من چه از درد بگویم؟که لبمخاموش است
کوهی از غصّهی دوریِ توام بر دوش است
همـه ذرّات وجـودم به هـوایت سرمـسـت
هر نسیمی ز دهانت نفسی مدهوش است
گــرم کـن جــانِ مــرا با تپشِ نابِ دلـت
چون خیالی به شبِسرد، تبت آغوش است
جـرعـهای جـامِ لبت تا بفشـاند به لبم
صد پیاله به دل آغشته و نوشانوش است
تا شکفتی به دلِ تنگِ من ای نو گلِ حُسن
غنچـههای غـزلم غرقِ عرق پُر جوش است
۱۴٠۳/٠۴/۲۲
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾