان و سرمست چه سازی ساخته پیوسته در دست غـبار از خاطـرِ دل می‌نشـاند نسیم موی او جان می‌فشاند تبی سرشار از شورِ رسیدن برآرد از ضمـیرم لب گزیدن دمـادم بر لبـم آهـی دمیده دمش در تار و پودم غم تنیده حضـورش غایبم کرده ز خویشم که می‌تابد رخش بر قلبِ ریشم شعاعی از جبینش در وجودم قـرینِ مـهـــر کـرده تار و پودم حدیثی از لبانش تا شنیدم به امّید لبش چون مِی تپیدم اگر جام لبش کامی رساند شـرار آرزو شـوقی دواند ز مستی هستی‌ام غرق شراب است اگـر چـه جـرعـه‌های وی سراب است -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿