eitaa logo
دانلود
نامه به امام حسن(ع).mp3
11.89M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🟢ماجرای جذاب و شنیدنی نامه📜 امام علی(ع) به امام حسن(ع) 🔵 امام حسن(ع) به لشکریان گفتند که معاویه دارد شما را فریب می‌دهد، اما آنها باور نکردند... 🔹قصه قهرمان ها🔸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
کودکــــــم کـــــن♨️💛 یکی از های مـــا ایـــن اســــت که نمــــی گــــذاریم کودکمـــان کـودکی کند🙄❌ راهکار هایی که تا نمیدونستی👇😱 https://eitaa.com/joinchat/1652031595Cb152fa869a
🕌 🌷 ویژه 🍃🌼این خانه مال ماست هر جای آن زیباست خوشبو و خوش رنگ است چون کشور گل هاست دشمن اگر روزی پیدا شود این جا من می روم تا زود بیرون کنم آن را من می شوم آن وقت سرباز کوچولو می ترسد از اسمم آن دشمن ترسو او می رود بیرون من می شوم خندان جایی ندارد او در نقشه ایران🌹 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ در وصف خواص تخم مرغ🥚 🐥"جيك و جيك و جيك، جيكانه🐥 🐣به من ميگن مرغانه" 🐣 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
گربه اشرافی - @mer30tv.mp3
3.64M
گربه ی اشرافی یه قصه شیرین😍 برای کودک دلبند شما🥰    📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
😱 کلی در ایتا 🤣🔥 👿😍 لطیفه‌های بترکونی 👇🏾🤣😜 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 🎞🔥 کلیپ‌های فوق خنـده دار 👇🤣 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 👹🤣 طنـز لطیفه‌های حـلال 👇😍😅 https://eitaa.com/joinchat/1624048369Cf73b2a82b6 خنده دار میخای بیا⛔️👆🤣🤧
یک روزی روزگاری آدم های خیلی بد رسول رو اذیت کردن گفتند که ای محمد بی پسر بی یاور تویی تنها و ابتر خدا جوابشون داد این آیه رو فرستاد هر کس که گفته ابتر خودش شده بی یاور ما به تو هدیه دادیم زهرا رو بخشیده ایم جایزه ی تو باشه زهرا که بهترینه 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهارت های زندگی این قسمت : منم می خوام روزه بگیرم 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🌼حضرت یوسف -می خوام چیزی بهت بگم. باید آرام باشی. بنیامین به حضرت یوسف نگاه کرد و گفت: -چه شده؟ حضرت یوسف دست بنیامین را گرفت و گفت: -من برادر تو یوسف هستم. دوران غم و اندوه پایان رسیده و تو نگران هیچ چیز نباش. بنیامین با تعجب به حضرت یوسف نگریست. نتوانست خودش را کنترل کند اشک‌هایش پایین ریخت و گفت: -خدای من، شکر، الحمدالله... آن‌ها کمی با هم صحبت کردند و حضرت یوسف گفت: -می خوایی پیش من بمونی؟ بنیامین با نگرانی گفت: -نه، پدر به زور راضی شده که من با برادرها بیام. آن‌ها قسم خوردند که من را سالم برگردانند. حضرت یوسف گفت: -نگران هیچ چیز نباش. من راه حلی برای نگه داشتن تو دارم. حضرت یوسف به طوری که هیچ کس نفهمد از یکی از مامورهایش که خیلی به او اطمینان داشت خواست تا به طور پنهانی کاسه ای گران قیمت را در کیسه ی بنیامین بگذارند. مامور این کار را کرد و هر کدام از برادرها موقع رفتن کیسه‌هایشان را برداشتند و برای رفتن آماده شده بودند که یک نفر داد زد: -صبر کنین، شما دزد هستین! برادرها وقتی این جمله را شنیدند تمام تنشان به لرزه افتاد چون حتی به ذهنشان هم نمی رسید به دزدی متهم بشوند. مامور گفت: -اما کاسه ی مورد علاقه ی عزیز مصر گم شده. این کاسه بسیار هم گران قیمت بوده. آن‌ها را بگردین هر کس کاسه را پیدا کرد یک بار شتر جایزه داره. برادرها که خیلی ناراحت و عصبانی شده بودند نگاهی به همدیگر انداختند. یکی از آن‌ها خیلی محکم و قاطع گفت: ما دزد نیستیم و این جا برای فساد نیامدیم. مامور گفت: -اگه دروغ بگین و یکی از شما دزد بود مجازات دارین بگو ببینم مجازاتش چیست؟ یکی از برادرها گفت: -کاسه در بار هر کس پیدا شد او را برای خودتون بردارین تا به صورت مجانی برده باشد. برادر دیگر گفت: -بله، ما این طور دزدها و ستم کارها را جریمه می‌کنیم. اول بارهای همه را گشتند و در آخر بار بنیامین را گشتند. کاسه ی مخصوص در بار بنیامین پیدا شد. وقتی برادرها این صحنه را دیدند با تمام وجود احساس بدبختی کردند، هم این که آبرویشان رفته بود هم این که موقعیتشان به خطر می‌افتاد و حالا باید جواب پدرشان را چه می‌دادند! در این لحظه بود که عزیز مصر برای بردن بنیامین آمد. یکی از برادرها گفت: -بدبختی ما را ببین، هر چند که اگه این دزدی کرده تعجبی هم نداره او و برادرش هر دو دزد بودن او و برادرش از یه مادر هستن و از ما‌ها نیستن. قلب حضرت یوسف شکست و فقط گفت: -شما بدترین هستین... بعد آهی کشید و ادامه داد: -خدا به هر چه می‌گوییم آگاه است. حضرت یوسف در کودکی به خاطر این که مادر نداشت در کنار عمه اش زندگی می‌کرد. عمه  خیلی حضرت یوسف را دوست داشت و برای  این که حضرت یوسف بیشتر کنارش بماند، کمربندی مخصوص پیامبر‌ها را  که پیش خودش بود، بدون این که کسی بفهمد به دور کمر حضرت یوسف بسته بود تا طبق قانون حضرت یعقوب مجبور شود حضرت یوسف را به او بدهد. برادرها که به گرفتاری بدی افتاده بودند هر کدام از حضرت یوسف می‌خواستند که از این قانون صرف نظر کند. یکی از آن‌ها گفت: ای عزیز مصر، پدرمان تحمل دوری را نداره. او بسیار پیر شده و غمگین و محزون شده. یکی دیگر گفت: -قیمت این کاسه ی گران بها چیه تا ما هر چه داریم و نداریم تقدیم کنیم. یکی دیگر گفت: -خب حداقل یکی از ما را به عنوان برده نگه دار و بذار او بره. ای عزیز مصر تو مرد درست کاری هستی. حضرت یوسف هیچ کدام از پیشنهاد‌ها را نپذیرفت و گفت: -پناه بر خدا، چه طور کسی دیگه رو به جای کسی که کاسه پیشش پیدا شده نگه دارم! برادرها هر کاری کردند نتوانستند بنیامین را نجات بدهند تا پیش پدر برگردد. بقیه ی کسانی که از شهر کنعان آمده بودند رفتند و برادرها  غمگین گوشه ای نشسته بودند. یکی از آن گفت: -حالا چه طور به پدر بگیم! او باور نمی کنه! ... 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
✍ شعر فرزند من 🧡 «فرزندِ من باهوشه 💛 شیر وعسل‌ می‌نوشه» 💚 لباس ساده ، ارزون 💙 شاد و تمیز می‌پوشه ♥️ آموزگارِ خود را 🧡 فرمانبر و بگوشه 💜 تویِ کلاس‌به درساش 💚 گوش‌میده و خموشه 💜 برای درس و مشقش ❤️ همیشه او میکوشه 💚 دوسداره کارو‌کوشش 💙 فعال و پر خروشه 🧡 اهلِ نشاط و ورزش 💛 ‌ عاشقِ‌ جُنب و جوشه 💚 هرکی نماز میخونه ❤️ زرنگه و باهوشه 💙 تویِ بهشتِ زیبا 💛 شیر و عسل مینوشه 🌸🌼🍃🌼🌸 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
موش تنبل،کلاغ دانا - @mer30tv.mp3
3.78M
موش تنبل کلاغ دانا 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
از این پیام ساده رد نشو ‼️می‌دونی چیکار کنی بچت با فرهنگ نماز آشنا بشه؟! 👈 می‌دونی ازچندسالگی به بچت نماز یاد بدی؟! 😓و چیکار کنی که بعدا نماز و ترک نکنه؟! ❇️ جواب همه این سوالات در کانال زیر☺️👇 https://eitaa.com/joinchat/886702785Cee37296db9