eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهـی قلب تو از مـهـــر، لبریز سعادت همدمت باد و طرب نیز ادب در جـانِ پاکت جـاودانه نفـس‌هـایت کلامِ عــالــمــانه مــدام از لعـلِ تو شـوقـــی دمـیـده‌است جهان سرمست و دل چون مِی تپیده‌است ز شـــوق روی تو دل، آب گشته چو زلفت شب رو و بی تاب گشته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نفست پاک، مثل باد صباست قدمت غم‌زدای اهل صفاست نگـهــت آرزوی هـر قلـبی هر دلی مبتلای درد و بلاست روز و شب چون در آرزوی رُخت با خمِ زلف، غرق ذکر و دعاست، جــان عـشّــــاق، هـمـــدمِ لحـظات هر دَم از تو قرین شور و نواست بوی بهـبود می‌رسـد خوش باش دور هجران گذشت و وصل بپاست مـی به کـف از درِ وفــا آمـد یار خوش عهد، هم‌پیاله‌ی ماست چون نسیمِ سحرگهان سرمست دل قوی دار، دل حریم خداست ۱۴٠۲/۱۲/٠۸ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
بیقـراری‌هـایم از دلتنگـی‌ِ گیسـوی اوست روبرویم روز و شب یا زلف او یا روی اوست لحـظه‌هـا با شعـر و احسـاسـاتِ نابش هر سحـر چون نسیمی و خیالی مستِ روی و موی اوست می‌سرایم شـعـرِ چون آبی به لطف لعـل لب می‌ربایم از دَمَش لفظی که غرق جوی اوست صـبح امّـیدی دمـیده با نگاهـی یا که آهـی شب‌پریشان‌گشته‌چون‌ماهش‌قرینِ‌کوی اوست دل دلالت می‌کند بر مستی‌ از بوی خوشش شب‌حسادت‌می‌کندکاین‌غالیه گیسوی اوست ۱۴٠۲/۱٠/٠۱ -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
دائم از لطف تو و همـت عالیِ من است که چنین عشق، هوا خواهِ حوالی من است تا چنین جلـوه‌ی مسـتانه مـرا دریابد شوق، سرگشته‌ی دنیای خیالی من است هرچه جز شور طلب در دل تنگم بتپد مایه‌ی غفلت طبع متعالی من است ای طلب تا به ابد در دل من شور بزن نغمه‌ات همدم درد متوالی من است -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
جـانی و عزیزتر ز جـانی از هرچه به‌دل رسد نهانی پیشـی و کنارِ ما نشـینی دوری و دیار، بی‌نشانی شوری و شرارِ تو شرابی نوری و غـبار می‌نشـانی اصلی و وصالِ تو خیالی وصلی و مجال می‌دوانی فرعی و به کامِ تو میسر شرعی و لگام می‌کشانی سازی و نوازِ تو لطیف‌است رازی و نیـاز مـی‌چــشـــانی -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
غـم که همـزاد آدمـیزادست دل به دنیای دیگری دادست عشـق در جستجـوی رویایی خود به خوابی عمیق افتادست آدمـی در پیِ تحقّـقِ نفْس روحِ از یاد رفـته بر بادست وقت، بیهوده می جهد تاکی؟ قلب، در کوی وهم آبادست روح، تا بی‌خـبر تنیده به خود عقل، در چنگ شک چه ناشادست رخنه‌ها می‌کند به جانِ یقین هـر خـیالی که از ازل یادست شـوقِ سـودای وصـل، هـر لحـظه بس مسلّط به حال، اِستادست می‌گریزد به وضعِ شـیدایی عقلِ سرخ از قیود آزادست ۹۸/۰۷/۱۸
نفس در سینه‌ی تنگم اسیر است که دلتـنگِ هـوایـی دلپذیر است هــوایی مملو از عطـــرِ خوشِ عشـــق که پیوسته نسیمش چون عبیر است -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
نفسِ پاکِ تو و بادِ صـبا غـرقِ خیال خفتگان بی‌خبر از فرصتِ سرشارِ جمال به دل‌آویزی گیسـوی شب و رویِ سحـر دلِ آکنده ز مهرم شده چون اشک، زلال تب که آویخـته از داغِ رُخـت در لحـظات لب درآمیخته با خونِ جگر در همه حال عمر، بیهوده‌ گذشت‌ و نفسی‌ تازه‌ نشد داغِ هجـرانِ تو فرسـود دلِ غـرقِ مـلال -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿