eitaa logo
قصه های کودکانه
34.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
917 ویدیو
324 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چادر حجاب زهرا 💕🍃🌷🍃💕🍃🌷 فرزندانِ ایرانیم ما یارانِ قرآنیم ما چادر زهرا را مانند جان میدانیم باید با زهرا باشیم تا یارِ مولا باشیم باشد حجابِ زهرا پاینده تا ما باشیم هوشیار باش ای ایران بیدار باش ای ایران از دشمنانِ قرآن بیزار باش ای ایران شاعر: آتشی 💕🍃🌷🍃💕🍃🌷 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🦎مارمولک پرنده🦎🌿 روزی روزگاری در یک حیاط كوچک كه دیوارهای آجری و یک درخت صنوبر زیبا داشت، یک مارمولک شیطون زندگی می‌كرد و همیشه تنها بود. شب كه می‌شد از خانه‌اش كه در زیر خاک‌ها ساخته بود بیرون می‌آمد و گوشه‌ای كمین می‌كرد و هر وقت پشه‌ای یا سوسكی و یا حشره‌ای كه قصد گذر داشت را خیلی سریع شكار می‌كرد. در آن حیاط كوچک یک پرنده آوازه خوان هم رفت و آمد می‌كرد و مارمولک كوچولو هم هر وقت كه آن پرنده را می‌دید آرزو می‌كرد كه ‌ای كاش یک پرنده بود و می‌توانست با بال‌هایش تمام آسمان را پرواز كند و هرجا كه دلش می‌خواهد برود، ولی با دیدن خودش در آب حوض تمام رویاهایش نابود می‌شد. تا این‌كه یک روز از این روزها كه مارمولک در فكر فرو رفته بود و در گوشه‌ای نشسته بود و به آسمان آبی نگاه می‌كرد و پرنده آوازه خوان هم متوجه مارمولک شده بود، به او گفت: مارمولک دوست داری من تو را به آسمان ببرم؟ مارمولک فكری كرد و گفت: مگه می‌توانی؟ پرنده گفت: بله... تو می‌توانی پشت من سوار شوی و با هم به آسمان برویم. مارمولک كه خیلی خوشحال شده بود قبول كرد و پرنده روی زمین نشست و مارمولک هم خیلی آرام رفت روی پشت پرنده و با دو دستش گردن پرنده زیبا را گرفت و پرنده بال‌هایش را باز كرد و به هم زد و از روی زمین بلند شد و اوج گرفت و رفت به آسمان. مارمولک چشمانش را بسته بود . چون اولین بار بود، خیلی ترسیده بود ولی كم كم چشم‌هایش را باز كرد و دید در آسمان آبی در حال پرواز است. مارمولک كه خیلی خوشحال شده بود فریاد زد و گفت: من شدم یك مارمولک پرنده... هورا... ولی در همین موقع بود كه بادی وزید و مارمولک كه دست‌هایش را باز كرده بود، كنترلش را از دست داد و از روی پشت پرنده پرت شد و در زمین و آسمان معلق ماند و در نهایت به زمین سقوط كرد. شلپی افتاد در دریاچه كوچكی كه در آن نزدیكی بود ولی خوشبختانه ماهی مهربانی كه در آن دریاچه زندگی می‌كرد به داد مارمولک رسید و مارمولک را در حال دست و پا زدن روی پشتش سوار كرد و به خشكی برد. مارمولک كوچولو نجات پیدا كرد و در آن موقع بود كه متوجه شد او باید همان‌جا كنار دیوار زندگی‌اش را بگذراند و آرزوهای بزرگ‌تر نكند. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت : شش رفتار موثر در تربیت کودکان 🌼در هر سن لازم است برای تربیت کودکان، محیطشیوه🔻منحصر به فردی🔺 را به کار گیرید. 🌸🍃🌸🌼🌸🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیو آموزش نقاشی گل آفتابگردان 🎨همراه با رنگ آمیزی 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دوستی با چه کسی خوبه؟_صدای اصلی_405711-mc.mp3
9.31M
🌃 قصه شب 🌃 🌼 دوستی با چه کسی خوبه؟ 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍃قصه جدید در کانال قصه های کودکانه در کانال قصه های کودکانه هر روز قصه جدید بارگذاری می شود تا کودکان با قصه های تکراری مواجه نشده و بتوانند مفاهیم جدید و مهمی را از طریق قصه جدید بیاموزند پس مرتب به کانال قصه های کودکانه سربزنید . قصه های کانال قصه های کودکانه بصورت قصه صوتی و قصه های متنی منتشر می شوند و شما می توانید این قصه های آموزنده صوتی و متنی را با صدای خودتان برای فرزندتان بخوانید یا قصه صوتی کودکانه را برای فرزند خود پخش کنید. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦉 🏕مینی در رستوران جغد مهربان🏕🦉 🐫🏕🦉مینی، پسر کوچولوی خیال‌پرداز، یک روز مثل همیشه، روی تختش دراز کشیده بود و فکرهای جورواجور می‌کرد تا خوابش برد. درخواب، وارد جنگل سرسبزی شد که در آن، همه حیوانات، با هم دوست بودند و بازی می‌کردند. 🐫🏕🦉برای مینی عجیب بود؛ چون او، همیشه فکر می‌کرد جنگل، جای خطرناکی است و هیچ‌وقت ندیده بود که حیوانات، با هم بازی کنند وحرف بزنند! در همین فکرها بود که یک شتر کوچولو به او نزدیک شد. 🐫🏕🦉مینی خیلی تعجب کرد و از او پرسید: "تو، این‌جا چی کار می‌کنی؟ مگه شترها، توی صحرا زندگی نمی‌کنن؟!" 🐫🏕🦉شتر کوچولو خندید و گفت: "درسته؛ ما توی صحرا زندگی می‌کنیم، اما این‌جا، جنگل رویاست و همه حیوانات می‌تونن به این‌جا بیان. ما، این‌جا، همه با هم، دوست هستیم و بازی می‌کنیم." مینی هم مشغول بازی شد. 🐫🏕🦉پس از مدتی، حیوانات، از مینی و شتر کوچولو جدا شدند و رفتند خانه، اما مینی و شتر کوچولو، هنوز، از بازی کردن، خسته نشده بودند. وقتی همه رفتند، شتر کوچولو، به مینی پیشنهاد داد با هم، به رستوران آقای جغد بروند؛ چون بسیار مهربان و دست‌پخت‌اش، عالی است و همه حیوانات، برای غذا خوردن و گذراندن بعدازظهر، به آن‌جا می‌روند. 🐫🏕🦉مینی هم تصمیم گرفت به رستوران جغد مهربان برود و دست‌پخت او را امتحان کند. 🐫🏕🦉وقتی آن‌ها به رستوران جغد مهربان رسیدند، مینی از تعجب، دهانش باز ماند. دوستان مینی، همه، در رستوران نشسته بودند. وقتی دوستانش، او را دیدند، با خوشحالی صدایش کردند. دوستان مینی برایش تعریف کردند که چگونه، از طریق رویا، وارد جنگل شدند. جغد مهربان، آب‌میوه خوش‌مزه‌ای را برای مینی تازه‌وارد آورد که ناگهان، با صدای زنگ در، مینی از خواب پرید. 🐫🏕🦉 فکر می‌کنی در رستوران حیوانات، چه غذاهایی را درست می‌کنند و می‌خورند. 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼حجاب یادگارِزهراسلام الله علیها سلام گلایِ خندون نو گلایِ مسلمون منم یه غنچه هستم که روسریمو بستم وقتی که با حجابم ماهیِ تویِ آبم هر کی که با حجابه مثل گل و گلابه هرکی حجاب نداره شیطون دوسش میداره سر به سرش میذاره تا دَخلِشو بیاره گفته خدا توو قرآن دشمنِ مونه شیطان چادرِ خوب و زیبا داده خدا به زهرا این یادگارِ زیبا مانده از آن زمانها ما دوستدارِ آنیم قدرِ اونو میدانیم 🍃شاعر:آتشی 🌼🍃🌷💕🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
Ⓜ️ چند نکته برای پرورش کودکی شاد Ⓜ️ 🔹 اولین راز پرورش كودكی شاد تمجید از اوست. 🔹 عملكرد كودك را نقد كنید و نه شخصیت او را. 🔹 افكار مثبت و تأیید‌كننده را به كودكتان القا كنید. 🔹 کودكان كم‌سن با احساس امنیت شاد می‌شوند. 🔹 به كودكان بیاموزید كه خوش‌بین باشند. 🔹 سعی نكنید كودك خود را از همهٔ ناراحتی‌ها دور نگه دارید. 🌼🍃🌷💕🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
عنوان: غصه ی پروانه کاغذی مداد رنگی‌ها تازه از مغازه سلمانی آقای مداد تراش برگشته بودند. روی میز تحریر آنقدر شلوغ بود که چیزی دیده نمی‌شد. مداد رنگی‌ها از چراغ مطالعه که قدش از همه بلندتر بود پرسیدند: چی شده؟ چراغ مطالعه گفت: پروانه. پروانه‌ای که چند ساعت پیش کشیدید، غصّه دار است. مداد رنگی‌ها پرسیدند: از رنگ بال‌هایش خوشش نمی‌آید؟ پرگار چرخی روی یک پایش زد، برگشت و گفت: این پاک کن حواس پرت، پایش سُر خورده و یک گوشه از بال پروانه را پاک کرده. پاک کن تابی به خودش داد و با عصبانیت جواب داد: نخیر! پروانه از اول ناراحت بود. من می‌خواستم بپرسم چی شده که پایم لیز خورد. مداد رنگی‌ها گفتند: اینکه کاری ندارد. ما دوباره بالش را می‌کشیم. مداد رنگی‌ها دست به کار شدند و فوری بال پروانه کوچولو را مثل اول کشیدند؛ اما پروانه باز هم غمگین بود. کتاب کاردستی نگاهی به قیچی انداخت و از پروانه کوچولو پرسید: چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟ پروانه کوچولو آهی کشید و گفت: من می‌خواهم پرواز کنم! همه با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند: می‌خواهد پرواز کند؟ همه به کتاب کاردستی نگاه کردند. کتاب کاردستی همه را دور خودش جمع کرد. به جامدادی گفت: فوت کن. جامدادی تا آنجا که می‌توانست، فوت کرد. کتاب ورق خورد و ورق خورد، تا صفحه‌ای که قیچی بود آمد. قیچی همان‌طور که ورزش می‌کرد گفت: اول از همه خودم باید شروع کنم. همه دست به کار شدند. قیچی دور بال‌های پروانه را برید. حالا پروانه از دفتر نقاشی آمده بود بیرون. حالا نوبت میز تحریر بود. آرام آرام آمد کنار پنجره. جامدادی دهانش را پر از باد کرد و فوت کرد. پروانه کوچولو به پرواز در آمد. پروانه آنقدر خوشحال بود که نمی‌دانست چه بگوید. همه، خیلی خوشحال بودند که توانسته بودند به پروانه کوچولو کمک کنند. انگار آنها هم داشتند پرواز می‌کردند! 🌼🍃🌷💕🌼 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4