eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 🍃 اَلسَّلامُ‌ عَلَیکَ‌ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع) آغاز کنم کلام خود با حیدر در هر دم و بازدم مدد یا حیدر خلقی به جهان نَبُوَد اِلّا حیدر مردی به جهان نباشد اِلّا حیدر ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
06.Anaam.121.mp3
4.62M
🔸سوره انعام-آيه۱۲۱: وَلَا تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى‏ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ‏ 🔹ترجمه فارسي: و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده، نخورید، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى) است. همانا شیاطین، به دوستان خود القا مى‌كنند تا به جدال با شما برخیزند (كه مثلاً چه فرقى است میان حیوان مرده یا ذبح شده) و اگر از آنان اطاعت كنید، قطعاً شما هم مشرك مى‌شوید. 🔸نكات آيه: چون حرام‌خوارى، قساوت قلب مى‌آورد و زمینه‌ى گناهان دیگر است، اسلام آن را به شدّت منع كرده است. در آیه ۵ سوره‌ى مائده خواندیم كه طعام اهل كتاب براى شما حلال است. این آیه مى‌گوید: گوشت هر حیوانى كه نام خداوند بر آن برده نشود حرام است. از آنجا كه اهل كتاب، این شرط را رعایت نمى‌كنند، پس گوشت حیوان آنها براى ما حرام است و مراد از طعام در آن آیه، حبوبات و امثال آن است، نه گوشت. 🔹تفسير آيه: ۱-مسلمان، حتّى در مسائل تغذیه باید تعهّد دینى را مراعات كند. «و لاتأكلوا ممّا لم یذكر اسم اللّه علیه» ۲-بردن نام خدا به هنگام ذبح، تشریفات نیست، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترك آن، فسق است. «اِنّه لَفِسق» ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
جلسه هفدهم 9⃣ به معنای «نمونه و حجتی برتر» 🔅 مَثَل به معنای نمونه و الگو، حجت و صفته. امام هادی «ع» با به کارگیری این کلمه در زیارت جامعه به ما چند نکته مهم و لطیف رو یاداور میشن: 🍃 این عبارت، اشاره زیبا و لطیفی داره به آیه ۶۰ سوره نحل: وَلِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ. برای اسما و صفات کمالی خداوند نمونه و الگوی برتری هست. خدا صفاتی چون علمش، قدرت ش، عزتش، عظمتش و... رو در بین همه موجودات توزیع کرده و هر کدام به قدری ناقص بهره بردن. اما خدا برای اینکه این اسما وصفاتش رو در عالی ترین درجه و شکل به مخلوقات نشون بده، اون اسما و صفاتو در وجود حضرات معصوم قرار داده. این نمونه و الگوی اعلی و برتر، همه ۱۴ معصوم هستن. در روایتی از پیامبر«ص» امده: نَحنُ كَلِمةُ التَّقوى ، و سَبيلُ الهُدى، و المَثَلُ الأعلى . ماييم آن كلمه تقوى و راه هدايت و الگوى برتر. 🍃 «مَثَل» کلمه ای مفرد هس و برای یک نفر بکار میره. اما همونطور که میدونین زیارت جامعه، زیارتی برای همه ۱۴ معصومه. امام هادی«ع» با به کارگیری «المَثَل الاعلی» میخوان بما بفهمونن که همه حضرات معصوم یک نور واحدن و گویی یک نفر هستن. پس همه در ظهور و بروز اسما و صفات خداوند در یک ردیفند و مثلا علم و قدرت و عظمتی که خدا به امام زمان«عج» عطاکرده با علم و قدرت و عظمتی که خدا به پیامبر«ص» یا حضرت علی«ع» عطا نموده، تفاوتی نداره. 🍃 باید توجه کرد آنچه در این عبارت از زیارت جامعه آمده «مَثَل به معنای نمونه و حجت» هست و با کلمه «مِثل» تفاوت داره و خدا داشتن «مِثل و مانند» برای خودش رو نفی کرده: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (شورا آیه ۱۱) هیچ‌چیز همانند او نیست. 🔻 ادامه دارد... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷پیامبر «ص» فرمودند: من و علی علیه السلام پدر شما هستیم. و امام زمان(عج) نیز چنین نقشی دارند. امام زنده هر زمان، پدر امت است؛ نه تنها پدر شیعیان و مسلمانان، بلکه پدر همه انسانهاست. 🌷امام رضا «ع» در توصیف امام فرمودند: «الامام الانیس الرفّیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق. امام برای انسانها، همدمی رفیق و پدری مهربان و برادری همانند است. 🌷و همه ما زیر سایه پر مهر پدری زندگی می‌کنیم که در هیاهوی روزمرگیهامون به راحتی او را به فراموشی میسپاریم! و او چه دلسوزانه و عاشقانه ما، فرزندانش را مراقبت و هدایت می‌کند... اصلا از بین ما شیعیان، نه... از بین همین جمع مخاطب کانال، کسی به یادش بود امروز را به او تبریک بگوید؟! ... و هدیه‌ای به وجود مقدسش تقدیم کند؟!... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 💐💐💐💐 تمام لذت عمرم همین است که مولایم امیرالمومنین 💚 است عرض سلام و ادب و احترام خدمت اعضای محترم کانال بزرگترین عید شیعیان میلاد مولی الموحدین امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام🌺 خدمت شما عزیزان و خانواده های محترمتان تبریک عرض مینماییم درپناه آقا امیرالمومنین باشید ان شاالله🌹 روزیتون خادمی در صحن و سرای حضرت پدر 💚 التماس دعا 🙏 خادمین موکب قرارگاه منتظران ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran‌‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ساده و بی شیله پیله بود به فاصله ی کوتاهی به هم اطمینان کردیم و شرح دستگیری مان را گفتیم. کمی که گذشت شروع به درد دل کرد و گفت:« بچه بودم که پدرم فوت کرد و مادر جوونم موند و یه بچه یتیم دوساله روی دستش جوونیشو گذاشت پای مو و با کلفتی و رختشویی و باجی گری تو بیمارستان .... با نون یتیمی یوسف را کرد بیست ساله . حالا که میخواست خیر از یوسف ببره و مزد جوونیش را بگیره یوسف افتاد تو دست عراقی ها. اگه سه روز بشه و ننم مونه پیدا نکنه از غصه دق میکنه. هرچی به این بی وجدانها میگم تا خبر مرگم نرفته بذارین برم و خبر اسیریم و به ننم بدم و برگردم. هرچه قول شرف بهشون میدم که بر می گردم قبول نمیکنن انگار یاسین تو گوش خر میخونم.« بعد از اینکه درد دلهایش را گفت ساکت شد. ساعت از یک نصف شب گذشته بود. هیچ کدام نمی توانستیم روی این زمین سرد و نمور در مقابل سربازی که پشت پنجره رژه میرفت و چشمش را از داخل اتاق برنمی داشت بخوابیم همین طور به دیوار تکیه زده و پاهایمان را در بغل گرفته بودیم. یوسف هم به دیوار کناری تکیه زده بود. گاهی چشمانش را میبست و دو انگشت اشاره ی دو دستش را به اندازه ی یک بغل باز میکرد و به هم میرساند و آرام میگفت:« میشه، نمیشه ،میشه، نمیشه.» وقتی دو تا انگشت به هم میرسید از ته دل میخندید و خوشحال میشد و فریاد میزد:« جنگ تمام شد. آزاد میشیم.» اما وقتی این دو انگشت به هم نمی رسید، اشک تو چشماش جمع میشد. تمام حواسم به او بود. پرسیدم:«یوسف بالاخره میشه یا نمیشه؟» گفت: «دِدِ اگه بشه هم با تقلب میشه.» بالاخره یکی دو ساعتی در حالت نشسته خوابید. وقتی دید روی انگشت نماز میخوانیم به هر یک از ما یک هسته ی خرما داد و گفت روی این نماز بخونید و خودش هم مشغول نماز شد. بعد از چند نماز دو رکعتی گفت:« راستی ما دیوونه شدیم هنوز صبح نشده نماز چی میخونیم» فاطمه:«گفت نماز شکرانه میخونیم.» -آخه شکر چی را بکنیم؟ اما نه دِدِ چه خوب گفتی کاشکی ننم بود و میدید که یوسف نمازخون شده و قبل از اذان صبح شش رکعت نماز میخونه. چند دقیقه بعد پرسید:« راستی دخترها شما فال هسته ی خرما بلدید؟» گفتیم:« نه فال نخود چی؟» - نه -خواب تعبیر نمیکنین؟ - نه گفت:«پس شما چی بلدین؟ دخترها که همه تو کار فالند فال نخود و فال هسته ی خرما و فال قهوه و چای و کف بینی و تعبیر خواب.» مریم گفت:« حالا چی خواب دیدی؟» گفت: «دیشب همین یک ساعت که خوابیدم خواب دیدم تو صبحی دارم فوتبال بازی میکنم. هر توپی که میآد جلو پام با یک قدرت خدایی توپو شوت میکنم و میزنم تو دروازه همه رو دست بلندم میکنند؛ شده بودم ،پله ننمم تو بازی بود اما نمیتونست شوت بزنه.» مریم گفت:« اینکه تعبیرش پیداست کاکا. یعنی خدا به تو قدرت و توانایی تحمل سختیها را میده. آن وقت تو جایگاه و مقام بالایی پیدا میکنی.» گفت: «در پس چرا میگی بلد نیستم، تو چه خوب گفتی اما کاشکی این شوتها را ننم میزد توپ روی پای ننم که می آمد نمیتونست شوت بزنه همه را اوت میزد. یعنی اونوقت اون هم طاقت میاره تا مو برگردم شب دوم هم با وجود كاكام يوسف والی زاده صبح شد.» صبح یوسف والی زاده را بردند و او برای همیشه مفقود شد. در هر قطعه از زمین خودمان یا عراق عده ای را گم میکردیم بعد از میراحمد میرظفر جویان و برداران سپاه امیدیه این چندمین نفری بود که گم کردم و در هیچ جای عراق و بین هیچ کدام از گروه های شهدا یا جانبازان و آزادگان آنها را نیافتم . با آغاز صبح تعدادی از نگهبانان و افسران بعثی مثل فیلمهای سینمایی برای تماشا و بازجویی و اجرای اداهای سبک و ناپسند می آمدند. روز سوم اسارت در بازداشتگاه تنومه هر سه نفر فاطمه مریم و من کنار دیوار نشسته بودیم یکی از نیروهای بعثی پشت پنجره آمد و به من اشاره کرد که جلو بروم امتناع کردم به چپ و راست نگاه کردم که یعنی نمیفهمم چی میگی و با کی هستی؟ گفت:« عنچ، لا انت لا انت انت انت با توأم نه تو نه تو تو تو!» فاطمه به آرامی گفت:« بشین. بلند نشو.» اما باز پشت سر هم تعل تعل میگفت. مجبور شدم و چند قدم جلو رفتم. پرسید:« شنو اسمچ؟ اسمت چیه؟» - معصومه - لا جنرال معصومه نه ژنرال معصومه -اشگد عمرچ؟ چند سالت است؟ -هجده سال - عسكرية لو مدنية؟ عسگری هستی یا مدنی؟ حالا دیگر معنی این دو کلمه را فهمیده بودم. گفتم:« مدنی هستم.» بانوان_بهشتی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran