دختر باغ مروارید_صدای اصلی_504152-mc.mp3
4.69M
#قصه_صوتی
🌼دختر باغ مروارید
🌸🌸🌼🌸🌸
🍃کانال تربیتی کودک👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
@Ghesehayekoodakane
🦋🌼🌸🦋👦
#شعر
#خدا
یه روز دلم گرفته بود
کنج اتاق نشستم
با دلی پر ز غصه
زانو بغل گرفتم
اشکای دونه دونه
می ریخت به روی گونه
دلم که بیقرار بود
هی می گرفت بهونه
رفتم وضو گرفتم
رو به خدا نشستم
گفتم خدا ، مهربونی
درد منو تو میدونی
از غصه ها بکن رها
این دل بی تاب مرا
دلم که بیقرار بود
میون سینه لرزید
از اون بالا بالاها
نوری به قلبم تابید
اندوه و بیقراری
پا به فرار گذاشتند
به جاش امید و شادی
تو قلبم پا گذاشتند
یاد خدا به دلها
امید میده با شادی
با یاد اون مهربون
از رنج وغم، آزادی
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#یک_قصه_یک_حدیث
🌸قصه ای در باره حلم و بردباری
🌼عنوان:احسان،صبور میشود
روزی روزگاری در یک دهکده کوچک، پسری به نام احسان زندگی میکرد. احسان پسری بسیار شجاع و باهوش بود، اما همیشه عجول و بیصبر بود. او دوست داشت همه چیز را سریع انجام دهد و هیچوقت صبر نمیکرد تا کارها به آرامی پیش بروند.
یک روز، احسان تصمیم گرفت به جنگل برود و کمی ماجراجویی کند. در راه، او با پیرمرد حکیم روستا روبهرو شد.
پیرمرد به احسان گفت: "پسرم، اگر میخواهی در زندگی موفق باشی، باید صبور باشی و حلیم." احسان با تعجب پرسید: "حلیم یعنی چه؟"
پیرمرد جواب داد: "حلیم یعنی صبور و با آرامش. اگر تو حلیم نباشی، نمیتوانی از زندگی لذت ببری و به اهداف خود برسی. اگر میخواهی شبیه افراد با فضیلت باشی، باید تلاش کنی تا حلیم شوی."
امیر المومنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:إن لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّم فَإِنَّهُ قَلَّ مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ إِلاّ أَوشَكَ أَن يَكونَ مِنهُم؛
«اگر بردبار نيستى خود را بردبار جلوه ده، زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود.»
«نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 506 ، حكمت 207»
احسان به حرفهای پیرمرد فکر کرد و تصمیم گرفت که سعی کند صبور باشد. او به خانه برگشت و هر روز تمرین میکرد تا صبر بیشتری داشته باشد.
او در کارهایش آرامتر شد و به جای عجله، به جزئیات توجه میکرد.
مدتی گذشت و احسان متوجه شد که با صبر و حلیم بودن، میتواند کارها را بهتر و سریعتر انجام دهد. او در مدرسه موفقتر شد و دوستان بیشتری پیدا کرد. همه او را به عنوان پسری با فضیلت و باهوش میشناختند.
احسان یاد گرفت که اگر بخواهد شبیه افراد با فضیلت باشد، باید صبر و حلیم باشد. او به دیگران هم این درس را آموخت و گفت: "اگر نمیتوانید حلیم باشید، سعی کنید حلیم شوید، زیرا هر کس که شبیه دیگران باشد، به زودی شبیه آنها خواهد شد."
و اینگونه احسان با صبر و حلیم بودن، نه تنها زندگی خود را تغییر داد، بلکه به دیگران نیز الهام بخشید. از آن روز به بعد، او همیشه یادش بود که صبور و حلیم بودن، کلید موفقیت و خوشبختی است.
پایان.
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
29.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #قصه #داستان
⚖🌹#انیمیشن #قضاوتهای #امیرالمومنین(ع) ⚖
💐#حضرت_علی_مهربانتر_ازپدر ❤️
🔰#شیعیان_امام_علی(ع)
🌸🌸🌼🌸🌸
🍃کانال تربیتی کودک👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
@Ghesehayekoodakane
نذری بی بی خاتون _صدای اصلی_499674-mc.mp3
2.72M
#قصه_صوتی
#یک_آیه_یک_قصه
🌼عنوان قصه: نذری بی بی خاتون
🌼حیاط خونه بی بی خاتون خیلی شلوغ پلوغه! چون قراره توی خونه بی بی خاتون نذری بپزن. همه همسایه ها هم جمع شدن تا توی نذر بی بی خاتون شریک باشن و در انجام کار خیر سهیم بشن.
عزیز جون هم برای هدی کوچولو داستان نذری پختن بی بی خاتون رو تعریف می کنه...
🌸کودکان با شنیدن این داستان یاد می گیرن که اگه توی انجام کارهای خیر و نیک از هم سبقت بگیرن و اعمال خوب رو زودتر از همه و بیشتر از همه انجامش بدن، خداوند پاداش خوبی بهشون میده و خیلی هم دوستشون داره ...
🍃در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیه ۲ سوره مبارکه «مائده» اشاره می کنه.
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»
و یکدیگر را بر انجام کارهای خیر و پرهیزکاری یاری نمایید، و یکدیگر را بر گناه یاری ندهید.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸شعر
﴿ قاسم سلیمانی ﴾
🌼🌸🍃🌸🌼
🌷ای سـرزمینِ مـن
🌼 ای کـشورِ ایران
🌼 پاینده خواهیماند
🌷همواره جاویدان
🌼 داری تو فرهنگِ
🌷زیبایِ قــرآنی
🌷فرزندِ تو بــاشد
🌼 قاسمْ سـلیمانی
🌼 ای کشورِ شیران
🌷زیباست فردایت
🌷مانــنـــدِ قــاسمها
🌼 ایستاده در پایـت
🌼 او بــود سربازِ
🌷جانبــازت ای مهدی
🌷ماهم همه هستیم
🌼 سربازت ای مهدی
🌼 باشدجهانامروز
🌷چشم انتظارِ تو
🌷ایران همه باشد
🌼 سرباز و یارِ تو
🌼🍃🌸🍃🌼
شاعر : سلمان آتشی
#شعرکودک
#قاسم_سلیمانی
#سیزدهم_دیماه
#شهید_قدس
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه👇
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#یک_قصه_یک_آیه
🌸مهربانی چقدر خوبه
روزی روزگاری در یک روستای کوچک، پسری به نام امیر زندگی میکرد. او پسر خوبی بود و همیشه به والدینش احترام میگذاشت.
با گذشت زمان، امیر به سن جوانی رسید و به فکر آیندهاش افتاد. او تصمیم گرفت به شهر برود و تحصیلاتش را در آنجا ادامه دهد.
قبل از رفتن، مادرش با چشمانی پر از اشک به او گفت: «پسرم، هر کجا که بروی، فراموش نکن که ما همیشه به تو نیاز داریم و دعاگوی تو هستیم.» پدرش نیز با صدای آرام گفت: «به یاد داشته باش که نیکی به والدین از بزرگترین عبادات است.»
امیر به شهر رفت و مشغول تحصیل شد. او در ابتدا به خوبی درس میخواند و موفق بود، اما به مرور زمان، مشغلههای زندگی او را از خانوادهاش دور کرد. او کمتر به یاد والدینش میافتاد و حتی در روزهای خاص نیز به آنها زنگ نمیزد.
یک روز، امیر در دانشگاه با دوستی آشنا شد که به او گفت: «تو باید به والدینت بیشتر توجه کنی. آنها برای تو زحمت کشیدهاند و حالا نوبت توست که به آنها نیکی کنی.»
این جمله در دل امیر نشسته و او را به فکر فرو برد.
او تصمیم گرفت به خانه برگردد و از والدینش عذرخواهی کند.
وقتی به خانه رسید، مادرش با خوشحالی او را در آغوش گرفت و پدرش با لبخند گفت: «ما همیشه منتظر تو بودیم.»
امیر با دل پر از عشق و احترام به والدینش گفت: «من از شما عذرخواهی میکنم که به شما توجه نکردم. از این به بعد، همیشه در کنار شما خواهم بود و به شما نیکی میکنم.»
از آن روز به بعد، امیر نه تنها به والدینش احترام میگذاشت، بلکه به آنها کمک میکرد و وقت بیشتری را با آنها میگذرانید. او فهمید که آیه «و بالوالدین احسانا» نه تنها یک توصیه، بلکه یک وظیفه است که باید به آن عمل کند.
🍃این داستان به ما یادآوری میکند که نیکی به والدین و احترام به آنها از بزرگترین ارزشهاست و باید همیشه در زندگیمان مدنظر قرار دهیم.
🌸آیه «و بالوالدین احسانا»
میتواند به ما یادآوری کند که احترام به والدین و نیکی به آنها چقدر مهم است.
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
دوستان خوبِ خانم سلامتی_صدای اصلی_504180-mc.mp3
4.67M
#قصه_صوتی
🪥دوستان خوب خانم سلامتی
🌼«مریم کوچولو» یه مسواک و خمیردندون و یه شونه ی کوچولو خریده و اونا رو توی قفسه بالای روشویی گذاشته.
از توی قفسه صدای همهمه ای به گوش میرسه.مسواک کوچولو به دور و برش نگاهی میکنه و میگه نمیدونم چرا مریم خمیردندون و شونه رو خرید؟»
🌸کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که هر وسیله ای
کارکرد مخصوص به خودش رو داره،مثل «مسواک و خمیردندون که هر کدومشون برای بهداشت دهان و دندان
لازمه.
🌸🌸🌼🌸🌸
🍃کانال تربیتی کودک👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
@Ghesehayekoodakane
#قصه_کودکانه
🌼مهربانی چقدر خوبه
یکی بود یکی نبود در جنگل سبز و خرمی حیوانات زیادی در شادی و نشاط زندگی می کردند.
در این جنگل به تازگی سه زنبور زیبا به دنیا آمده بودند و با هم به بازی کردن مشغول شدند.
یک روز یکی از زنبور ها به دو زنبور دیگر گفت: من شنیده ام بعد از رودخانه گلهای بسیار زیبایی روئیده و اگر به آنجا برویم، میتوانیم از زیبایی آنها لذت ببریم و شاید حتی کمی عسل هم پیدا کنیم!
دو زنبور دیگر با اشتیاق به او نگاه کردند و گفتند: "چه عالی! بیایید برویم و آن گلهای زیبا را ببینیم!"
پس زنبورها تصمیم گرفتند که به سمت رودخانه پرواز کنند.
زنبورها با بالهای زرد و سیاه خود به سمت رودخانه پرواز کردند و در مسیر، از نسیم ملایم و عطر گلها لذت میبردند. وقتی به رودخانه رسیدند، منظرهای شگفتانگیز پیش رویشان بود. گلهای رنگارنگ در کنار آب درخشان میرقصیدند و زنبورها با خوشحالی به سمت آنها پرواز کردند.
زنبورها در میان گلها پرواز کردند و از عطر و زیبایی آنها لذت میبردند. یکی از زنبورها گفت: "ببینید! این گلها چقدر زیبا هستند! باید از شهد آنها استفاده کنیم و عسل خوشمزهای بسازیم."
دو زنبور دیگر با سر تایید کردند و شروع به جمعآوری شهد از گلها کردند. در همین حین، ناگهان صدای بلندی از دور به گوششان رسید. زنبورها به سمت صدا پرواز کردند و دیدند که یک سنجاب کوچک در حال تلاش برای بالا رفتن از درختی بزرگ است، اما به نظر میرسید که خیلی خسته و ناامید است.
زنبورها به سنجاب نزدیک شدند و یکی از آنها گفت: "سلام! چرا اینقدر ناراحتی؟"
سنجاب با صدای نازک گفت: "من میخواهم به بالای درخت بروم تا کمی آجیل جمع کنم، اما خیلی خستهام و نمیتوانم به تنهایی این کار را انجام دهم."
زنبورها با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند که به سنجاب کمک کنند. یکی از زنبورها گفت: "ما میتوانیم به تو کمک کنیم! اگر تو به ما نشان بدهی که کجا آجیلها هستند، ما میتوانیم آنها را برایت بیاوریم."
سنجاب با خوشحالی قبول کرد و زنبورها شروع به پرواز کردند. آنها به بالای درخت پرواز کردند و آجیلها را جمعآوری کردند و به سنجاب دادند. سنجاب از کمک زنبورها بسیار خوشحال شد و گفت: "خیلی ممنون! شما واقعاً دوستان خوبی هستید."
زنبورها با لبخند گفتند: "دوستی و کمک به دیگران همیشه مهم است. ما خوشحالیم که توانستیم به تو کمک کنیم."
بعد از آن روز، زنبورها و سنجاب دوستان خوبی شدند و هر بار که زنبورها به رودخانه میرفتند، سنجاب هم به آنها ملحق میشد. آنها با هم بازی میکردند و از زیباییهای جنگل لذت میبردند.
و اینگونه، زنبورها یاد گرفتند که دوستی و همکاری با دیگران میتواند زندگی را زیباتر کند و این دوستی برای همیشه در دلهایشان باقی ماند.
پایان.
نویسنده: عابدین عادل زاده
🦋🌼🌸🦋
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ|همای رحمت
🎶همخوانی موزیکال شعر شهریار در مدح حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام
🔸کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🚧تهیه و تولید:
🎙استودیو قرآنی تسنیم
📽تصویر برداری شده در:
🏠خانه تاریخی سرتیپ
💐به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/blh14rq
🦋🌼🌸🦋👦
✅ارسال مطالب فقط با ذکر نام و آدرس کانال قصه های کودکانه مجاز میباشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال تربیت کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بادکنک های رنگی _صدای اصلی_448621-mc.mp3
9.57M
#قصه_صوتی
🎈 بادکنک های رنگی
🌸در یک شهر بزرگ و قشنگ چند خیابان بود که هرکدامشان چند کوچه داشتند و در هریک از کوچه ها چند خانه بود.
🌼بهتره ادامه ی داستان رو بشنوید.
کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک میکند.
🌼این برنامه در شب ولادت امام محمدتقی (ع) تهیه شده است.
🌸🌸🌼🌸🌸
🍃کانال تربیتی کودک👇
https://eitaa.com/joinchat/2683174928C8bc96844d4
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
@Ghesehayekoodakane