eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨✨ ✨ مهربان پروردگارم ... تو را سپاس که ریسمان نجات ولایت مولا علی (ع) و فرزندانش را که درود تو بر آن‌ها باد به سویمان فرستادی. تو را سپاس که به حرمت این روز عزیز گرامی‌مان داشتی و باران کرامت بر ما باریدی و دل‌هایمان را به عهدی که بر ولایت با تو بستیم محکم کردی تو را سپاس که قلب‌هایمان را به میثاقی که در باب ولایت از ما گرفتی پایدار ساختی و انکار روز قیامت را بر ما نخواستی... تو را سپاس که کمال دین و اتمام نعمتت را در ولایت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب (ع) نهادی تو را سپاس می‌گوییم و شکر می‌کنیم یا حیُّ یاقیّوم ای زنده، ای پاینده ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى اَلاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
06.Anaam.122.mp3
2.81M
🔸سوره انعام-آيه122: أَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ 🔹ترجمه فارسي: وآیا آنكه (به واسطه‌ى جهل و شرك) مرده بود، پس او را (با هدایت خویش) حیات بخشیدیم و براى او نورى (از ایمان) قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه خود را بیابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت‌هاى (جهل و شرك) قرار دارد و از آن بیرون آمدنى نیست؟ این گونه براى كافران، كارهایى كه مى‌كردند جلوه داده شده بود. 🔸نكات آيه: این آیه درباره‌ى ایمان آوردن حضرت حمزه، عموى پیامبر نازل شده است، كه چون از اذیت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خدا صلى الله علیه وآله و مكتب او آگاه شد، به حمایت از پیامبر سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او كوبید. آنگاه گفت: من از امروز، به محمّد ایمان مى‌آورم. از آن پس تا زمان شهادت، یك افسر رشید و با ایمان براى اسلام بود. 🔹تفسير آيه: 1- حیات و مرگ واقعى انسان، ایمان و كفر اوست. «میتاً فأحییناه» 2- ارشاد و هدایت، كار خداست، هر چند خود انسان زمینه‌ى هدایت را فراهم مى‌كند. «فأحییناه» ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
31.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.instagram.com/gharargahemontazeran?utm_source=qr&igsh=MWdvNXlieWk0Mmh4ZQ== دوستان عزیزم لطفاً با like ,share ,share و نظرات خود از پست ها حمایت کنید🙏💐 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
18.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور ... سلام بر آن قلب بی قراری که مولا دست روی آن گذاشت و یک سال و نیم بی صدا تپید ...😭 💔 وفات جانسوز جبل الصبر ، عقیلة العرب، حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran‌‍‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسید: عربستانی؟ دو روز طول کشیده بود تا بفهمم عسگری و مدنی یعنی چه. حالا نمیدانستم منظورش از عربستانی چیه. گفتم:« نه ایرانی» چنان قهقهه ای زد که تا ته حلقش پیدا شد. گفت: لا ایرانی هندی برگشتم از فاطمه پرسیدم:« این چی میگه میگه من عربستانی یا هندی هستم؟» فاطمه گفت:« میگه تو ایرانی نیستی هندی هستی» با اشاره حلقه ی ازدواجش را از دست چپش در آورد و گفت:« بگیر » و بعد به نشانه ی هواپیما، دستش را در هوا تکان داد. میخواست اعتماد من را جلب کند. وقتی متوجه منظورش شدم با عصبانیت گفتم:«من مسلمانم. تو هم مسلمانی تو برادر دینی من هستی.» برگشتم و سر جایم نشستم. فاطمه که دید من عصبانی ام و خیلی هم ترسیده ام گفت نترس اینها دارند ما را امتحان میکنند. من دو سه روز اول از این حرکات و مزخرفات زیاد شنیدم خدا را شکر ما الان رسماً در دست دولت عراق اسیریم. از جبهه های اول که کسی ما را ندیده بود و هویت ما را نشناخته بود گذشته ایم. الان خیلی از برادران ایرانی اینجا از وجود ما مطلع هستند و ما را دیده اند. اما این حرف ها برای آرامش دل پریشان من کافی نبود. گفتم:« ما با سه نفر اسیر شدیم. دکتر هادی عظیمی و میراحمد میرظفر جویان و مجید جلالوند که اصلاً نمیدانم چه بلایی سرشان آمده.» استدلال فاطمه منطقی بود. اما تشنج عصبی و شوک شدیدی به من وارد شده بود سراسر بدنم خیس عرق بود احساس تهوع و دل آشوبه ی شدیدی داشتم. بی صدا به گوشه ای از اتاق خزیدم و در حالی که دلم را به شدت میفشردم از درد جسمی و اضطراب روحی به خود می پیچیدم. مریم با چشمان محزون و مضطرب کنارم نشست و سعی میکرد با شوخی از کنار پیشنهاد و نگاه های كثیف آنها بگذرد. غذا خوردن با دستهای آلوده کار خودش را کرده بود. مبتلا به دل پیچه و اسهال شدیدی شده بودم که توان برخاستن را هم از من سلب کرده بود. صبح روز بعد با صدای همهمه ی بیرون سراسیمه بلند شدیم و برای اینکه از اخبار جدید مطلع شویم از پشت پنجره بیرون را نگاه کردیم. کامیونی پر از اسیران ایرانی از نظامی گرفته تا غیر نظامی و پیر و جوان وارد زندان کردند. پلاک ماشین شماره ی اهواز بود هر کسی که پایین می آمد با یک لگد به سمت دیگر پرتابش میکردند. استقبال تحقیر آمیزی بود. تمام وجودم چشم شده بود تا شاید آشنایی را پیدا کنم. خدایا این همه آدم را از کجا میگیرند. اگر آقا یا رحیم یا سلمان یا محمد یا هر کدام از برادرانم را ببینم چه عکس العملی نشان بدهم؟ او را صدا بزنم یا ساکت باشم؟ در همین حین دختر دیگری را به سمت اتاق ما آوردند. باورمان نمیشد روز ۲۶ مهر است و اینها هنوز در جاده اسیر میگیرند بی اعتنا به همه ی محدودیت ها و ملاحظات به استقبالش رفتیم برای اینکه با هم ارتباط نگیریم او را از ما ترسانده بودند. احتیاط میکرد و کمتر به سمت ما می آمد. اما بعد از چند ساعت خودش را معرفی کرد. - حلیمه ،آزموده کارمند بهداری و مامای بیمارستان نهم آبان بیمارستان شهید بهشتی فعلی هستم. از اول جنگ شبانه روز در بیمارستان درگیر مداوای مجروح های جبهه و بمبارانها بودیم. خانم دلگشا مترون بیمارستان گفتند شما برای چند روز بروید استراحت و چند روز دیگر برگردید. من هم رفتم پیش نامزدم نادر ناصری که با هم بیاییم. متأسفانه زمانی که جاده در دست عراقیها افتاده بود هر دومان اسیر شدیم نادر را به اتاق برادران بردند و مرا آوردند اینجا. اگرچه نمیخواستیم تنهایی ما با اسارت خواهران دیگر پر شود اما حالا یک جمع چهار نفره شده بودیم. هرچند عقاید و سلایق متفاوتی داشتیم اما سعی کردیم در مقابل دشمن یک دست و یک صدا باشیم. به هم امید میدادیم و ترس را از هم دور میکردیم به هم کمک میکردیم و با هم شادی میکردیم با هم گریه میکردیم و تنهاییهای همدیگر را پر میکردیم به سرعت در همه چیز همدل و همزبان شدیم. بانوان_بهشتی ━━━━⊱♦️⊰━━━━ 🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍 🌺جهت عضویت کلیک کنید👇 قرارگاه منتظران @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا