eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تو یک کتاب میخوندم که از روزهای ماه شعبان استفاده کن و اگر حقی به گردنت هست چه معنوی و چه مادی اداش کن ... 🌷تمام تلاشت رو بکن که پاکیزه وارد ماه پر برکت رمضان بشی 🤲 و اونجا که در مناجات شعبانیه عزیز میخوانیم: إِلٰهِى ... إِنْ كانَتِ الْخَطايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِى لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّى بِحُسْنِ تَوَكُّلِى عَلَيْكَ. إِلٰهِى ... إِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْيَقِينُ إِلىٰ كَرَمِ عَطْفِكَ معبودم ... اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته، به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشم‌پوشی کن. معبودم ... اگر گناهان از جایگاه شرافتمندانه لطفت مرا پایین آورده، اما یقین به کرم عطوفتت هشیارم کرده. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐💐💐💐💐💐💐 ❤دل من را خدایی کن رقیه(س) 🌹مرا هم کربلایی کن رقیه(س) ❤بحق نام زیبای عمویت 🌹برای من دعایی کن رقیه (س) 💐میلادحضرت رقیه(س)مبارک ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
🔸سوره انعام-آيات161 تا 163 قُلْ إِنَّنِى هَدَينِى رَبِّى إِلَى‏ صِرَ طٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ161-قُلْ إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ 162-لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ163 🔹ترجمه فارسي: بگو: همانا پروردگارم مرا به راهى راست هدایت كرده، دینى استوار كه همان آیین حقّ گراى ابراهیمى است، و او از مشركان نبود.161-بگو: همانا نماز من و عبادات من و زندگى من و مرگ من براى خداوند، پروردگار جهانیان است.162-شریكى براى او نیست و به آن (روح تسلیم و خلوص و عبودیّت) مأمور شده ام و من نخستین مسلمان و تسلیم پرودرگارم.163 🔸نكات آيات: كلمه‌ى «قِیَم» و «قیّم»، به معناى راستى، استوارى و پایدارى است، آرى، دینى استوار و جاوید مى‌ماند كه به مسائل مادى و معنوى این جهان و آن جهان مردم توجّه كند. امام حسین علیه السلام فرمود: هیچ كس جز ما و شیعیان ما، پیرو آیین ابراهیم‌علیه السلام نیست. مرگ، بر حیات احاطه دارد و حیات بر نُسُك، و نُسُك بر نماز. بنابراین، نماز، هسته ى مركزى در درون عبادات است 🔹تفسير آيات: 1- سخنان و تعالیم پیامبر، نظر شخصى او نیست، بلكه متن وحى الهى است، كه باید به مردم اعلام كند. «قل» 2- راه مستقیم، راه پیامبر است. «هدانى ربّى الى صراط مستقیم» 3- راه و روش و هدف خود را در برابر راههاى انحرافى، با صراحت و افتخار اعلام كنیم. «قل» 4- با آنكه نماز، جزو عبادات است، ولى، جدا ذكر شده تا اهمیّت آن را نشان دهد. «صلاتى و نُسُكى» ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
📝 دست نوشته شهید مدافع حرم ایمان‌ خزاعی‌نژاد: بلای جانسوز عصر ما نیست.. غفلت است.. او غائب نیست... پرده بر چشمان ماست.. چه کسی صادقانه دست به دعا برداشته و خالصانه امام خویش را طلب کرده و جواب نگرفته؟!! 🌷پنج صلوات هدیه‌ به‌ ارواح‌طیبه‌شهدا اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز 🌷🕊 . ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅خدا بخواد بخردت اینجوری میخره؛ عاقبت بخیری یعنی همین شاهرخ کوکاکولا بادیگارد . ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز صبح آماده برای مورس زدن به سلول دکترها بودم که یکباره صدای باز شدن در سلول آنها و سر و صدا و همهمه شمس، شمس و سرعه سرعه ی نگهبانها شنیده شد. ترسیدم از اینکه شاید مریم را شناسایی کرده و به دنبال شمسی میگردند همه ی دکترها را بیرون بردند. دیواری که دائماً در حال وعظ و خطابه و توصیه های پزشکی بود ناگهان در سکوتی عمیق فرو رفت. منتظر آمدن همسایه ی جدید بودیم با این تصور که احتمالاً سر و صدای به دیوار کوبیدن ما را شنیده اند یک ساعت از کوبیدن به دیوار سلول پرهیز کردیم تا آبها از آسیاب بیفتد بعد از یک ساعت سروصدای باز شدن مجدد آن سلول شنیده شد. فکر کردیم زندانی جدید آورده اند و باز از زدن به دیوار امتناع کردیم. این بار در سلول مهندسین را باز کردند و آنها را هم بیرون بردند و دوباره همین کلمات شمس شمس سرعه سرعه به نگرانی ام اضافه شد اما نمیتوانستم به کسی چیزی بگویم از فکر اینکه دوباره تنها شده ایم دلتنگ بودیم دیوارها ساکت شده بودند. تنها پل ارتباطی ما با دنیای بیرون قطع شده بود. میترسیدیم شرایط جنگ عوض شده باشد اما ایمان داشتیم هر اتفاقی که بیفتد، باز هم خون اسلام در رگهای مردم جاری است و آنها ایستادگی میکنند این احتمال هم بین ما مطرح شد که ممکن است عراقی ها در حال مبادله ی اسرا باشند. گرم بحث و گفت وگو بودیم که دیوار دکترها به صدا در آمد: «الله اکبر؛ خمینی رهبر؛ ما را به زیارت شمس بردند .» این جمله برایمان بسیار زیبا و شنیدنی بود. گفتیم چی؟ شمس شمس کجاست؟ گویی جای شمس و گرمای آن را فراموش کرده بودیم. احتمال دادیم مهندسها را هم به زیارت شمس برده باشند. درست بود آنها هم به زیارت شمس رفته بودند و اتفاقاً بیشتر از دکترها اطلاعات آورده بودند. آن روزها همه از خورشید و آسمان و آفتاب میگفتند. از مسیری که از آن عبور کرده بودند از صداهایی که در بین راه شنیده بودند و از سلامتی مهندس تندگویان و همراهانش جالب اینکه مهندسها فضا را هم اندازه گرفته بودند و میگفتند اتاق آفتاب در طبقه بالا قرار دارد، یک اتاق چهل متری در ارتفاع سه متر با سقفی مشبک و دیوارهای سیمانی است که در آنجا فاصله در سلول ها از هم زیاد است و این نشان میداد سلولهای طبقه ی بالا بزرگتر از طبقه پایین هستند. ما روزها را در انتظار دیدن روی ماه آفتاب سپری میکردیم گویی آفتاب را از یاد برده و نور را گم کرده بودیم در فراق آفتاب میسوختیم. فکر میکردیم حتماً اسم ما در لیست قلم خورده ها و بداخلاقها است که از آفتاب محروم شده ایم اما خوشحال بودیم از اینکه بقیه ی دوستانمان از این لذت محروم نشده اند. بعد از روزها انتظار یک روز صبح همگی دور کاسه ی شوربا نشسته بودیم و سخت مشغول تماشای بازی موشها و جست و خیز آنها بودیم که یکباره یکی از سربازان عراقی به نام خلف که البته ما به او ناخلف میگفتیم در سلولمان را باز کرد و مثل همیشه با حنجره ی بلندگو قورت داده داد کشید و با لگد به در زد و با کابل به دیوار کوبید و با فریادهایی که بیشتر به پارس سگ شباهت داشت :گفت لبسن النظارات وبسرعه طلعن. (عینکها را روی چشم بگذارید و سریع بیایید بیرون . کفشهایمان را به سرعت پوشیدیم و عینکها را روی چشم گذاشتیم هنوز از افتادن و سقوط از بلندی ترس داشتم دوباره کورمال کورمال و تلوتلوخوران به پشت یک در بزرگ رسیدیم در تمام طول مسیر به سنجاقم فکر میکردم که برایم حکم یک چرخ خیاطی پیشرفته را داشت و آن را کنار دریچه و دور چراغ مخفی کرده بودم فرصتی برای برداشتن آن نداشتم در باز شد و یک عالمه نور و گرما بر تنمان تابید. هفده سال خورشید را دیده بودم اما انگار آن را حتی در گرمای پنجاه درجه ی آبادان حس نکرده بودم. اگرچه آفتاب سال ها بر جسمم تابیده بود و صورتم را سوزانده بود اما هرگز به ارزش آن پی نبرده بودم آن روز برای اولین بار با تک تک سلولهای بدنم نور خورشید را حس کردم و از آن لذت بردم. بانوان_بهشتی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا