علی ظهریبانشهید جهان آرا.mp3
زمان:
حجم:
16.13M
.
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #فرماندهان⚜
🔹قسمت پنجم🔹
💜شهید محمد جهان آرا💜
(ماجرای مقاومت در خرمشهر )
🔴 محمد به سربازهاش گفت: بچه ها خرمشهر سقوط کرد عیبی نداره یک روزی پس میگیریم ولی مواظب باشین ایمان تون سقوط نکنه...
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
وقتی پرنده شدم👇👇
جینو پسر بچه ای بود که عاشق پرنده ها بود و پرنده های زیادی پیش خودش نگهداری می کرد. اما فقط زندگی با پرنده ها او را راضی نمی کرد او آرزو داشت خودش یک پرنده باشد. جینو آنقدر به این آرزو فکر کرد تا بالاخره به آرزویش رسید.
جینو با تعجب دید که یک پرنده شده است. پرنده ای با دو بال قشنگ و پرهای رنگارنگ و زیبا. جینو پرهایش را باز کرد و به آنها نگاه کرد. پرهای او واقعی بودند. جینو بالهایش را تکان داد و کمی از روی زمین بالا رفت. باورش نمی شد او واقعا پرنده شده بود و می توانست پرواز کند.
جینو با خوشحالی زیادی پر زد و پر زد و رفت وسط آسمان آبی. پر زدن وسط آسمان کمی خسته کننده بود اما اصلا مهم نبود چون خیلی کیف داشت. جینو هی بالا رفت و پایین آمد روی شاخه های درختان نشست روی گلها و چمن ها پرواز کرد و خلاصه غرق در شادی و خوشحالی بود. ولی بالاخره گرسنه شد و مجبور شد برای پیدا کردن غذا روی زمین بنشیند. جینو چند دانه پیدا کرد اما هنوز دانه ها را نخورده بود که در دام آدمها افتاد.
جینو هنوز از پرنده بودن لذت کافی نبرده بود که داخل قفس افتاد. میله های قفس برای جینو مثل ستونهای بزرگ و محکم بودند. جینو خودش را به میله های قفس می زد و در چند دقیقه ی کوتاه صد بار دور قفس گشت اما هیچ راه خروجی پیدا نمی کرد. جینو داشت از غصه دیوانه می شد. اما مجبور به تحمل کردن بود.
جینو بعد از یک عالمه تلاش به این نتیجه رسید که به قفس عادت کند و دیگر به پرواز فکر نکند. این طوری خیلی زود زندگی برای جینو خسته کننده و غم انگیز شد. حالا جینو آرزو داشت که ای کاش یک انسان بود و اختیارش دست خودش بود. هنوز از این آرزو چیزی نگذشته بود که جینو از خواب بیدار شد.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
قورباغه پر حرف
خانه ی خاله قورباغه مهمان آمده بود. یک مهمان قورباغه ای.
قوری قوری، دختر صاحبخانه پیش مهمان آمد و با ادب سلام کرد.
مهمان از قوری قوری خوشش آمد و گفت: به به چه قورباغه ی مۆدبی، بیا ببینم عزیزم تو کلاس چندمی چند سالته ...
قوری قوری جواب همه سوالهای مهمان را داد.
مهمان گفت: آفرین صد آفرین عزیزکم قورقورکم ...
قوری قوری گفت: من شعر هم بلدم قور قور کنم .
مهمان گفت: راست می گی بقور ببینم.
قوری قوری شروع کرد به شعر قوردن.
قور قور و قور قور....
شعرش که تمام شد مهمان با خستگی گفت: آفرین.
قوری قوری گفت: ده تا شعر دیگر هم بلدم بقورم.
مهمان کمی دستپاچه شد و گفت: خوب باشه فقط زودتر بقور.
ده تا شعرش رو هم قور قور کرد .
بعد گفت: امروز توی کلاس یک عالمه قور قور جدید یاد گرفتم.
مهمان خیلی خسته شده بود.
اما قوری قوری دیگر حواسش به این چیزها نبود و پشت سر هم قور قور می کرد.
وای قوری قوری آنقدر قور ... قور... قور ... کرد که مهمان بیچاره حالش قَری قوری شد.
سرش گیج رفت و چشماش قاری قوری شد. جفت پا از خونه ی قوری قوری پرید بیرون.
اما قوری قوری هنوز داشت قور ... قور... قور... می کرد.
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موشن گرافی
#ایجادانس_بانمازبرای_کودکان قسمت ۳
ویژه والدین عزیز
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
8.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان_نماز
◾️ آیا میدانید #شهید_نماز در ظهر عاشورا چه کسی بود و چگونه شهید شد؟ ◾️
#استاد_بهشتی
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob
#داستان_نماز؛ اثر فوری نماز
با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به انتظار وقت نماز در مسجد (نشسته ) بوديم . در اين بين مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)! من گناهى كرده ام . (براى آمرزش آن چه بايد بكنم ؟)
پيامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روى از او برگرداند (و چيزى نگفت و مشغول نماز شد) هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن خود را تكرار كرد.
پيامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ فرمود: آيا هم اينك با ما نماز نگزاردى، و براى آن بخوبى وضو نگرفتى ؟
عرض كرد: بلى چنين كردم .
فرمود: همين نماز، كفاره و سبب آمرزش گناه تو خواهد بود.
📚 بحار، ج 82، ص 319
📒 قصه های خوب 🌸👇
🆔 @GhesehayeKhoob