10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 وقتی که تو باشی دنیامون بهاره...
🍃🌹🍃
حضرت (عج) فرمود:
یکی از آن کارهایی که خیلی مورد توجه واقع میشود این است که به محض این که صدای اذان بلند شد دعای اللَّهُمَّ كُن لِوَلِيك.... را بخوانی! این نقل خیلی موافق اعتبار است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹🍃
📚منبع: بیانات حجتالاسلام والمسلمین آیت الله العظمی بهجت (قدس سره) در کتاب حضرت حجت(عج)
🍃🌹🍃
برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، صلواتی قرائت بفرمایید 🙏
🍃🌹🍃
#حضرت_حجت_عج
#حجاب
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
📚 #معرفی_کتاب_خوب
📕 #تولد_در_لس_آنجلس
🍃📚
✍️نویسنده: بهزاد دانشگر
📝ناشر:عهد مانا
🍃📚
📕 معرفی کتاب:
📚بهزاد دانشگر در کتاب «تولد در لس آنجلس» به سراغ خاطرات محمد عرب است؛مردی که جوانی اش را در دنیای پر زرق و برق شهرهای آمریکا گذراند و برای لذت و خوشیاش در هیچ چهارچوبی پایند نماند، اما درست وقتی که برای شرکت در کارناوالهای رقص ریودوژانیرو به برزیل میرود جرقهای از سوی قرآن کریم در زندگی او ورق را برمیگرداند و همه چیز را به مسیر متفاوتی میکشاند. همیشه خواندن زندگی انسانهایی که یک شبه مسیر زندگیشان عوض می شود جذاب و آموزنده است..🌃
👈این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکنیم که دوستدارند شاهد تحول و رشد و نجات انسانها باشند.
✂️برشی از کتاب:
خیلیها در دنیا به اعتقاداتشان پایبندند: هندوها، مسیحیها، یهودیها، بودائیها و...؛ ولی، شما به چیزی عقیده داری که پارهٔ عظیمی از آن، حق است. این، روی همهچیز شما تأثیر میگذارد؛ حتی هوایی که تنفس میکنی و زمینی که رویش زندگی میکنی؛ یعنی صرف باورداشتن مهم نیست؛ بلکه مهم این است که به «حقیقت» باور داشته باشی:)
📚🍃📚
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#کتاب_خوب
#طرح_نور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🍃 مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو...
🍃 حرمت عرش معلیست اباعبدالله(ع)...
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_ع
#شبهای_دلتنگی
🍃🍃🍃
#قرارگاه_منتظران
#وعده_صادق
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
﷽
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ (نساء/۳۷)
{ناصحان نابخرد}
میراثی کهن از باطن طریقه اهل بیت به دستان سید علی قاضی در نجف اشرف در حال گسترش بود؛ جانهایی که هر چند اندک بودند، در آن شهر کوچک در زاویه ای از این کهکشان پهناور مسافران حقیقت خویش شده بودند راهی که برتر از عرفان نظری و فلسفه و بافته های ذهنی بشریت برای حقیقت جویی بود؛ غرق شدن در شاهراه توحید و تفکر و تعمق در حقیقت خویشتن که نسبتی انکار ناپذیر با حضور مقام ولایت در هستی دارد؛ مسافرانی که درصدد طی اسفار عقلانی اربعه بودند؛ اما این سفرها را با خواندن کتاب اسفار اربعه و فصوص الحکم طی نمی کردند؛ بلکه مردانی بودند که در نیمه های شب در طلب تجلی شاهین معرفت، سر به سجده می گذاشتند و تا مرز نابودی خویشتن اشک میریختند و اگر کتب فلسفه و عرفان در دستانشان دیده میشد آن را به اعتبار زبانی برای بیان یافته های سفرهایشان با خود حمل میکردند. آنان که فقط میخوانند و می دانند، فرقی عظیم دارند با آنان که رفته اند و دیده اند و چشیده اند.
صدر المتالهین که خود گسترش دهنده عرفان در ساحت فلسفه بود، به طالبانی که اهل نماز شب نبودند اجازه ورود به حلقه درس فلسفه اش را نمی داد. طالب علم بایداهل خرامیدن در سرزمین های نور باشد. سید مهدی بحر العلوم درس فقه خویش را به دلیل عدم شب زنده داری طلاب تعطیل کرده بود.
اگر امواج نور علم که برخاسته از فکر توحیدی و عبادت و توسل و گرتش در برابر ساخت اهل بیت است. در جان کسی به حرکت در نیامده باشد. علوم عقلی و نقلی، اعم از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و هر آنچه آن را علوم بشری می نامند، جر تاریکی روی تاریکی نخواهد بود. اگر قوت خرق حجاب به وسیله سلوک الی الله در سرزمین هستی انسان محقق نشده باشد، علم حجاب اکبر است.
و این ماجرایی بود که در آن دوران آن زمان که سید علی قاضی ۶۲ ساله بود. فضای نجف اشرف به سمت تحریک خاموش کردن اهالی حکمت و عرفان می رفت. مصلحت اندیشی ها و دل سوزیها با کینه ورزی ها و کوته فکری ها دست به دست یکدیگر دادند تا حوزه نجف اشرف را به سمت انحصار در فقه و اصول حرکت دهند. روزی از آن روزها در اواسط پاییز سال ۱۳۴۷ق. شیخ عدنان که عمر خویش را به خواندن و خواندن و خواندن گذرانده بود با جماعتی از هم فکرانش در نجف اشرف به سمت بیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در حال حرکت بودند. شیخ عدنان در حالی که مشتهای گره کرده اش را با شدت تکان میداد رو به همراهانش کرد و گفت: «اصول فقه برای منحرف شدن از اسلام کم بود حالا جماعتی در نجف در محضر امیرالمؤمنین به کفرگویی و نشخوار نجاسات یونانیها و دراویش مشغول شده اند. دیگری در حالی که دست به ریشهای بلندی که تا زیر سینه اش آمده بود میکشید گفت: «یک راه بیشتر وجود ندارد اینها را باید از نجف بیرون کرد. سید سمیر که طلبه ای چاق و سروزبان دار بود دست به عمامه اش گذاشت و گفت قسم به لباس رسول الله، که اینها را اگر رها کنی تمام حوزه را به لجن خواهند کشید. شیخ عدنان که پیرتر و کهنه کارتر بود و پیدا بود که بیشتر از آنها از این موضوع عصبانی است گفت: «من معتقدم اینها صوفی اند و صوفی ملعون است و باید خونش ریخته شود. باید سید ابوالحسن را تحت فشار قرار داد که کار را یکسره کند. دو نفر دیگر در حالی که آب دهانشان را قورت می دادند. به شیخ عدنان نگاهی کردند و ساکت شدند. کم کم به نزدیکی خانه سید ابوالحسن اصفهانی رسیدند؛ کوچه ای باریک و تنگدر شارع الرسول نجف اشرف.
-سلام علیکم و رحمت الله.
متصدی امور نگاهی به این سه نفر کرد و گفت: « و علیکم السلام. امر بفرمایید.» شیخ عدنان گفت: «دیروز تقاضا کردیم با حضرت آیت الله ملاقات کنیم. امروز این
ساعت را برایمان در نظر گرفته اند.
متصدی گفت: «به نام چه کسی بوده؟
- شیخ عدنان. متصدی نگاهی به کاغذی که در دست داشت کرد و گفت: «بله، چند لحظه ای تحمل بفرمایید.
سپس در را باز کرد و به اندرونی خانه رفت و پس از لحظاتی بازگشت و گفت:
بفرمایید. آقا منتظر شما هستند.
- سید سمیر بفرمایید.
- بفرمایید شیخ عدنان شما بزرگ ترید.
هر سه یا الله گویان وارد اندرونی خانه شدند و سلام کردند. سید ابوالحسن اصفهانی از آنها دعوت کرد در مقابلش بنشینند با احترام نشستند. سید ابوالحسن گفت:
صبحكم الله بالخير.
جواب سید را دادند. سید ابوالحسن سرش را پایین انداخت و منتظر حرف زدن آنها شد. گویا ابهت او در آن اتاق کوچک و ساده زیستی اش آنها را به شگفت آورده بود.
پس از لحظاتی سید ابوالحسن گفت: «در خدمت آقایان هستم...
ادامه دارد...
🔖قسمت :چهل و پنجم
👈قسمت چهل و ششم
📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب #کهکشان_نیستی روی لینک👈 قسمت_اول بزنید.
🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
🌷بسم رب الشهدا🌷
امضای سرخ🌹
خانم مدیر که برنامه امتحانات را به دستم داد، یک پارچ آب یخ ریختند روی سرم. تشکر کردم و به طرف کلاس رفتم. بغض داشت خفه ام میکرد. حرفها توش سرم میچرخیدند.« نوبتهای قبل بابا امضاء میکرد. الان بابا دیگر نیست. مامان هم برای مراسم به خوانسار رفته. فردا که نماینده کلاس برگهها را جمع کند، من برگه بدون امضا بدهم؟»
نفهمیدم چطور به در کلاس رسیدم. بغضم را قورت دادم و وارد کلاس شدم. هیچ چیزی از درس نفهمیدم. همه حواسم پیش برگه بدون امضا بود.
شب تا آمدم بخوابم چند بار برگه را زیر و رو کردم. دست آخر گذاشتم لای کتاب علوم و خوابیدم. البته قبلش یک دل سیر گریه کردم. دلم برای بابایی خیلی تنگ شده بود.
تازه چشمانم گرم شدند که با صدای بابا به خود آمدم. بابایی روبروم ایستاده بود. با لباس خاکی و عمامه مشکی. گفتم: «بابایی ناهار خوردی؟» بغلم کرد و گفت: «نه.»
گفتم: «الان میرم یه چیزی میارم بخوری.» خواستم بروم سمت آشپزخونه. دستم را گرفت و گفت: «قبلش برنامه امتحانات رو بیار ببینم». برگه را برداشتم و دادم دستش و بدو بدو رفتم سمت آشپزخانه.
با سینی غذا که برگشتم بابا نبود. دنبالش گشتم. توی حیاط پیدایش کردم. وسط باغچه داشت گلها را هرس میکرد. رو کرد به من و گفت: «نزدیک عید است. آمدم سری به گلها بزنم.»
تا چشم برگرداندم، بابا دیگر نبود. گریه کنان از خواب پریدم. چقدر دلم برای بابایی تنگ شده بود. صبح داشتم کیفم را آماده میکردم . تصمیم گرفتم برگه را به مدرسه نبرم. کتاب علوم را باز کردم تا برگه را بردارم که دستخط و امضای قرمزی نظرم را جلب کرد. بیاد خواب شب قبل افتادم. بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد. برگه امتحانات را به سینه چسباندم. امضای بابا پای ورقه ام بود..؟
#شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ونور🌹
السلام علیک يَا صاحبنا ومولانا یا اباصالح المهدی عج
#شکر_گزاری
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran
💠 الله اکبر
🔸 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
کسی که در روزی خود تاخیر و تنگی میبیند، زیاد #تکبیر بگوید و کسی که غم و اندوهش بسیار شد، زیاد #استغفار کند.
📚 کنزالعمال/ح9325
✍🏼 ذکر «الله اکبر» به این معناست که او بزرگتر از خواسته های ناچیز ماست.
♦️ یکی از آثار این ذکر، ایجاد #برکت در مال و برطرف شدن #مشکلات زندگی است.
#افزایش_برکت_و_روزی
🍃🍃🍃🍃
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#برکت_روزی
#وعده_صادق
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
━━━━⊱♦️⊰━━━━
@gharargahemontazeran