eitaa logo
دانلود
(ع) بر خلق این جهان مولا و رهبری ای هفتمین امام موسی بن جعفری(ع) از هر فرشته ای حتی تو برتری ای هفتمین امام موسی بن جعفری(ع) بر شعیان خود آقا تو سروری ای هفتمین امام موسی بن جعفری(ع) بعد از تو آمده خورشید دیگری ای هفتمین امام موسی بن جعفری (ع) 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏻 یا بابَ الحَوائِج.... ▪️سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد. 🖤🖤🖤
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 🦋 داستان بالا که درمورد زندانی بودن امام کاظم(ع) و غیبت امام زمان(عج) در زمان حال است. 🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
قصه امام کاظم علیه السلام و مرد کشاورز سلام غنچه ها، بچه های خوب و زیبا، امیدوارم خوب باشید، همیشه محبوب باشید. قصه خیلی قشنگ و آموزنده ای داریم از امام هفتم، امام موسی کاظم علیه السلام. روزهای آخر تابستان بود و تمامی کشاورزان شهر مدینه بعد از گذشت روزهای سخت و طاقت فرسای کار کردن در زیر آفتاب گرم، از این که امسال باران بسیار زیادی باریده بود و تمامی درختان پر بار شده بودند بسیار احساس رضایت می کردند. خوشه های گندم طلایی رنگ، سیب های آب دار سرخ و انگور های یاقوتی بسیار درشت از میان درختان خود نمایی می کردند. بلبل ها در بین گل ها و درختان چه چه می زدند و شادی می کردند. در آن سال کشاورزان که دست رنج زحمات خود را دریافت کرده بودند به خاطر آن همه نعمت شکرگزار خداوند متعال و بخشنده بودند. در میان این همه کشاورز که همگی خوش حال و شکرگزار بودند، یکی از این کشاورزان در کنار زمین کشاورزی خود با ناراحتی نشسته بود و زانوی غم بغل گرفته بود. اتفاقاً این مرد غمگین یکی از دوستان نزدیک امام هفتم ما یعنی امام موسی کاظم بود. آن مرد که برای زمین کشاورزی خود بسیار زحمت کشیده بود ثمره خوبی از آن دید و تمام محصولات گندم را برداشت کرد. پس از اینکه آخرین خوشه های گندم را برداشت کرد نفس راحتی کشید و با خوش حالی به منزل رفت. در تمام طول شب در فکر پول هایی بود که از فروش آن گندم ها به دست می آورد. صبح روز بعد بعد از نماز به سمت گندم های خود رفت بچه های خوب چشمتان روز بد نبیند مرد ملخ های قرمز رنگ بسیاری را دید که به محصولات گندم او حمله کرده‌ بودند. با نا امیدی در کنار زمین خود بر روی زمین نشست و به خوشه های گندم خیره شد. چند دقیقه گذشت و تمامی ملخ ها رفتند اما دیگر گندمی باقی نمانده بود. مرد کشاورز با ناامیدی و غصه بسیار زیاد بر روی زمین نشسته بود و آرام آرام اشک می ریخت، در همین حال بود که ناگهان متوجه حضور مردی شد. وقتی سرش را بالا آورد امام موسی کاظم علیه السلام را دید که به او لبخند میزند. مرد غمگین به احترام امام کاظم علیه السلام بلند شد و سلام کرد. امام کاظم علیه السلام جواب سلام او را با لبخند داد. مرد با ناراحتی و گریه گفت: ای فرزند رسول خدا من تمام تابستان را تلاش کردم و در زیر نور خورشید با تحمل آفتاب طاقت فرسا محصولات خود را به ثمر رساندم اما ملخ ها تمام محصولات من را خوردند و دیگر هیچ چیز برایم باقی نمانده است. امام با مهربانی از مرد غمگین پرسید: ارزش این محصولات چقدر بود؟ مرد با ناراحتی آهی کشید و گفت: ۱۲۰ دینار. امام کاظم علیه السلام فرمودند: صد و پنجاه دینار به همراه دو عدد شتر به این مرد بدهید. مرد که بسیار خوشحال شده بود از امام بسیار تشکر کرد و گفت: لطف کنید و به زمین من وارد شوید تا زمین من با دعای شما پربار و پرثمر باشد. امام کاظم علیه السلام در خواست او را پذیرفت، وارد زمین کشاورزی او شد و دست به دعا برداشت. پس از آن مرد کشاورز زندگی و کشاورزی پر رونق و با برکتی داشت. سالیان سال زندگی پربرکت و پر باری را تجربه کرد و حتی دو عدد شتری که امام به او هدیه داده بودند بچه های زیادی به دنیا آوردند که بعد از فروش آن ها بسیار ثروتمند شد. بچه های خوب و نازنین ما در طول زندگی برای رسیدن به اهداف نیازمند تلاش فراوان هستیم. حتما می دانید که هیچ کس بدون تلاش به اهداف خود نمی رسد. در رسیدن به موفقیت علاوه بر تلاش و کوشش فراوان نیاز به کمک دیگران داریم. همه انسان ها برای رسیدن به آرزو ها و اهداف خود نیازمند حضور و کمک های دیگران هستند. در بین مردم بهترین انسان ها ائمه و امامان معصوم هستند. بهترین کار این است که همیشه در زندگی تلاش کنیم و در کنار تلاش از ائمه و امامان معصوم کمک بخواهید. بله بچه های عاقل، امامان معصوم هر چند در این دنیا حضور فیزیکی ندارند اما هر وقت آن ها را صدا بزنید صدای شما را می شنوند و به شما کمک می کنند 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
من کِی بزرگ میشم؟ - @mer30tv.mp3
4.51M
آی قصه قصه قصه من کی بزرگ میشم 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
باز برای آسمون از راه رسید یه مهمون یه ابر چاق سیاه☁️ با خنده های قاه قاه ابر ِسیاه شیطون دوید توی آسمون نشست کنار خورشید دامنشو روش کشید🌤 آسمونو سیاه کرد خنده ای قاه قاه کرد خورشید به ابر نیگا کرد پرنده رو صدا کرد پرنده زود پر کشید🕊 رفت تا به ابرک رسید پاهاشو قلقلک کرد به خنده هاش کمک کرد ابر سیاه هی خندید😂 اشک چشاشو ندید خنده ی ابر بارون شد🌧 خورشید خانوم خندون شد🌞 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترانه ی بازی خاطره انگیز اتل متل توتوله 💗 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
46.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(ص) برای کودکان •••‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌❃ ⃟📕 ⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
D1736767T15043604(Web).mp3
2.55M
قصه فرستاده ی خدا 💚 بمناسبت عید مبعث شب مبعث پیامبر اعظم صلوات الله علیه بود علی کوچولو خیلی خوشحال بود..‌.. 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
پیامبرِ رحمت (ص) یه روز یه دخترِ ناز با موهای طلایی گُفتِش مامان کجایی میشه پیشَم بیایی ؟ صد تا سوال دارم من پونصد و شصت تا مشکل حَل میکُنی مامان جون سوالاتم رو خوشگل ؟ گُفتِش بله قشنگم بِفرما مهربونم سوال داری بگو خوب ان شاءالله من می دونم گفتم مامان قدیما خدا همین جوری بود ؟ یه دونه بود تو دنیا ؟ یا هر جوری بگی بود ؟ گُفتِش گُلِ قشنگم تو عصرِ جاهلیت مردم خداشون بُت بود بُت های بی خاصیت می ساختن از چوب و گِل همون میشُد خداشون می رفتن از تَهِ دِل قُربونِ اون بُتاشون تا اینکه حضرتِ حق داد به ملائک خبر که واسه اون آدما حُجّتِ من رو بِبَر بعدِ هزاران رسول آخریشو فرستاد برای اون آدما یه رهبر و یه استاد اون آقای مهربون که احمدِ اِسمِشون بُتا رو جمع و جور کرد خدا رو داد یادِشون گفت که خدا یکی هست و غیر از اون کسی نیست هر کی خدا پَرسته بِدونه نُمرَشِه بیست خدا همیشه با ماست یه نورِ تو تاریکی نه اومده به دنیا نه داره هیچ شریکی خیلی قوی و داناست نیاز به هیچکسِش نیست خدا عزیز و تنهاست شبیه اون بگو کیست خلاصه دخترِ من گوش دادی حرفِ من رو ؟ به پاسخت رسیدی ؟ گرفتی تو جواب رو ؟ بله مامانِ خوبم ممنون از این صُحبتا از اینکه وقت گذاشتی برای این پرسشا الان دیگه فهمیدم مامان چه خوبِ حالم خدا فقط یه دونست اونم تو کُلِ عالم شاعر : علیرضا قاسمی 💐 ┄─┅ •••‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🌸❃ ⃟📕 ⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ❃🌸••• ‌┅─ 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6