⁉️مراجع درباره عیدالزهرا و رفعالقلم چه گفتند؟
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دبیرکل حزبالله: ما آرزو داریم صهیونیستها وارد خاک لبنان شوند
🔹فرمانده احمق جبهۀ شمال میگوید باید یک کمربند امنیتی در لبنان ایجاد کنیم؛ ما منتظر ورود شما هستیم!
🔹ما روزانه میگردیم یک فرد یا تانک صهیونیستی را در شمال پیدا کنیم و بزنیم حالا که خودتان میخواهید بیایید ما آرزو میکنیم و خیلی خوشحال میشویم.
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
بسیار جالب و عبرت آموز 👌💎
🔻عمامه عاریتی؟!
✍حکایتی شیرین و عبرتآموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین میگوید:
آقا ما داریم بر میگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا میکرد. سه ماه هم ایشان کربلا میماند. جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را میبیند که میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا. میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است.
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه من عاریتی است و رفت
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید: دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم میگوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). میگوید: دنبال من بیا. در کوچه پسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانه من است، فردا طلوع فجر وعده دیدار من و شما همین جا. میرود داخل و در را میبندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام
ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. میخواست به من بگوید:
🔶 شیخ عبدالکریم حائری!
▫️ مرجعیت،عاریتی است
▫️ ریاست،عاریتی است
▫️ خانههایتان،عاریتی است
▫️پولهایتان،عاریتی است
▫️وجودتان،عاریتی است
▫️سلامتیتان،عاریتی است.
▫️هر چه میبینید،عاریه است و امانت است.
🔶دل به این عاریهها نبندید😢...
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
━━━━⊱♦️⊰━━━
@gharargahemontazeran
🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_بیستم
اما باز هم وقت برگشتن از مدرسه دیدیم خبری از آقا نیست. باز هم خاله توران بود و چای شیرین او که به ناف ما بسته می شد. هر چه از او می پرسیدیم می گفت: مردها که مال تو خونه نشستن نیستن، مال سرکارن. بعد از اینکه چند شب به همین منوال گذشت وقتی آبجی فاطمه آمد آنقدر به او اصرار کردیم و قول دادیم به کسی نگوییم و رازدار باشیم تا بالاخره کوتاه آمد آبجی فاطمه آهی کشید و در حالی که بغض کرده بود گفت: آقا تو بیمارستان بستریه و ما میریم ملاقاتی آقا. بیشتر از این یک جمله چیز دیگری نگفت اما همین مقدار هم برای گریه و زاری کردن ما کافی بود اینکه میگفت آقا چند روز دیگه میاد ما را آرام نکرد.
روزها می گذشت و ما چشم انتظار مانده بودیم. ناله های شبانه ی مادرم قطع نمی شد. ضجه میزد و اسماء الهی را تا نماز صبح صدا می کرد و خدا را قسم میداد که هیچ سفره ای بی پدر باز نشه تاج سرم افتاده، من نباشم و او باشه و از این دست جملات که ما هم با او هم ناله و هم نوا می شدیم. بعد از چند روز که تمام فامیل آمدند و چیزهایی گفتند، بالاخره از فال گوش ایستادن و حرفهای بریده بریده فهمیدیم چند روزه که آقا در بیمارستان بیهوشه و ممکنه حالا حالاها خوب نشه و به این زودی ها نتونه به خونه برگرده. تا آن موقع فقط فهمیدیم برای آقا که در پالایشگاه کار می کرد حادثه ای رخ داده است. بعد از یک ماه از طرف محل کار آقا سه نفر آمدند و ضمن توضیح جزئیات حادثه که ما برای اولین بار می شنیدیم گفتند: این طلای سیاه لعنتی که ته زمین خوابیده هم خیر داره و هم شر تا بره اجاق های مردم رو گرم کنه جون صدها آدم رو میگیره.
#بانوان_بهشتی
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱⊰━━━━
@gharargahemontazeran
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄
#سلام_مولای_مهربانم♥️
صبحی دیگر رسید
و من در انتظار دیدار شما
چشم میگشایم و پنجره ی دل را میگشایم
به سوی امید و نور...
و دلم لبریز است از شوق صبح موعود،
لحظه ی دیدار، و به پایان رسیدن
لحظه های انتظار...
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
@gharargahemontazeran
48.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز صبح که از خواب پا شدی منتظر بودی صدای دلربای😍 الا یا اهل العالم به گوشت برسه ؟؟
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
20.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از مهمترین ویژگیهای پیامبر اکرم(ص)در بین همه صفات و ویژگی هایی که خداوند در قرآن کریم ذکر می نمايد و رمز موفقیت آن حضرت و سرچشمه همهی صفات و مکارم اخلاقی آن حضرت می باشد و باید بنابر سفارش خداوند لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه باشد
شرح صدر نبی مکرم اسلام و دریا دلی آن حضرت است
مانند دریایی باشیم که وقتی رودهای خروشان به آن می رسند آرام می شوند
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿۱﴾
آيا براى تو سينه ات را نگشاده ايم (۱)
وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ ﴿۲﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم (۲)
الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ ﴿۳﴾
[بارى] كه [گويى] پشت تو را شكست (۳)
وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿۴﴾
و نامت را براى تو بلند گردانيديم (۴)
اگر شرح صدر باشد
نامهربانی و بداخلاقی ها معنایی ندارد
از آنجا كه غم و غصهها را نمىتوان كم كرد، پس بايد ظرفيّتها را بالا برد تا بتوان مشكلات را تحمّل كرد و كم نياورد.
شرح صدر» در لغت به معنای گشایش سینه است اما در قرآن کریم کنایه از گشایش ظرفیّت انسان است تا حدی که بتواند ناملایمات را تحمل کند
#بیایید_به_تاسی_از_پیامبرمان_با_اخلاق_باشیم 🙏🌹
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
سیدحسن نصرالله: اسرائیل حمله ای را خواهد دید که از زمان تاسیسش تا کنون نظیر آن را ندیده است.
رهبران احمق رژیم صهیونیستی این رژیم را به در هم شکستگی خواهند برد
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
هدایت شده از شهریاری
#یا_خاتم_النبیین ❤️💚
گرچه از لطف پدر وارِ علی سرشارم
هرچـه دارم ز غلامی مـحمد دارم
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص) 🌺
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)🌺
#مبارک_باد✨🌺
@gharargahemontazeran
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم تبریک به صـاحب الزمان عج باید گفت
🌹میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام
حضرت محمد مصطفی
صلی الله علیه و آله و سلم
و امام جعفر صادق علیهالسلام
مبارک و فرخنده باد
❥👏👏👏
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran