امیرکبیر_صدای کل کتاب_224235-mc.mp3
15.61M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
#مناسبتی
🌼 امیر کبیر
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته_تربیتی
🟧 تاثیر بکار گیری جملات منفی در فرمان دادن
شاید تعجب کنید اگر بگویم مغز ما با همه پیچیدگیش قادر نیست جملات منفی را از مثبت تفکیک کند:
به جمله "منفی "زیر توجه کنید:
🔴لطفا به فیل قرمز فکر نکنید!
ذهن شما اکنون به چه چیزی فکر میکند؟
بدون شک ذهن شما اکنون در حال فکر کردن به فیل قرمز است.
به نظر شما اگر به کودکی گفته شود
دست مرا ول نکن،
به پریز برق دست نزن،
امروز با بچه ها در مهد دعوا نکن، چه پیغامی در مغز او مخابره میشود؟
همه این جملات در ذهن او مثبت برداشت شده و گویی که به او دستور داده اید که این کار را انجام دهد، در واقع در فرمان دادن باید به کودک گفته شود چه کاری باید انجام دهد نه اینکه چه کاری نباید انجام دهد.
🟪بنابراین با کودک خود اینگونه سخن بگویید:
🔴به جای " مخالفت نکن " بگویید " کاری که گفتم را انجام بده"
🟡به جای" فحش نده" بگویید " حرف خوب بزن"
🟢به جای " دستم را ول نکن" بگویید " دستم را محکم بگیر"
🟣به جای " ندو" بگویید " آرام راه برو"
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
⭐️امانت داری⭐️
مامانم داده یادم
خیلی بده که آدم
بگیره یه امانت
اما کنه خیانت
مواظبش نباشه
مراقبش نباشه
یه وقت خرابش کنه
یا این که آبش کنه
مگر نگفت امامت!
علیک بالامانه
#شعر_متنی
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🦊 🐔 مرغ پر قرمزی 🐔🦊
روزی روزگاری مرغی در یک مزرعه زنگی میکرد که بخاطر پرهای قرمزش همه او را پر قرمزی صدا میکردند.
روزی پر قرمزی در مزرعه در حال گشت و گذار و دانه خوردن بود که روباهی او را دید و آب از دهانش به راه افتاد.
سریع به خانه رفت و به همسرش گفت قابلمه را پر از آب کند و روی گاز بگذارد تا او ناهار را بیاورد. بعد دوباره به مزرعه برگشت.
وقتی پرقرمزی اصلا حواسش نبود. پیش از آنکه بتواند کمک بخواهد، او را گرفت و در یک گونی انداخت. و بعد خوشحال راه افتاد به سمت خانه.
دوست پرقرمزی که یک کبوتر بود، همه ی داستان را تماشا میکرد و برای نجات دوستش سریع یک نقشه کشید.
کبوتر رفت و سر راه روباه نشست و وانمود کرد که پایش شکسته است. روباه تا او را دید خیلی خوشحال شد و با خودش فکر کرد امروز ناهار مفصلی میخورد.
گونی را روی زمین گذاشت و به سمت کبوتر رفت تا او را بگیرد. کبوتر هم آرام آرام عقب میرفت.
پرقرمزی تا دید که روباه حواسش به کبوتر است از توی گونی بیرون آمد، یک سنگ داخل گونی گذاشت و فرار کرد.
کبوتر وقتی دید دوستش به اندازه کافی دور شده، شروع به پرواز کرد و بالای درختی نشست.
روباه هم که ناامید شده بود به سمت گونی رفت و آن را برداشت و به خانه رفت.
وقتی به خانه رسید، قابلمه روی گاز بود. گونی را توی قابلمه خالی کرد و سنگ تالاپی توی آب افتاد و آب جوش ها روی صورت روباه ریخت و روباه حسابی سوخت.
#قصه_متنی
🐔
🦊🐔
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی #سرگرمی
#بازی_ریاضی
آموزش اعداد
💕
🧮💕
╲\╭┓
╭ 🧮💕🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🟣دروغ گفتن به کودک را سرسری نگیرید
🟢کودکان تا ۶ الی ۷ سالگی هر چیزی را باور و در ذهن خود تصور میکنند.
🟡 گاهی والدین ناآگاهانه از این راه برای حرف شنوی کودکان استفاده میکنند.
🔴این کار بسیار اشتباهی است چون با افزایش سن کودک و آگاهی اش، اعتماد و اطمینان او به شما از بین می رود و دروغ گفتن را نیز آموزش می بیند.
⚪️کسی که دروغ شنیده باشد برای رسیدن به خواسته اش دروغ می گوید.
🟤والدین اصلی ترین الگوی فرزندشان هستند. در رفتار و گفتارتان دقت کنید.
🔴اگر خواستید حقیقت را به بچه نگویید باید او را به کار صحیح هدایت کنید یا حواس او را پرت کنید تا آن کار را فراموش کند ولی هرگز به او دروغ نگویید.
🟣
🟢🟡
╲\╭┓
╭ 🟠⚪️
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼 میلاد باسعادت
«مادر»
🌸🌼🍃🌼🌸
🌸فاطمه جان فاطمه
🍃دوسِت داریم ما همه
🌸وقت تولد تو
🍃دلا همه باهمه
🌼تولد مادره
🍃دختر پیغمبره
🌼هم بهترین دختره
🍃هم بهترین همسره
🌸هم مادر مجتبی
🍃هم مادر حسینه
🌸او که برای رسول
🍃همیشه نور عینه
🌼آدما یک عالمه
🍃خوشحالن و شاد همه
🌼دلا پر از امیده
🍃بخاطر فاطمه
🌸 میون هفت آسمون
🍃زهرا تو می درخشی
🌸تموم شیعه ها رو
🍃با چادرت می بخشی
🌼از عفت و نور تو
🍃هر چی بگیم باز کمه
🌼اسم قشنگ زهرا
🍃عزت این پرچمه
🌸سیده رهبر ما
🍃از نسل پاک زهرا
🌸میاد به زودی مهدی
🌼آروم میگیره دنیا
🌸🌼🍃🌼🌸
شاعر آتشی «سلمان»
#شعر_کودک
#میلاد_حضرت_فاطمه
#روز_مادر
بمناسبت میلاد حضرت زهرا
نشر لازم
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
متین باادب_صدای اصلی_411116-mc.mp3
9.44M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 متین با ادب
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
آقای زنبوردار_صدای اصلی_375781-mc.mp3
8.04M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: آقای زنبور دار
🌸عزیزجون و هدی توی یه باغ زیبا هستن و اونجا یه آقای زنبوردار رو میبینن که لباس مخصوص این کار رو پوشیده. عزیزجون توضیح میده که علت پوشیدن اون لباس برای اینه که زنبورها به ایشون صدمه نزنن.
کودکان با شنیدن این داستان یاد می گیرن که «اسراف کردن» کار خوب و درستی نیست و نباید در انجام کاری زیاده روی کنن. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیهی ۱۴۱ سورهی مبارکهی «انعام» اشاره می کنن.
🍃خداوند در این آیه میفرماید:
«کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ ۖ وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ شما هم از آن میوهها هرگاه برسد، تناول کنید و حق آن را (زکات فقیران را) در روز درو و جمعآوری آن بدهید و اسراف نکنید، همانا خدا مسرفان را دوست نمی دارد.»
🍯 🌸🌸🐝🌸🌸🍯
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#صلح_حیوانات
#داستان_متنی
🐓🦃🐺🐓🦃🐺🐓🦃🐺
مزرعه بزرگي در كنار جنگل قرار داشت . اين مزرعه پر از مرغ و خروس بود . يك روز روباهي گرسنه تصميم گرفت با حقه اي به مزرعه برود و مرغ و خروسي شكار كند .
رفت ورفت تا به پشت نرده هاي مزرعه رسيد . مرغها با ديدن روباه فرار كردند و خروس هم روي شاخه درختي پريد .
روباه گفت : صداي قشنگ شما را شنيدم براي همين نزديكتر آمدم تا بهتر بشنوم ، حالا چرا بالاي درخت رفتي ؟
خروس گفت : از تو مي ترسم و بالاي درخت احساس امنيت مي كنم .
روباه گفت : مگر نشنيده اي كه سلطان حيوانات دستور داده كه از امروز به بعد هيچ حيواني نبايد به حيوان ديگر آسيب برساند .
خروس گردنش را دراز كرد و به دور نگاه كرد
روباه پرسيد : به كجا نگاه مي كني ؟
خروس گفت : از دور حيواني به اين سو مي دود و گوشهاي بزرگ و دم دراز دارد . نمي دانم سگ است يا گرگ !
روباه گفت : با اين نشاني ها كه تو مي دهي ، سگ بزرگي به اينجا مي آيد و من بايد هر چه زودتر از اينجا بروم .
خروس گفت : مگر تو نگفتي كه سلطان حيوانات دستور داده كه حيوانات همديگر را اذيت نكنند ، پس چرا ناراحتي ؟
روباه گفت : مي ترسم كه اين سگه دستور را نشنيده باشد . ! و بعد پا به فرار گذاشت .
و بدين ترتيب خروس از دست روباه خلاص شد .
🌸🌸🌸🌸
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#قصه_کودکانه
✨مثل خدا مهربان باش✨
وقتی قرآن خواندن پدربزرگ تمام میشود من قرآن را از او میگیرم، آن را میبوسم و سرجایش میگذارم. من این کار را خیلی دوست دارم. پدربزرگ و من همیشه با دستهای تمیز قرآن را به دست میگیریم.
یک روز بعد از اینکه پدربزرگ قرآن خواند، آن را به من داد تا سرجایش بگذارم. حسین با توپ توی اتاق آمد و مرا دید که قرآن را میبوسم. توپ را روی زمین انداخت و خواست قرآن را از من بگیرد.
من گفتم: با دستهای کثیف نباید به قرآن دست بزنی. اما حسین شروع کرد به گریه کردن. بعد با دست کثیف اشکهایش را پاک کرد. حالا صورتش هم چرک و کثیف شده بود. حسین گریه میکرد و میخواست که قرآن را به او بدهم. پدربزرگ به اتاق آمد و گفت: چی شده؟
گفتم: حسین میخواست با دستهای کثیف و نشسته قرآن را بگیرد، من هم به او ندادم. پدربزرگ حسین را بغل گرفت و او را به دستشویی برد. دست و صورتش را با آب صابون شست. بعد به اتاق آمد و گفت: حالا که دست و صورتش را شسته قرآن را به او بده.
من قرآن را به حسین دادم. او فقط قرآن را بوسید و خندید. پدربزرگ به سر من دست کشید و گفت: خدا خیلی مهربان است. تو هم باید مهربان باشی. من حسین را بوسیدم و دوتایی با هم قرآن را سرجایش گذاشتیم.
#قصه_متنی
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4